سه سناریو برای آینده توسعه | شرق


کتاب «توسعه چیست» [Vad ar utveckling] اثر بیورن هتنه [Bjorn Hettne] حاصل بحث فشرده او با همکارش هانس ‌آبراهامسون است که در آن مفهوم تاریخی توسعه و فرایند آن از دهه‌های ۱۷۰۰ تاکنون و گفتار غالب طی دوره‌های گذار آن بررسی شده است. هتنه در کتاب حاضر بحثی نظری- تاریخی دراین‌باره مطرح می‌کند تا روندهایی که توسعه‌ بین‌المللی از سر گذرانده و نیز گزینه‌های محتمل در شرایط امروز را توضیح دهد. توسعه (ترقی) از نگاه هتنه تلاشی است برای یافتن رابطه‌ مناسب بین سه ارزش بنیادی اجتماعی آزادی، نظم و امنیت قانونی و عدالت که نقشی تعیین‌کننده در تاریخ اروپا داشته‌اند. این سه ارزش را می‌توان در سایه‌روشن تاریخ در ارتباط با سه ایدئولوژی بزرگ دهه‌های قرن نوزدهم جست‌وجو کرد: لیبرالیسم، محافظه‌کاری و سوسیالیسم. در نظر هتنه، همواره باید شکلی از تعادل بین این سه برقرار باشد؛ چراکه فقدان آزادی، بی‌قانونی (بی‌نظمی) و بی‌عدالتی موجب تشدید خواسته‌های رادیکال در دگرگونی‌های اجتماعی خواهد شد. بنابراین می‌توان در مقیاس و سطحی کلی توسعه را به‌عنوان ارتقای آن ارزش غالب و حاکمی توضیح داد که نسبت به دیگر ارزش‌ها نقصان دارد. البته او تصریح می‌کند این ارزش‌ها هرکدام مطلوب و تأمین‌کننده‌ خواسته‌های طبقات گوناگون در شرایط مختلف اجتماعی بوده‌اند و بنابراین در شرایط تاریخی متفاوت اجتماعی از وزن و اهمیت گوناگونی برخوردارند.

توسعه چیست» [Vad ar utveckling]  بیورن هتنه [Bjorn Hettne]

هتنه در گام بعد نبرد گفتمان‌ها را تشریح می‌کند که طی آن درک از مقوله‌ توسعه تغییر کرد و چنین تغییری خود را در فهم و درکی تازه از اصطلاحاتی مانند گذار ساختاری و تغییر در رابطه‌ قدرت نشان داد. هتنه می‌گوید رشد و ترقی گفتمان غالب است اما در مقابل این نوع نگاه از توسعه می‌توان نوع توسعه‌ آلترناتیو را قرار داد که دارای عناصر حیاتی تمدن است. توسعه‌ انسانی که تمرکز را از توسعه‌ دولت‌های ملی به توسعه‌ فرد و انسان منتقل می‌کند، توسعه‌ پایدار که به شرایط و اوضاع بنیادی محیط زیست توجه دارد و همچنین توسعه‌ بین‌المللی که به‌معنای انطباق و جاری‌کردن اصول توسعه‌ پایدار در مقیاس بین‌المللی است. البته این گره‌های کوچک تأثیر و نفوذ محدودی بر کل جریان توسعه واقعی داشته‌اند.

هتنه روند توسعه را به شش دوره تقسیم و هر دوره را جداگانه بررسی می‌کند: اندیشه‌ ترقی و پروژه‌ روشنگری در دوره‌ ۱۷۵۰ تا ۱۸۱۵؛ ضرورت صنعتی‌شدن در فاصله‌ تاریخی «صلح طولانی» از زمان پایان جنگ ناپلئون تا آغاز جنگ جهانی اول (۱۸۱۵ - ۱۹۱۴)؛ بحران اجتماعی و سیاست مداخله‌جویی در فاصله‌ بین دو جنگ ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵ با تأکید و تکیه بر رکود دهه‌ ۱۹۳۰؛ جغرافیای سیاسی فقر جهانی در دوران بعد از جنگ و جنگ سرد ۱۹۴۵- ۱۹۸۰؛ جهانی‌شدن و بی‌نظمی دو دهه‌ پایانی قرن بیستم (۱۹۸۰ -۲۰۰۰)؛ و نظریه‌ توسعه‌ جهانی به‌مثابه یک گرایش مبرم و امید به آینده در سال‌های آغازین هزاره سوم به بعد.

به نظر هتنه، اوضاع امروز متضاد است و این تضاد آینده‌ گفتمان توسعه را نیز شامل می‌شود. پس از یازده سپتامبر پروژه و نظم نظامی‌گری (جنگ علیه تروریسم بین‌المللی) در تقابل و چالش با بحث اوایل دهه‌ ۱۹۹۰ یعنی پروژه‌ عدالت در رابطه با سیستم سازمان ملل قرار گرفته است. این پروژه در ابتدا به ابتکار جریان اصلی بذرافشانی شد و بر آن نام «اهداف توسعه در هزاره‌ سوم و ثروت عمومی جهان» گذاشتند. پروژه عدالت و آزادی هر روز بیشتر در انقیاد عوارض گوانتانامو درآمده و هنوز یک «سازش بزرگ» یا قرارداد اجتماعی دیگری که بتواند بنیاد و زیربنایی باشد، برای انسجام و رسیدن به یک سیاست اجتماعی بین‌المللی در چشم‌انداز دیده نمی‌شود. بااین‌حال، جابه‌جایی جاری گفتمان حکایت از این دارد که یک «فرصت طلایی» برای تغییرات اجتماعی هنوز می‌تواند امکان‌پذیر باشد. در دوره گفتمان چهارم تجربیات حاصل‌شده از جنگ و رکود در رشد و بلوغ خواست و انگیزه‌ توافق و سازش تعیین‌کننده بودند. امروز چالش‌های جهانی به‌ویژه تغییرات آب‌وهوایی، شاید بتوانند همان نقش مشابه را ایفا کنند. غلبه بر این معضلات اشکالی بسیار فراتر از اشکال موجود همکاری‌های بین‌المللی می‌طلبد. در اشکال موجود کشورها، در بهترین حالت، تنها بخش معین و محدودی از امکانات خود را به آن اختصاص می‌دهند که هدف آن هم شاید ارضای وجدان خودشان باشد. هتنه با بیان این مقدمه سه سناریو برای آینده متصور می‌شود: وستفالی نوین (برقراری نوعی دوره‌ صلح طولانی بین کشورها)، بازگشت به دوران پیشاوستفالی در اروپا و دورانی با ویژگی‌های مابعد اقتدار ملی.

سناریوی اول رسیدن به سناریوی دوران صلح طولانی نوین به معنای برقراری سیستمی بین دولت‌ها‌ی ملی است که بار دیگر کنترل را یا از طریق تقویت سازمان ملل - که احتمال آن بسیار ضعیف است- با ایجاد نوعی ساختار نظم‌گرای قوی و سازمان‌یافته - مقوله‌ای که از همین امروز بسیاری ترجیح می‌دهند، آن را امپریالیسم بنامند- محقق می‌سازد. این ساختار می‌تواند یا یک‌قطبی تحت هژمونی ایالات‌ متحده باشد یا چندقطبی در شکل و شمایل مشابه «توافق و هماهنگی اروپایی» یا «توافق و هماهنگی جهانی‌« که قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای در آن باهم همکاری می‌کنند. چنین سناریویی می‌تواند به معنای یک رنسانس برای انواع جنبش‌های آزادی‌خواهی باشد که احتمالا پیامدهای جهانی آن سرشار از خشونت و درگیری است. سناریوی دوم بازگشت به دوران پیشاصلح پایدار به‌معنای تضعیف و انحلال نسبی سیستم دولت‌های دوران صلح طولانی اروپا است. سناریویی که برخی از کارشناسان در حوزه‌ روابط بین‌المللی گاه آن را «قرون وسطی جدید» می‌نامند. چنین نظمی یقینا حد معینی از آزادی را در پی خواهد داشت، ولی در شرایط دگرگونه‌ کنونی زندگی در بخش‌های مختلفی از جهان جهانی‌شده متفاوت خواهد بود. حتی این سناریو نیز خشونت را، ولی در مقیاس و اشکال کمتری، در پی خواهد داشت. آخرین سناریو، یعنی گذار به «مابعد دولت‌های اقتدار ملی» می‌تواند به معنای درگیرکردن و متمرکزشدن به ساختارهای نهادینه‌شده‌ بین‌المللی در عرصه‌ جهانی و سپردن بسیاری از قدرت‌های سیاسی به آ‌نها باشد. لازمه چنین تحولی درجه‌ بالایی از مشروعیت و اقتدار ملی است که بر بستر عدالت بین‌المللی بنا شده باشد. شاید بسیاری این سناریو را ترجیح دهند. به این دلیل ساده که در این صورت می‌توان با معضلات جهانی در مقیاس بین‌المللی مبارزه کرد. پس این سناریو می‌تواند مورد حمایت منطقه‌ای و ملی بازیگران محلی هم قرار بگیرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...