گفت‌وگو برای درمان بیگانگی | اعتماد


فِرِد دالمیر [Fred Dallmayr]، فیلسوف و نظریه‌پرداز سیاسی، در کتاب «در جست‌وجوی زندگی خوب» [In search of the good life : a pedagogy for troubled times] همانطور که در ابتدای کتاب اشاره دارد، به جای ارایه یک پاسخ نهایی، خواسته به طرح مساله بپردازد. او در پی یک فراخوان است، فراخوانی برای اندیشیدن به اینکه در جهان سیاست تا چه اندازه شادکامی و بهروزی مردم در نظر گرفته می‌شود؟ و چرا شبح جنگ همچنان وجود دارد؟

در جست‌وجوی زندگی خوب» [In search of the good life : a pedagogy for troubled times]

نویسنده در همان مقدمه کتاب، کار بسیار هوشمندانه‌ای انجام می‌دهد و ما را با افکار و آرای روزنامه‌نگاری امریکایی با نام والتر لیپمن آشنا می‌کند. لیپمن، در کتابی (جامعه خوب) و در سال 1936، یعنی در آستانه سربرآوردن قدرت‌هایی ویرانگر به نقد قدرت مطلقه و خودکامه می‌پردازد. به نظر لیپمن، اینکه بتوان یک جامعه را با اراده معطوف به قدرت و در غیابِ تعلیم و تربیت اخلاقی اداره کرد، خیالی باطل است. لیپمن، مدافع آزادی و مکتب لیبرالیسم است، اما به شرطی که این با اقتصاد بازار گره نخورده باشد. به باور او، لیبرالیسم از آغاز در تقابل با قدرت مطلقه و خودکامگی بود، بر این اساس «لیبرالیسم نظریه اقتصاد آزاد نبود تا همه ‌چیز را به امان خدا رها کند و بگوید ما که سیر شدیم، بی‌خیال هرچه گرسنه است»، بلکه در نظر داشت که وضعیت عمومی را بهبود ببخشد. اما چگونه؟ با تکیه بر قانون.

لیپمن با صراحت می‌گوید: «بنیان قوانین بر تعهدها و مسوولیت‌های اخلاقی استوار است. این بنیان‌ها در ظاهرِ قوانین ذکر نمی‌شوند، اما قاطعانه حضور دارند. صادقانه شهادت ‌دادن، معقول و منطقی استدلال‌ کردن، اعتماد و حسن‌ظن داشتن در جریان جلسات، از جمله این بنیان‌های اخلاقی هستند.» نویسنده تأکید دارد که به نظر لیپمن، برای ایجاد یک نظم خوب، ضرورت دارد که مردم «راست‌گوتر، عاقل‌تر و منطقی‌تر، عادل‌تر و منصف‌تر و شرافتمندتر از آنی باشند که ظاهر قوانین از ما می‌خواهد.» دالمیر پس از آنچه در مقدمه کتاب بیان می‌کند، نخست، پیامدهای سیاست بدون اخلاق را در ذهن ما برجسته‌تر می‌کند و دوم، تعلیم و تربیت اخلاقی را راهی برای برون‌رفت از این وضعیت می‌شناساند.

او در بخش نخست کتاب، به آموزگارها و جست‌وجوگرهای قدیمی و در بخش دوم به آموزگارها و جست‌وجوگرهای جدید و معاصر پرداخته است و ما را با دنیایی از نگرش‌ها و آموزه‌هایی آشنا می‌کند که بسیار جای اندیشیدن دارند. به نظر مترجم کتاب «ویژگی بسیار مهم فکر دالمیر این است که به سرشت اجتماعی اخلاق و نیز جوهره فرهنگی سیاست عمیقاً باور دارد و نکبتِ سیاست بدون اخلاق و فرهنگ را به صد زبان سرزنش و مذمت می‌کند. به‌زعم او، حلقه مفقوده سیاست امروز، پرورش فضیلت و تربیت اخلاقی و مدنی شهروندان است.»

اما ترجمه فارسی کتابِ دالمیر با نوشتاری خواندنی از مصطفی ملکیان آغاز می‌شود. به نظر ملکیان، چکیده سخنِ دالمیر این است که: «انسانِ متجدد غربی جهان‌نگری‌ای خودمحورانه دارد که سبب شده است که با دیگران احساسِ بیگانگی کند. این احساسِ بیگانگی نه به سودِ خودِ این انسان است و نه به سودِ هیچ‌کسِ دیگر و بنابراین باید درمان شود. راهِ درمانِ این بیماری و رفعِ این عیب‌ونقص، گفت‌وگوی این انسان، با خود، با دیگری و احیاناً با آن بکلی دیگر، یعنی خدا، است. این گفت‌وگو، اگر به معنای حقیقی و درست‌اش، انجام گیرد احساسِ بیگانگی را، نرم نرمک، به احساس یگانگی و اتحاد، بل وحدت، تبدیل می‌کند.»

ملکیان سپس اشاره دارد که این سخن، از جنبه‌های توصیفی، تبیینی و توصیه‌ای در چهار مرتبه و سطح تکرار و مصداق‌یابی می‌شود (در فرهنگِ عمومی غربِ متجدد، در اخلاقِ بین‌الاشخاصی، در رفتارِ متقابل شهروندان و حکومت و در روابطِ بین‌المللی) و البته در پایان می‌افزاید: «ممکن است پاره‌ای از ایرادات و نقدهای دالمیر درست و وارد باشند و پاره‌ای نباشند. نیز ممکن است پاره‌ای از این ایرادات و نقدها در سده‌ها و دهه‌های گذشته درست و وارد بوده باشند اما در سده و دهه‌های کنونی، کم‌کم، ورود و درستی خود را از دست داده باشند، به این معنا که عیوب و نقائصِ فرهنگ متجدد غربی، نرم نرمک، اصلاح یا کمتر شده باشند. ولی، آنچه محرز و مسلم است اینکه مصادیقی از این عیوب و نقائص که در این کتاب عرضه شده‌اند و راه‌هایی که برای رفعِ آنها پیش‌نهاد شده‌اند قویاً چشم‌گشا و درس‌آموزاند و جای تأمل و تفکر دارند.»

در ادامه، اگر بخواهم نقدی نیز درباره این اثر ارزشمند مطرح کنم، چیزی نخواهد بود جز آنچه دالمیر هم وقتی به شناساندنِ بخش دوم کتاب می‌پردازد به آن اشاره دارد. او می‌نویسد: «به گمان من دل‌آزارترین نقص این بخش، غیبت مهاتما گاندی است؛ کسی که مبارزه خشونت‌پرهیزانه‌اش در جست‌وجوی زندگی خوب، سال‌ها برای من در حکم یک فانوس دریایی در عالم سیاست بود.» با این حال، به نظرم، این نقصی چشمگیر در کتاب است، زیرا اگر دغدغه‌های نویسنده را در نظر بگیریم، مایه تعجب است که با همه علاقه و عشقی که به گاندی دارد، شرحی درباره زندگی باشکوه و آموزه‌های زندگی‌ساز او را از قلم انداخته است! زیرا واکاوی اندیشه، روش و منشِ گاندی که هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی، بسیار راهگشا و آموزنده است، می‌توانست بیش از هر چیزی به نویسنده و خوانندگانِ کتاب کمک کند. سخن پایانی اینکه، مترجم ارجمند این کتاب (امیر یوسفی) هم اثر درخشانی را برای ترجمه انتخاب کرده و هم ترجمه خوبی از آن پیش روی ما گذاشته و این کوشش زیبا و سودمند، جای سپاس فراوان دارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...