مرگی که زندگی است‌ | آرمان امروز


فرانسواز دستور [Françoise Dastur] فیلسوف فرانسوی و استاد ممتاز دانشگاه نیس سوفیای آنتیپولیس فرانسه و متخصص آثار هایدگر است. کتاب «مواجهه با مرگ» [Comment affronter la mort یا How are we to confront death] از آثار شاخص او است که در سال 2005 به فرانسه منتشر شده و ترجمه انگلیسی آن در سال 2012 به چاپ رسیده است؛ متن فارسی نیز از روی ترجمه انگلیسی آن با مقدمه دیوید فارل کرل استاد دانشگاه دوپُل و در سه بخش «غلبه بر مرگ»، «خنثی‌سازی مرگ» و «پذیرش مرگ» منتشر شده است. ترجمه فارسی اثر نیز توسط رضا احمدی‌وند صورت گرفته و نشر کتابسرای میردشتی آن را چاپ و روانه بازار کرده است.

فرانسواز دستور [Françoise Dastur] مواجهه با مرگ» [Comment affronter la mort یا How are we to confront death]

شکی نیست که فرانسوا دستور یکی از مهم‌ترین مفسران سنت پدیدارشناسی است. بااین‌حال، او یک فیلسوف واقعی است. این حقیقت در هیچ کجا به اندازه کتاب کوچک او درباره مرگ مشهود نیست. کتاب دستور «مواجهه با مرگ» به ما یادآوری می‌کند که زندگی مدرن و تکنولوژیکی ما را فراموش کرده است: احساس اضطراب در رویارویی با مرگ عمیقا با خنده‌ای که ما را از نگرانی‌های روزمره رهایی می‌بخشد، مرتبط است. همه ما به این یادآوری نیاز داریم که فرانسوا دستور در اینی کتاب به ما داده است.

«مواجهه با مرگ» یک کتاب کوچک فوق‌العاده در مورد موضوعی که به معنای واقعی کلمه برای همه ما جالب است؛ یعنی مرگ؛ امری که از ابتدای آفرینش تا امروز، موضوع آثار بزرگ فلسفی و ادبی و هنری بوده است؛ همان‌طور که از عنوان فرعی کتاب پیدا است، این کتاب «مقدمه‌ای بر فلسفه» است، کتابی که خواننده را ملزم می‌کند تا بپرسد که انسان‌بودن به چه معنا است و مرگ و فناپذیری را به‌عنوان جوهره تعیین‌کننده انسانیتِ ما بپذیرد. فلسفه از افلاطون تا شوپنهاور، نیچه و هایدگر، زاده تلاش بری اندیشیدن به مرگ بوده است. پرسش «مواجهه با مرگ» پرسشی چونان دیگر پرسش‌ها نیست. بااین‌حال از همان لحظه طرح، با پرسش‌هایی درباره عشق و نفرت، درباره آنچه مردم را گِرد هم می‌آورد و از هم جدا می‌کند، گره خورده است.

رویارویی با مرگ به معنای نگاه‌کردن به آن است. جامعه معاصر از انجام این کار خودداری می‌کند و ترجیح می‌دهد آن را پنهان کند و از آن دور بماند. مراسم تشییع جنازه دیگر به‌عنوان راهی برای میانجیگری مرگ یا حفظ پیوندِ بین زنده و مرده عمل نمی‌کند. امروزه ناپدیدشدن برخی از شیوه‌های تشییع جنازه گواهی بر انکار مرگ است؛ نشان‌دهنده تمرکز بر یادآوری زندگی متوفی به منظور خنثی‌کردن مرگ؛ بنابراین ارزش سوگواری را که اکنون به‌عنوان کاری باید در سریع‌ترین زمان ممکن انجام شود، جایگزین می‌کنند. علاوه بر این، علم مانند دین، خیالات ما را درمورد جاودانگی تغذیه کرده است، و به ما نوید زندگی طولانی‌تر با کیفیت بهتر و حتی امکان غلبه بر مرگ را می‌دهد. با وجود تمام این تلاش‌ها برای غلبه بر مرگ یا خنثی‌کردن آن، بشریت نتوانسته است اضطرابِ خود را درباره مرگ و نیستی از بین ببرد. فرانسواز دستور وفادار به ریشه‌هایش در پدیدارشناسی، نه‌تنها این گرایش‌های معاصر را با نگاهی انتقادی بررسی می‌کند، بلکه استدلال می‌کند که ما باید یک بارِ دیگر یاد بگیریم مرگ را فرض کنیم، فانی شویم، یاد بگیریم چگونه مُردیم. مرگ آخرین لحظه زندگی انسان نیست، بلکه ویژگی اساسی آن است.

مهارت فرانسواز دستور به‌عنوان مترجم پدیدارشناسی به نثری قابل دسترس و روشن در هیچ کجا به اندازه «کتاب کوچک مرگِ» او آشکار نیست؛ درواقع، مخاطبان احتمالی کتاب، کمتر کسانی هستند که در پدیدارشناسی یا فلسفه دانشگاهی تخصص دارند تا یک جامعه غیرمتخصص تشنه‌ فلسفه. تامل درمورد آنچه به ما نزدیک است؛ و هیچ چیز به ما نزدیک‌تر از احتمال همیشگی مرگِ قریب‌الوقوع خودمان نیست. پس چه بهتر که با کلماتِ تامل‌برانگیزِ فرانسواز دستور، همراه شویم در رویارویی خود با مرگ؛ فرقی نمی‌کند مرگ چه کسی. پدیده مرگ، یعنی که در هر لحظه از زندگی، باید انتظار آن را داشته باشیم. درک و فهم مرگ، زندگی را برای ما آسان‌تر می‌کند. فرانسواز دستور راهِ روشنایی را از دالان تاریک مرگ به ما نشان می‌دهد؛ چراکه تنها از طریق آگاهی از میرایی و از طریق تجربه اضطراب، به انسان‌بودن دست می‌یایبم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...