غزل‌هایی نزدیک به زندگی | اطلاعات


غزل فارسی، پشتوانه‌ای عظیم از عاطفه و تصویر دارد و اگر در زمانه ما کسی جرأت ورزی در نگارش غزل کند، بی شک از دو حال خارج نیست؛ یا متأثر از هیجانات زودگذر و عامه پسند می‌نویسد یا دردمندی و دغدغه و ذوقی در کار است.

مریم عباسی کافه گرد»

بانو مریم عباسی از معدود غزلسرایان معاصر است که بی هیاهو در جهان شعر نفس می‌کشد و با بهره مندی از ذخایر غنی زبانی و مهارت خاصی که در قلم دارد، مضامین ناب و مکاشفات درخوری را به جامعه حرفه‌ای مخاطب غزل پیشنهاد می‌کند. تعادل داشتن در تصویر و عاطفه و معاصریت داشتن زبان که ازآن بوی به رخ کشیدن سواد و تصنعی بودن استشمام نشود، ویژگی مجموعه غزل «کافه گرد» (نشر ایهام – ۱۴۰۱) است. تسلط به تناسب بندی در بافتار، پرهیز از شعارهای فانتزی، اراده به سهل و ممتنع بودن تغزل،نشانۀ تجربۀ نگارشی ایشان در قالب غزل است:

راستی در حیرت از معمار ابروی توام
خشت اول کج نهاد و تا ثریا عاشقم

*

خواب قفس دیدی برایم بخت خفته
تو بالـش پـر داری و مـن پر نـدارم

گویی تک بیت‌های نابی در غزل‌ها جاگذاری شده اند، در حالی که چنین استحکامی را به کرّات در غزل‌های ایشان جاری می‌یابیم. همراه با این استحکام، تمایلی هم به جانمایی اصطلاحات عامیانه در شعر دیده می‌شود:

همه دورش زدند و عاشقانه دور او گشتم
دلش خوش بود با زنبور و من پروانه اش بودم

*

دارم از حسرت بخار آه می‌گردم ولی
بر نمی‌خیزد بخـار درک آدم از شما

دیگر ویژگی غزل‌های «کافه گرد»، تصویرسازی‌هایی هندی وار است که در غزل معاصر بسیار خلاء آن احساس می‌شود.

دلیلش کاملن روشن است. این امر، ذوق سرشار و درنگ و عرق ریزی فراوان روح می‌خواهد و استعدادی الهی در شاعری که هرکسی از چنین مواهبی برخوردار نیست. چه بسیار که کوشیده اند و از عهدۀ مضمون و تصویر برنیامده اند و عاقبت به محاوره نویسی‌های گزارش گونه پناه برده اند.

البته بحث ارزش گذاری، داوری یا قیاس نیست، اما آن که شاعر است، می‌داند که تسلط بر تصویر و کشف شاعرانه، چه مقدار ذوق می طلبد.
خوشبختانه در جای جای این کتاب، چراغی از مضامین هندی برای اهلش روشن است:

تقدیر کم نمی‌کند از اوج خواهشم
افتاده توی چاه اگر نردبان من

*

جاذبه آنقدر در چشمـان گیرای تو بود
سایه‌ای افتاده بودم بر زمین و پا شدم

*

هرگز خودش به نقطـۀ پایـان نمی‌رسد
بیچاره مرگ، خسته شد از یکّه تازی اش

دیگر ساحت قابل رصد در این کتاب، منظرهای زنانه در تعامل با زندگی است. گویی درعین استقلال از جنسیّت زدگی، کششی غریزی و بی مهار هر از گاهی از شعرش سر بلند می‌کند تا فریادی در گوش روزگار باشد یا نجوایی در خلوت خودش.چند وجهی بودن نگرش به عواطف و تجربه‌های زیستی در کتاب، مخاطب را وادار به چندبار خوانی کتاب می‌کند.

شاعر نمایه‌ای کامل از زیست شخصی اش را به موازات انگاره هایش از جهان در اختیار مخاطب شعر می‌گذارد. این شیوه، همدلی در بزنگاه‌های مشترک انسانی را تأمین می‌کند و از جانبی دریچه‌ای تازه برای خواننده به روی رخدادهای خیالی می‌گشاید.

خانم عباسی در شعرش خیلی از واقعیت زندگی فاصله نمی‌گیرد و به باورهایش جنبۀ قدسی نمی‌دهد. او در عین نمایش بارقه‌هایی خاص خود، تلاشی عامدانه در شهروند عادی بودن دارد. قطعاً صمیمیت کلام با مخاطب اگر ذاتی شعر نباشد، مبدّل به بیانی کلیشه‌ای می‌شود که دافعۀ آن را نمی‌توان کتمان کرد. به هر تقدیر، زیست شاعرانه در عصر رسانه، هوشمندی و عقلانیت را چاشنی هر رویکردی می‌کند.

پس چیدمان و معماری مفاهیم، حتی این که ترتیب غزل‌ها و موضوعات کتاب در آغاز و پایان چه باشد، هنری مضاعف بر استعداد شاعری است. امید که شما نیز«کافه گرد»را بخوانید و لذت ببرید.

[از مریم عباسی تا کنون سه کتاب «کفش‌های پاشنه بلند برای آسمان»، «کافه گرد» و «الواح یخی» منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...