تجربه سوگ | آرمان امروز


کتاب «سال تفکر جادویی» [The year of magical thinking] (یا «سال اندیشه جادویی») مهم‌ترین اثر ناداستانِ جون دیدیون [Joan Didion] است که در سال 2005 منتشر شد و برنده جایزه کتاب ملی شد و به فهرست نهایی جایزه پولیتزر راه یافت. این کتاب در سال 2021 از سوی روزنامه گاردین به فهرست صدکتاب ناداستانِ قرن بیست‌ویک راه یافت. این کتاب با دو ترجمه فارسی منتشر شده: نیلوفر داد در نشر قاصدک صبا، و نیوشا افخمی در نشر کتاب کوله‌پشتی.

خلاصه سال تفکر جادویی» [The year of magical thinking]  جون دیدیون [Joan Didion

«سال اندیشه جادویی» بررسی سهمگین و ویرانگرى از غم و اندوه نویسنده پس از مرگ ناگهانی همسرش است. درحقیقت این توصیف از غم و اندوه ماهیت نوشتن درباره سوگ را به قدر زیادى تغییر داد. در ابتدا می‌توان گفت در این کتاب، نگاه نویسنده به گونه‌ای است که امکان نابودی قریب‌الوقوع بشریت را از گسترده‌ترین دیدگاه جهانی امکان‌پذیر کرده است. در بخش دوم تمرکز داستان کمى باریک‌بینانه‌تر، صمیمی‌تر و عمیق‌تر تغییر می‌کند. اثر به‌عنوان گزارشى مستند و واقعى از حالات درونى و روحى نویسنده یعنى جون دیدیون فرصتى منحصر‌به‌فرد برای بررسی تجربه سوگ ارائه می‌دهد.

عشق و مرگ مضامین رمان‌های بزرگ هستند، اما «غم» احساسی که عشق و مرگ را به‌هم پیوند می‌دهد خاطره‌سازى مى‌کند تا داستان‌سرایى. بااین‌حال، شما باید نویسنده بسیار زبردستى باشید تا این‌گونه این جداییِ ویرانگر و و فقدان شخصى را به‌گونه‌اى که تمام حالات درونى و روحی‌تان را به‌کار گرفته‌اید به تصویر بکشید. این دقیقا همان کاری است که دیدیون در شاهکارِ غیرداستانی‌اش «سال تفکر جادویى» به طرزى اعجازآمیز به تصویر کشیده است. او می‌گوید: «زندگی به سرعت تغییر می‌کند. زندگی در لحظه تغییر می‌کند. شما به شام می‌نشینید و زندگی همان‌طور که می‌دانید به پایان می‌رسد.»

کلام آخر اینکه این اثر کلاسیک و بی‌نظیر درحقیقت گزارشى از جشنى خاموش و مجذوب‌کننده از خودِ حقیقىِ نویسنده است که نقطه‌عطفى در این‌گونه آثار محسوب می‌شود. سهم دیدیون در این ژانر (ناداستان)، آن را به جایگاه ادبیات والاى ادبى ارتقا داده است.

دیدیون با لحنى سرد، واضح، دقیق و با احساساتی که عمدتا از طریق شبکه‌ای از کلمات کنترل می‌شود، سالی را روایت می‌کند که از زمانی شروع شد که همسرش، نویسنده جان گرگوری دان، در آپارتمانشان، بر اثر حمله قلبی مرگبارى از طبقه بالاى آپارتمان فوقانی ایست‌ساید به پایین سقوط کرد. عصر ٣٠ دسامبر ٢٠٠٣. خاطرات دیدیون با دقتى بسیار عالی و درنهایت آرامش به پاکسازی او کمک می‌کند و درحقیقت غم و اندوهش را در تجربه جدید از دست‌دادن و بیوه‌شدن به تصویر مى‌کشد.

بخشى دیگر از مرثیه‌سرایى و غم این داستان قصه بیمارى دختر نویسنده کوئینتانا است که به موازات توصیفات مادر در سوگ همسرِ ازدست‌رفته به دلیل یک مورد ذات‌الریه در اثر شوک سپتیک در بیمارستانى در نیویورک بستری شده است. درواقع، زمانی که پدرش فوت کرد، کوئینتانا هنوز در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بیهوش بود. در سال ٢٠٠٤ کوینتانا بهبود یافت، سپس با خونریزی در مغزش دوباره گرفتار تخت بیمارستان شد و کمتر از دو سال بعد، او بر اثر پانکراتیت حاد در سن ٣٩سالگی، پس از یک دوره بیمارى در بیمارستان و درست قبل از انتشار کتاب «سال تفکر جادویی» -پرفروش‌ترین کتاب دیدیون تا به امروز- درگذشت. در «شب‌های آبی» که شش سال بعد منتشر شد، دیدیون مرثیه‌ کوئینتانا را می‌نویسد.

در مجموع، این دو کتاب، به‌ویژه «سال تفکر جادویی»، شهرت هولناک دیدیون را به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین نمایندگان گزارش‌های اول‌شخص پس از جنگ در ایالات متحده تثبیت می‌کند. لوئیس مناند، که در نیویورکر می‌نویسد، جوهره خلاقیتِ دیدیون را در به‌تصویرکشیدن صحنه چنین توصیف مى‌کند: مردم مجموعه «خمیده روانم به‌سوی بیت‌لحم» را دوست داشتند. مردم مجذوب رمان دوم او به‌نام «بازی روزگار» بودند که دوسال بعد منتشر شد، بااین‌حال، عمدتا همه مجذوب شخصیت نویسنده بودند، فردى عصبى و فوق‌العاده حساس همانند یک سفره‌ماهى که با چشم‌هایى ضعیف و سردردهاى میگرنى عینک‌هاى ته‌استکانى تیره به‌نظر می‌رسید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...