رمان «آفتاب‌پرست‌ها» [The book of chameleons] نوشته ژوزه ادوآردو آگوآلوسا [José Eduardo Agualusa] با ترجمه مهدی غبرایی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

آفتاب‌پرست‌ها» [The book of chameleons]  ژوزه ادوآردو آگوآلوسا [José Eduardo Agualusa]

به گزارش مهر، عنوان اصلی این رمان، به زبان پرتغالی «ماضی‌فروش» [El vendedor de pasados] بوده و عنوانی که مترجم انگلیسی اثر برای آن انتخاب کرده، «آفتاب‌پرست‌ها» بوده است. نویسنده اثر با نام کامل ژوزه ادوآردو آگوآلوسا آلوس داکونیا متولد سال ۱۹۶۰ در هوامبو در آنگولاست که به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده فعالیت می‌کند. او در شهر لیسبون در رشته کشاورزی و حفظ و نگهداری جنگل‌ها تحصیل کرده و مقیم موزامبیک است. این نویسنده، آثارش را به زبان بومی کشورش یعنی پرتغالی می‌نویسد.

رمان «آفتاب‌پرست‌ها» در سال ۲۰۰۷ برنده نخستین جایزه رمان خارجی مستقل شد. ادوآردو آگوآلوسا این رمان را با تاثیر از «مسخ» اثر کافکا و شیوه روایت‌پردازی خورخه لوئیس بورخس نوشته است. شخصیت راوی این داستان، آفتاب‌پرستی است که در یک خانه کهنه زندگی می‌کند. این خانه در گذر تاریخ، شاهد رفت و آمد افراد مختلفی بوده و آفتاب‌پرست داستان هم آن‌ها را دیده است. این کتاب، یک رمان سیاسی است.

افرادی که به خانه مذکور می‌آیند، خواستار ابداع گذشته هستند. آفتاب‌پرست قصه هم تنها نیست و یک شخصیت زال او را همراهی می‌کند. زال، ذهنی عجیب و غریب دارد و درباره ماجراهایی که در خانه می‌گذرد، با آفتاب‌پرست، جروبحث دارد. به تعبیر غبرایی، «از زمان مسخ گرگور سامسا، چنین راویِ قانع‌کننده غیرانسانی نداشته‌ایم. همراهی کافکا و نویسنده آنگولایی به همین جا ختم می‌شود، اما هر یک داستانی افسانه‌ای آفریده‌اند که قسمتی از قدرتش در بی‌طرفی ناظرِ موجود خونسردی نهفته است که شخصیت‌های انسانی با وسوسه‌های تب‌آلود احاطه‌شان کرده‌اند. این‌جا مارمولکی داریم که روایتش با داستان‌های فلیکس ونتورا، زال آنگولایی که تفاوت ظاهری‌اش او را از نژاد و فرهنگش جدا می‌کند، درآمیخته است. مارمولک بر سقف و دیوارهای عمارتی رو به ویرانی به سر می‌برد.»

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

بنابه‌عادت و گرایش زیست‌شناختی (چون نورِ رخشان آزارم می‌دهد)، روزها می‌خوابم، تمام روز. اما گاهی چیزی بیدارم می‌کند _ صدایی، شعاع نوری _ و ناچارم راه خود را از ناراحتی روزهنگام جدا کنم، روی دیوار بدوم تا شکاف عمیق‌تری، عمیق‌تر و نمناک‌تر پیدا کنم تا بتوانم بار دیگر بیاسایم. نمی‌دانم امروز صبح چه چیزی از خواب بیدارم کرد. گمانم یک چیز جدی را خواب می‌دیدم (هیچ‌وقت صورت‌ها یادم نمی‌ماند، اما احساسات چرا). شاید خواب پدرم را می‌دیدم. همین‌که بیدار شدم، عقرب را دیدم. فقط دوسه سانت با من فاصله داشت. بی‌حرکت. مثل جنگاور قرون وسطاییِ زره‌پوشیده لاکی از نفرت در برش گرفته بود. بعدش خودش را انداخت رویم. جست زدم عقب و مثل برق از دیوار رفتم بالا تا رسیدم به سقف. تپِ خشک نیشش را واضح روی کف زمین شنیدم _ هنوز هم صدایش در گوشم مانده.
یاد حرفی افتادم که پدرم در شادی بر مرگ کسی که از او نفرت داشتیم زمانی گفته بود _ البته گمانم به شادی تظاهر می‌کردیم:
«پلید بود و خودش نمی‌دانست. حتا نمی‌دانست پلیدی یعنی چه. یعنی پلید ناب بود.»
دقیقا در آن‌ لحظه‌ای که چشم باز کردم و عقرب را پیش چشمانم دیدم، همین احساس به من دست داد.

وزیر
بعد از ماجرای عقرب دیگر خوابم نبرد. این یعنی این‌که می‌شد شاهد آمدن وزیر باشم. مرد چاقالوی قدکوتاهی که از تن خود در عذاب بود. با تماشای او احساس می‌کردی تازه چند لحظه پیش قدش را کوتاه کرده‌اند و هنوز به قدش عادت نکرده... کت‌شلواری تیره با راه‌راه سفید پوشیده بود که اندازه‌اش نبود و به زحمتش می‌انداخت. در صندلی حصیری لمید و از راحتی خیال آهی کشید، با انگشت‌هایش عرق صورتش را پاک کرد و پیش از آن‌که فلیکس مجال تعارف به او داشته باشد، خطاب به اسپرانسای پیر داد زد:

این کتاب با ۲۱۹ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...