همه چیز درباره یکی از نیاکان سبک هندی | شهرآرا


کتاب «تقلید و خلاقیت در غزل» [Welcoming Fighānī: imitation and poetic individuality in the Safavid-Mughal ghazal] اثر پل اى. لوزنسکى [Paul E. Losensky] کتاب شریفی است، از آن کتاب‌هایی است که انسان هنگام خواندنش کاملا احساس می‌کند که زمان فراوان و البته باکیفیتی صرف تألیف و ترجمه آن شده است؛ کتابی است که به خواننده احترام می‌گذارد و، فروتنانه، مطالب فراوانی به او می‌آموزد، و، بااینکه در نگاه نخست اثری تخصصی ویژه دانشجویان و استادان رشته ادبیات فارسی به نظر می‌رسد، مطالب خود را آن قدر سلیس، روان، منطقی و ساده فهم عرضه می‌کند که می‌تواند هر خواننده علاقه مندی را به خود جذب کند، و ــ شاید از همه مهم ترــ با اینکه اثری ترجمه‌ای است، رنگ و بوی یک اثر تألیفی را دارد، آن هم با زبانی استوار، تندرست، بی دست انداز، و سرشار از عبارات و کنایات اصیل فارسی.

خلاصه کتاب تقلید و خلاقیت در غزل» [Welcoming Fighānī: imitation and poetic individuality in the Safavid-Mughal ghazal] اثر پل اى. لوزنسکى [Paul E. Losensky]

کتاب شش فصل دارد. در فصل نخست، نویسنده، با مراجعه به سیزده تذکره (یا همان شرح حال شاعران) که قدیمی ترین آن‌ها «مجالس النفایس» (۸۹۶ هجری قمری) است و جدیدترینشان «ریاض العارفین» (۱۲۶۰ هجری قمری)، تلاش می‌کند پرتوهایی بر زندگی فغانی، این شاعر متوفی به ۹۲۵هجری قمری و موضوع اصلی کتاب، بتاباند. در فصل دوم، با عنوان «شعر به مثابه زندگی نامه و فغانی‌های مدرن»، نویسنده به سراغ سه پژوهشگر معاصر (یک ایرانی و دو غیرایرانی) رفته و آثار آن‌ها پیرامون فغانی را نخست مرور، و سپس نقد می‌کند.

نویسنده، در بخش پایانی فصل دوم، با عنوان «به سوی روش جایگزین»، روش خود برای رسیدن به اطلاعات زندگی نامه‌ای شاعر به کمک اشعار او را تشریح می‌کند. فصل سوم به تأثیرپذیری فغانی از امیرخسرو دهلوی (۶۵۱-۷۲۵ هجری قمری) و تحلیل چند شعر از این دو شاعر پارسی گو اختصاص دارد. در فصل چهارم، با عنوان «گسترش شعر و تحکیم سنت در قرن نهم»، وضعیت شعر فارسی در دوره تیموری-ترکمنی (از ۸۰۰ تا ۹۲۵ هجری قمری که سال وفات فغانی است) تشریح شده و پدیده «تقلید ادبی»، به روشنی، تعریف و تحلیل می‌شود. فصل پنجم، با عنوان «تقلید هنری و خلاقیت در شعر دوره صفوی-مغولی» به بررسی تأثیر فغانی بر شاعران پس از خود، در دوره تاریخی از ۹۷۸ تا ۱۰۸۷ هجری قمری، می‌پردازد. به عنوان نمونه، در صفحه ۲۷۲، می‌خوانیم که در دیوان صائب تبریزی بیش از صد و پنجاه جوابیه به شعرهای فغانی وجود دارد. در این فصل، نویسنده به تحلیل پنج غزل از پنج شاعر آن دوره که به استقبال فغانی رفته اند (یعنی غزلی در همان وزن غزل فغانی با همان ردیف و قافیه سروده اند) می‌پردازد. و بالأخره، در فصل ششم و پایانی کتاب که عنوان «تقلید و سه دیدگاه درباره میراث شعری فغانی» را بر پیشانی دارد، نویسنده به بررسی چند «رشته غزل» می‌پردازد که در بین سرایندگان آن‌ها هم شاعرانی قبل از فغانی هستند و هم شعرایی پس از او. بدین ترتیب، بحث تأثیر و تأثر ــ یا، به قول فرنگی ها، 'influence on' یا 'influenced by'ــ به شکل جامع و کاملی بررسی می‌شود.

به نظر حقیر، در خلال مطالعه کتاب «تقلید و خلاقیت در غزل»، می‌توان به چند ویژگی نویسنده آن پی برد: ویژگی نخست حوصله ستودنی ایشان و پرهیز از تنبلی پژوهشی است. نمونه‌های تأییدکننده این ادعا در متن کتاب فراوان اند. به عنوان مثال، ایشان سیزده منبع تاریخی مختلف پیرامون زندگی شاعر را که حدفاصل ۸۹۶ تا ۱۲۶۰هجری قمری نوشته شده اند بررسی کرده و درمورد بعضی از آن‌ها که نسخه چاپی یا تصحیح شده مناسبی وجود نداشته به نسخه خطی مراجعه کرده است. این درنگ درخور یک کار پژوهشی ارزشمند را می‌توان در بخش‌هایی که نویسنده به نقل و شرح شماری از غزلیات فغانی و نیز غزلیاتی که او به استقبال آن‌ها رفته یا در آن‌ها به استقبال او رفته اند دید.

شاخصه دوم دقت مثال زدنی نویسنده در استفاده از منابع یا همان «ارجاع» است. به عنوان نمونه، در صفحه ۱۱۹ آورده است که فلان پژوهشگر در انتخاب مثال هایش گزینشی عمل کرده و، بدون اینکه اعلام کند، تصرفاتی در متن اصلی منبع اعمال کرده است. این جمله نشان می‌دهد که نویسنده به نقل آن پژوهشگر از فلان منبع بسنده نکرده و خودش منبع اصلی را دیده است. همچنین، نویسنده کتاب، در بخش‌هایی که قصد تصرف در بخشی از یک منبع را دارد، به طور شفاف، این تغییر را «اعلام کرده» و «صداقت پژوهشی» را پاس می‌نهد. ویژگی سوم که پیش از این نیز متذکر آن شدم احاطه نویسنده بر مبانی نظری تحقیق و مکاتب ادبی است.

به عنوان نمونه، در صفحه۹۸ می‌خوانیم که فلان پژوهشگر چهارچوب نظری پژوهشش را از مکتب رمانتیک اوایل قرن ۱۹ انگلستان اقتباس کرده است. جمع بندی خلاصه و مفید پژوهش‌های پیشینیان آخرین نکته‌ای است که در این بخش به آن اشاره می‌کنم. به عنوان نمونه، در صفحه۹۶ آمده است: پژوهشگر نخست فغانی را شاعری رمانتیک، سرخورده و دارای احساسات ناب می‌داند، محقق دوم او را آشوبگری انقلابی می‌بیند که علیه قراردادهای ادبی و اجتماعی فاسد مبارزه می‌کند، و، بالأخره، در نگاه پژوهشگر سوم، فغانی مطرودی اجتماعی و بدبین است که در پایان عمر با گرویدن به تصوف رستگار می‌شود.

و اما ترجمه. همان طورکه در آغاز جستار عرض کردم، این کتاب به گونه‌ای ترجمه شده است که، اگر کسی به جلد آن توجه نکند و نام غیرایرانی نویسنده را نبیند، چنین احساس می‌کند که درحال خواندن کتابی از یک مؤلف فارسی زبان است. نثر روان و سرراست، نحو به شدت فارسی شده و قاعده مند، و استفاده از واژگان ادبی و درخور یک متن مرتبط با یک شاعر قرن نهم هجری، همگی، مؤید این موضوع اند، و نیز اثباتی بر این مدعا که «ترجمه هنر است». اجازه دهید این جستار را با نقل نمونه‌هایی از واژه گزینی دقیق مترجمان محترم تمام کنم: «اغراض جمال شناسانه» (صفحه ۵)، «بیانی منقّح تر» (صفحه ۱۵) (از ریشه «تنقیح» به معنای «بیرون کردن مغز از استخوان» و ــ در معنای اصطلاحی ــ «پیراستن متن یا کلام از چیزهای اضافی و زائد»)، «درون اندیش» (صفحه ۱۸)، «وَسمت» (صفحه ۳۹) (به معنای «ریمل» امروزی)، «خرداندیشی» (صفحه ۶۷)، «غَث وسَمین» (صفحه ۷۱) («غث» یعنی «لاغر» و «سمین» یعنی «چاق»، که درکنار هم معنایی کنایی دارند: «خوب وبد» یا «همه چیز»)، «میدان داران اصلی صحنه ادبیات» (صفحه ۲۵۸).

«تقلید و خلاقیت در غزل (استقبال از فغانی)» با ترجمه علی خزاعی فر و سیدمهدی زرقانی توسط نشر فرهنگ معاصر در ۴۵۲ صفحه منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...