کتاب «روزهای تلخ و شیرین من (پدرم عبدالحمید)» [Hayatımın acı ve tatlı günleri] نوشته شادیه عثمان اوغلو [Şadiye Osmanoğlu] و ترجمه نگین مددکار توسط نشر تاریخ ایران منتشر شد. شادیه دختر سلطان عبدالحمید دوم، پادشاه عثمانی است.

روزهای تلخ و شیرین من (پدرم عبدالحمید)» [Hayatımın acı ve tatlı günleri]  شادیه عثمان اوغلو [Şadiye Osmanoğlu]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر تاریخ ایران کتاب «روزهای تلخ و شیرین زندگی من (پدرم عبدالحمید)» را با شمارگان هزار نسخه، ۱۹۲ صفحه و بهای ۷۰ هزار تومان منتشر کرد.

شادیه عثمان اوغلو دختر سلطان عبدالحمید ثانی سی و چهارمین سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی بود. عبدالحمید دوم از ۳۱ اوت ۱۸۷۶ تا ۲۷ آوریل ۱۹۰۹ در قلمرو عثمانی حکومت کرد. صدراعظم او در تلاش برای اصلاح دولت به طراحی مشروطیت و ایجاد مجلس قانون‌گذاری اقدام کرد. قانون اساسی جدید، آزادی فردی را تضمین می‌کرد در حالی که هنوز اختیارات اساسی با سلطان بود.

فشار از جانب اروپا سلطان عبدالحمید را وادار ساخت تا با قانون اساسی موافقت کند، اما او در سال ۱۸۷۸ مجلس را منحل و بار دیگر حکومت مطلقه را برقرار کرد. سلطان عبدالحمید با ساخت مدارس، مساجد، خطوط راه‌آهن و تلگراف در جهت پیشرفت عثمانی گام برداشت.

عبدالحمید فردی هوشیار، سیاسی، ادیب، شاعر و مسلط بر زبان‌های عربی، فارسی و ترکی بود و بسیاری از کتب ادبی و تصوف را مطالعه کرده بود. زمانی که عبدالحمید ثانی زمام امور را به‌دست گرفت، دولت عثمانی غرق در بدهی‌های خارجی بود و وی در جهت بهبودی وضعیت اقتصادی و پرداخت بدهی‌های خارجی اقداماتی را انجام داد.

عبدالحمید در جهت اصلاحات داخلی بسیار اقدام کرد و به مسیحیان و غیر مسلمانان تا حد زیادی آزادی اعطا کرد، تا شاید از فشار اروپا بکاهد. او حاضر به پیروی از تمدن غرب نبود و معتقد بود شرق و اسلام خود دارای تمدن قوی و مثال زدنی هستند و نیازی به تمدن و فرهنگ غرب ندارند. وی به قدرت والیان خود در مناطق مختلف افزود و تغییراتی کمی و کیفی در ولایت والیان خود داد.

با تلاش او در نظام قضایی و نظامی اصلاحات ملموسی اعمال شد. سلطان عبدالحمید دوم دانشکده‌های مختلف را دایر و جوانان ترک را به علوم روز مسلح کرد. خطوط راه‌آهن را توسعه داد و راه‌آهن بین دمشق و مدینه را احداث کرد همچنین خانه سالمندان، دارالفنون، دارالنفوس عمومی و مدارس عالی تأسیس کرد.

در دوران عبدالحمید رشد فرهنگ چشمگیر و نشر و چاپ کتب و ورود کتاب‌ها و مجلات کاملاً آزاد بود، به همین دلیل روزگار وی به عنوان دوره رشد فرهنگ و از بهترین دوران خلافت عثمانی‌ها نام گرفت و زبانزد تاریخ شد. وی به سال ۱۹۰۹ میلادی به فتوای شیخ الاسلام وقت یعنی ضیاالدین افندی از سلطنت عزل شد.

روایت است که یهودیان صهیونیست به رهبری تئودور هرتسل بارها از او درخواست تشکیل دولت یهودی در اسراییل را کردند که پاسخ سلطان عبدالحمید چنین بود: «به دکتر هرتزل بگویید که در اینباره نقشه‌های جدیدی را طرح‌ریزی نکند، چرا که من نمی‌توانم حتی از یک وجب خاک فلسطین گذشت کنم. این سرزمین ملک من نیست بلکه ملک امت اسلامی است و این امت در حفظ این سرزمین تلاش بسیاری کرده‌است و آن را با خونش آبیاری کرده است.

سازمان یهود پول‌های میلیونی خود را نگه دارد و اگر روزی دولت خلافت پاره‌پاره شد می‌توانند فلسطین را بدون هیچ بهایی به‌دست بیاورند. اما تا زمانی که من زنده هستم اگر بدنم تکه‌تکه شود برای من آسان‌تر از آن است که ببینم فلسطین از دولت عثمانی جدا شده است و این امریست که هرگز محقق نخواهد شد. من هرگز نمی‌توانم راضی شوم که بدن ما در حالی که زنده هستیم تکه‌تکه شود.

شادیه سلطان در خاطرات خود از حرم و کاخ پدرش گفته و مشاهدات و دیدگاه‌های خود را شرح داده است. او همچنین از خاطرات هنگام تبعید خود نیز سخن گفته است. عناوین فصل‌های مختلف کتاب چنین است: «در آغاز»، «پدرم و کاخ»، «درباره دختران حرمسرا و نام‌هایی که به آن داده شد»، «خلع و تبعید»، «بیماری‌ها و درمان‌ها»، «سال‌های غربت و سرنوشت»، «از پیِ دخترم و بازگشت به وطن»، «روایاتی درباره سیاستمداری پدرم»، «در پایان» و «قدرشناسی دانش آموزان کوچک مکتب».

مولف در بخشی از مقدمه خود بر این کتاب درباره اتهاماتی که به پدرش توسط برخی از انقلابیون ترک وارد آمد، چنین نوشته است:

«در اثنای انقلاب، به پدرم اتهامات سنگین و ناحقی نسبت داده شد و این موضوع همواره در قلب من به شکل یک عقده باقی مانده است. به عنوان فرزندش، نمی‌توانم بپذیرم هیچ بیگانه‌ای به اندازه من پدرم را از نزدیک بشناسد. در دوران پادشاهی پدرم، افرادی در اطرافش بودند که بی اطلاع او و تنها برای منافع شخصی‌شان باعث برخی اتفاقات شده‌اند. وقایعی رخ داده است اما به دین و ناموسم سوگند می‌خورم که پدرم در تمامی آنها بی گناه است. کمتر کسی پیدا می‌شود که به اندازه پدرم معتقد، آینده نگر، با وجدان و شریف باشد.

برخی اشخاصی که در دستگاه حکومتی پدرم بودند نه از عجز بلکه از ملایمت ذاتی پدرم استفاده کرده و باعث شدند تا شایعات بی اساسی درباره او به میان آید. می‌خواهم بدین وسیله، برخی اخلاقیات و ویژگی‌های پدرم را که همچون فرشته‌ای بود، نیز در خاطراتم ثبت کنم. پدرم به هیچ وجه مرتکب رفتارهای زشتی مانند اقدامات ستمگرانه و اجرای اعدام نشده است. اگر افرادی هستند که مورد چنین مجازاتی از سوی پدرم قرار گرفته‌اند، بدانند که این اتفاقات بی اطلاع او صورت گرفته است.»

................ هر روز با کتاب ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...