حکمت نبوی و زندگی در صدر اسلام | الف


آشنا کردن نوجوانان با شخصیت‌های برجسته و وقایع صدر اسلام، یکی از دغدغه‌های مهم این روزهای بسیاری از خانواده‌ها و دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت نسل جدید به‌شمار می‌رود. هرچند، سالانه تعداد زیادی کتاب مذهبی برای این گروه سنی منتشر می‌شود اما درمیان آنها، به‌ندرت می-توان اثری را یافت که قدرت جلب توجه و برقراری ارتباط با فرزندان عصر دیجیتال را داشته باشد و بتواند بدون غلطیدن در ورطه‌ی تکرار، با حرفی نو و شنیدنی، با قلب جوان و ذهن جویای حقیقت آنان ارتباط برقرار کند.

تولید چنین کتابی درگونه‌ی کتاب‌های تصویری، به تخصص و تجربه و کارگروهی دقیق نیاز دارد. شاید داشتن چنین انتظاراتی در تولید آثاری برای بچه‌های دوازده ساله و بزرگتر، سخت‌گیرانه به-نظر رسیده و این باور وجود داشته باشد که مخاطبان نوجوان قادر به کارشناسی و تشخیص آثاری با این ویژگی‌ها نباشند. البته شاید بچه‌‌ها از عهده تحلیل و نقد علمی برنیایند، ولی به‌طورناخودآگاه با دوق شخصی و فطرت پاک‌شان کتاب‌هایی را که به‌ویژه در گروه ادبیات دینی و آیینی منتشر می‌شوند، بررسی کرده و به آنها امتیاز می‌دهند. چاپ چندین باره‌ی آثاری همچون «کشتی پهلو شکسته» و «آفتاب پشت حجاب» به روشنی از این واقعیت حکایت دارد.. آثاری که از نظر شکل ظاهری متن، با متون ساده‌ی رایج در ادبیات نوجوان و بزرگسال کشور که به شدت تحت تاثیر ترجمه قراردارند، فرق می‌کنند، فخامت و زیبایی ادبیات غنی گذشته را به یاد می‌آورند، با فضاسازی هنرمندانه، مخاطب خود را از قرن‌های طولانی گذرانده و به بطن اتفاقات تاریخی برده و مهمان صحنه‌ای آراسته به حضور نورانی پیامبر اکرم (ص) و سایر شخصیت‌های ارجمند تاریخ اسلام به ویژه شیعیان، می‌کنند.

شانه؛ علی نشانه؛ شجاعت سید مهدی شجاعی

چهره‌ی شاخص این گونه‌ای که در چند گذشته، همواره در اوج قرار داشته و از پرطرفدارترین نویسندگان ایرانی نیز به‌شمار می‌آید، کسی نیست جز سید مهدی شجاعی که این‌بار با کتابی تصویری، یکی از کمتر شنیده شده‌ترین داستان‌ها در مورد مقام و منزلت امیرالمومنین علی علیه-السلام و شأن نزول سوره‌ی «والعادیات» را بازآفرینی کرده‌است.

داستان با پرداختی تصویری از تلاش مردی بادیه‌نشین برای رسیدن به مدینه‌النبی و رساندن خبر یورش قریب‌الوقوع مشرکان آغاز می‌شود و مخاطب با همراهی تصاویر کتاب، خود را در هیجان و اضطراب اعرابی ژنده‌پوش شریک می‌بیند و با او راهی شهر و مسجد پیامبر می‌شود و وقتی سرانجام به مقصد می‌رسد در آستانه‌ی در مسجد از هوش می‌رود. نویسنده با خلق صحنه‌ی ملاطفت رسول‌ الله برای مراقبت از مرد بیگانه، با روح بزرگ و مهربان ایشان و تاثیر عظیمی که بر مردم باقی می‌گذاشتند، به‌شکلی عینی مواجه می‌شود.

مرد خبر حمله را می‌رساند و حضرت محمد(ص) مردم را فرا‌می‌خوانند. « شانه؛ علی نشانه؛ شجاعت » کاری می‌کند تا مخاطب، نحوه‌ی حکومت نبوی و زندگی مسلمانان در نخستین سال‌های هجرت را درک کند و در تجربه‌های آنان شریک شود. همراه اهالی مدینه به بدرقه‌ی رزمندگان برود و در احساس نگرانی آنان از دو شکست پی در پی مسلمین و خطری که دین نوپای اسلام را تهدید می‌کند، شریک شود تا این که سرانجام، حضرت محمد(ص) به علی(ع) فرمان جهاد می‌دهد و روایت، با شجاعت و توکل ایشان به اوج خود می‌رسد.

تصویرسازی هوشمندانه‌‌ی کتاب که حاصل عنایت به جزیی‌ترین واقعیت‌های تاریخی‌ست، توسط فرهاد جمشیدی انجام شده است که تجربه تصویرگری بیش از چهارصد عنوان کتاب را در کارنامه دارد و هنرمندی متخصص در این حوزه به شمار می‌آید. اشراف وی به ابزار، پوشش‌ها و بناهای این دوره‌ی تاریخی و درهم‌آمیختن آن با تخیلی لطیف، اثری منحصربه‌فرد و دلنشین را خلق کرده‌است.

چنین مجموعه‌ی نفیسی در تلفیق با صفحه‌آرایی نرگس زیانی به جذابیت و خوش‌خوانی کتاب انجامیده. اتصال نامریی و هنرمندانه‌ی متن وتصویر، از «شانه؛ علی نشانه؛ شجاعت»، کتابی متفاوت ساخته که توسط یک نفر و نه، سه فرد مختلف خلق شده‌است. این کتاب به‌ظاهر معمولی، نوجوانان سده‌ی پانزدهم را به ضیافت آیات نورانی قرآن و لحظات متبرک زندگی خاتم پیامبران می‌برد و با قلبی سرشار از شور ارادت و شناخت نسبت به ایشان، به زمان حال باز می‌گرداند. کاری ارزشمند در دوره‌ی آخرالزمان که خوب است فرزندان ما از این منابع بهره‌مند شوند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...