دعوت همگانی به ترجمه | اعتماد


کتاب علی‌صلح‌جو با عنوان «بیایید ترجمه کنیم» که اخیرا توسط نشر مرکز به زیور طبع آراسته و وارد بازار کتاب شده است، یکی از نمونه‌های کاربردی کتاب‌های آموزش ترجمه است. کتاب زبان ساده و راحتی دارد. علی صلح‌جو موفق شده در این کتاب متون مختلفی را در حوزه‌های مختلف نوشتاری، جمع‌آوری کرده و با ارایه یک ترجمه معیار زوایای مختلف را بررسی کرده و واژه‌های مختلف را در برگردان متن به فارسی تحلیل و بررسی کند و در عین حال فضا را برای اندیشیدن مخاطب نیز باز نگه دارد.

علی‌صلح‌جو بیایید ترجمه کنیم

به عنوان کسی که چهار سال در دانشگاه رشته مترجمی زبان انگلیسی خوانده و اندکی هم در کار ترجمه کتاب ورود کرده است، باید اعتراف کنم کتاب حاضر به مراتب بیشتر از برخی واحد‌های درسی دانشگاهی این رشته به خواننده می‌آموزد. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این کتاب کاربردی بودن آن است. ترجمه به شکلی نوعی هنر محسوب می‌شود و مترجم مانند هر هنرمندی که در خلق یک اثر هنری سفری را تجربه می‌کند، با درگیر شدن با متن به دنیای نویسنده ورود کرده و یکی‌یکی منزلگاه‌ها را پشت سر می‌‌گذارد. این سفر گاهی آنقدر هیجان‌انگیز می‌شود که مترجم شعفی درونی را تجربه می‌کند. هر چند این شعف ممکن است از نگاه بیرونی و برای کسانی که به کار ترجمه ورود نکرده باشند عجیب به نظر برسد. گاهی اوقات نیز افرادی که به کار ترجمه ورود نکرده‌اند، این وادی را بسیار پیچیده و دشوار می‌بینند.

ویژگی اصلی کتاب علی صلح‌جو که در عنوانش نیز نهفته است، دعوت همگانی به ترجمه است. اگرچه صلح‌جو در مقدمه گفته است نمی‌تواند مخاطب خاصی را برای کتاب معین کند، اما می‌خواهم جرات کنم و بگویم که همه می‌توانند مخاطب این کتاب باشند. هر کسی که انگیزه‌اش را داشته باشد با رفتن سراغ متون انگلیسی وارد دنیایی دیگر شود، این کتاب به دردش می‌خورد. این کتاب شما را دعوت می‌کند پا به دنیای هیجان‌انگیز ترجمه بگذارید و دنیای دیگر را کشف کنید. چه اینکه استاد نوروزی‌خیابانی از اساتید ارجمندم در دانشگاه می‌گفت: «هر کسی که یک زبان می‌داند یک دنیا دارد و کسی زبانی دیگر را نیز در کنار زبان مادری‌اش می‌شناسد دو دنیا و دو دنیا داشتن به مراتب بهتر از یک دنیا داشتن است.» و چه هیجان‌انگیز است جست‌وجو و گشت و گذار در دو دنیا.

یکی دیگر از ویژگی‌های کتاب این است که صلح‌جو در دام اصطلاحات ثقیل گرفتار نشده است. کتاب زبانی ساده و همه‌فهم دارد. گویی صلح‌جو دست خواننده را می‌گیرد و با زبانی ساده او را پای متن می‌نشاند. متن کتاب روان است و توضیحات کارگشا و همه فهم. نویسنده به هیچ‌وجه سعی نمی‌کند گزینه‌های پیش‌رو و ذهن خواننده را محدود کند بنابراین خواننده احساس می‌کند در این سفر اکتشافی به دنیای ترجمه، دست در دست نویسنده نهاده و هم‌قدم شده است. ویژگی دیگر کتاب، توجه صلح‌جو به کلمات کلیدی در روند ترجمه جملات است. برخی کلمات در یک جمله نقش کلیدی دارند و در واقع کلید حل معمای مفهوم جمله هستند. اگر مترجم بتواند به معادل درست و دقیق این نوع کلمات برسد، معنای جمله به ناگاه در ذهنش مکشوف شده و پرده خواهد افتاد. صلح‌جو به درستی این نکته مهم را دریافته و سعی کرده در مثال‌هایی که می‌زند این نکته را در نظر داشته باشد. البته نمی‌شود گفت که کتاب صلح‌جو یک راهنمای کامل و جامع است، چراکه صلح‌جو سلیقه خودش را در ترجمه متون در این کتاب به مخاطب ارایه کرده است. ترجمه در بسیاری زمینه‌ها یک علم تجربی و نوعی فن محسوب می‌شود که لزوما قابلیت آموزش روشمند را ندارد. نوع درگیری مترجم با متن و چگونگی‌اش را هیچ کسی نمی‌تواند آموزش دهد. حوصله و صبر در روند ترجمه متن، قابل آموزش نیست. کنجکاوی و اشتیاق برای دانستن که در روند ترجمه متن عنصری بسیار کلیدی و راهگشاست، لزوما قابلیت آموزش ندارد. اما صلح‌جو با موفقیت توانسته با این کتاب در را بگشاید و دعوت را همگانی کند. ایرادی ندارد اگر حتی افراد عادی نیز وارد دنیای ترجمه شوند و سطح دانش خود را افزایش دهند. باید از این امر استقبال کرد. دانشجویانی که درگیر پروژه‌های ترجمه برای کارهای دانشگاهی و پژوهشی خود هستند حتما این کتاب را مفید خواهند یافت.

جسارت و شجاعت دیگری که صلح‌جو در این کتاب به خرج ‌داده، این است که ابزار کار را نیز معرفی کرده است. ممکن است باشند کسانی که به هر دلیلی به برگردان متنی علاقه داشته باشند اما ندانند ابزار کار چیست. این ناآگاهی ممکن است آنها را به سمت ابزاری نظیر ماشین ترجمه گوگل سوق دهد که لزوما ابزارهای مناسبی نیستند. اما صلح‌جو بدون هیچ تعصبی ابزارها و منابع مورد نیاز یک مترجم را نیز معرفی کرده است.

باید به این نکته نیز توجه داشت که کتاب علی صلح‌جو و آنچه در آن آمده وحی منزل نیست. هر مترجمی می‌تواند خلاقیت خودش را داشته باشد. ایده‌هایش در نوشتار و ترجمه متن را تا جایی که به مفهوم اساسی متن ضربه وارد نیاورد، پیگیری کند. اساسا ایجاد محدودیت برای مترجم برای مواجهه با یک متن کار درستی نیست، مگر اینکه متن واجد شرایطی باشد که مترجم مجبور باشد در چارچوب خاصی دست به ترجمه‌اش بزند. مخلص کلام اینکه در کشور ما که متاسفانه هنوز آشنایی چندانی با منابع خارجی وجود ندارد کتاب‌هایی از این دست به مشتاقان دانش و آگاهی این جسارت را می‌دهد که خود دست به کار شوند و برای آگاهی خودشان هم که شده سراغ متون انگلیسی بروند.‌ ای کاش مترجمان زبان‌های خارجی دیگر نیز دست به کار نوشتن کتاب‌هایی از این دست شوند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...