پیامآور راستی | الف
دو جفت کفش چوبی، یک عینک، دو کاسه چوبی، یک ساعت جیبی، یک قاشق چوبی، یک نمکدان، کتاب مقدس و یک لنگ ساده؛ این سیاهه همهی دارایی مردی بود که امپراتوری بریتانیای کبیر را با آن همه شکوه و شوکت، بهزانو درآورد تا استقلال مردم کشور هند را به رسمیت بشناسند. روش مبارزه منفی و فارغ خشونت او که توانست ملتی بزرگ را از زیر یوغ استعمار بیگانگان بیرون بیاورد؛ الگویی شد برای همه جهانیان.
او کسی نبود جز کارمچاند گاندی، مردی که برای تحقق آرمانها و اعتقادهایش چشم از زمین برداشت و به آسمان دوخت. بهپاس ویژگیهایی که داشت، رابیندرانات تاگور (شاعر و ادیب نامدار هند) او را مهاتما یعنی روح بزرگ نامید، لقبی که بهراستی بازتابدهنده خصوصیات واقعی او بود و خیلی زود جایگزین نام واقعی او شد.
قریب نیم میلیارد نفر در هند پیرو او بودند، اگرچه میلیونها انسان دیگر نیز در خارج از مرزهای هندوستان و در سرتاسر جهان دوستش میداشتند. با اینکه دشمن بریتانیا بود، اما در همین کشور نیز طرفداران پرشمار داشت. جمعیت انبوهی که از او در سفرهای نه چندان پرشمارش در چند دهه آخر عمر، استقبال گواهی بر این محبوبیت بود.
تنها تنپوشش لنگ سادهای که دور بدن میپیچید. او که در جوانی شیفته تمدن و پیشرفت بریتانیا بود، در نیمه دوم عمر خود و به هنگام مبارزه با استعمار ابرقدرت آن روزگار، خرید و استفاده از کالاهای انگلیسی را تحریم کرد. نماد بارز این مبارزه منفی با عدم استفاده از پارچههای انگلیسی و استفاده از دستگاههای کوچک نخریسی بود. دستگاه کوچک و ساده سنتی که در پارهای عکسهای برجایمانده از او در کنارش دیده میشود و حتی در برخی سفرها و یا مواقعی که کارش به زندان میکشید آن را به همراه داشت.
مهاتما گاندی زندگی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت؛ با چهرههای مختلفی دیدار داشت از چاپلین گرفته تا موسلینی. بنابراین دور از ذهن نیست شایعات و سوءتفاهمهایی هم پیرامون او شکل بگیرد. شاید باورش سخت باشد مردی که بهعنوان اصلی تن دشمن بریتانیا در هند شناخته میشد، روزگاری خود جزو ارتش بریتانیا بوده!
عکس جالبی از او در لباس نظامی سربازان هندی ارتش بریتانیا وجود دارد که او را در میان همقطاران هندیاش نشان میدهد؛ کسانی که به دعوت و تشویق خود او به دسته نظامی پیوسته بودند. فعالیت او در این دوران بیشتر در حوزه امدادرسانیهای پزشکی در جنگ بوده. گاندی جوان در این دوران که با جنگ جهانی اول مصادف است. مردم هند را دعوت به نامنویسی در ارتش بریتانیا و شرکت در جنگ میکرد. جنگی که برای سركوبي قيام ضد انگليسي بوئرها (واقع در افريقاي جنوبي) به پا شده بود. گاندی در این زمان در آفریقای جنوبی زندگی میکرد که هندوهای زیادی هم در آنجا ساکن بودند. گفته میشود گاندی در آن ایام به خاطر شرکت در جنگ علیه قبیلۀ زولو و جنگ بوئر در آفریقای جنوبی، مدال شجاعت ارتش انگلستان را دریافت کرد!
کتاب «گاندی؛ داستان تجربههای من با راستی» [An autobiography : the story of my experiments with truth] که با ترجمه مسعود برزین توسط نشر ثالث منتشر شده ماجراهای پر افتوخیز زندگی چنین مردیست. مردی که در تاریخ رد پای ماندگاری از خود بهجای گذاشت و به یکی از شمایلهای ماندگار، صلح، مبارزه و ساده زیستی بدل شد. چنانکه هویت او از دایره تاریخ پا فراتر نهاد و وارد حوزه زبان نیز شد. بهعنوان صفتی همانند «گاندیوار» که دربرگیرنده عصاره خصائل نیکوی او بود.
ویژگی منحصربهفرد این کتاب آن است که به قلم خود گاندی نوشتهشده،بنابراین به شکلی مستقیم و بیواسطه میتوان خواننده خاطرات و زندگینامه او بود و در این رهگذر، دیدگاهها و عقاید جالبتوجه و آموزنده او را نیز دریافت.
وارستگی گاندی از قیدوبندهای مادی زندگی در این کتاب نمودی ویژه یافته است، بدان گونه که او بدون هراس از قضاوت دیگران به بیان خاطرات خود پرداخته است. از گناهان خود سخن گفته، از اشتباهاتش چه در اندیشه چه در رفتار و کردار. از دزدی کردنش در کودکی و نوجوانی، از شهوات جنسیاش در ایام جوانی و یا از اشتباهاتش در حوزههای فردی، اجتماعی و سیاسی.
از این منظر خاطرات او را میتوان با اعترافات روسو مقایسه کرد که همینقدر بدون ترس و محافظهکاری درباره اعمال و نیاتش در طول زندگی نوشته شده است.او در این کتاب تصویری کاملاً انسانی از خود ارائه کرده، انسانی با همه خوبیها و بدیهایش با همه انتخابهای خطا یا درستی که میتواند در موقعیتهای مختلف داشته باشد و... این ویژگیست که به کتاب او کیفیتی منحصربهفرد داده است.
گاندی معتقد است که آدمی در زندگی نه به اندازه آرزوهایش که بهاندازه لیاقتی که دارد، کسب موفقیت میکند. کتاب «داستان تجربههای من با راستی» بازتاب ملموسی از همین سخن نغز است. او در رهگذر خاطرات خود نشان میدهد که آدمی مصون از اشتباه و بزرگ، زاده نمیشود بلکه در طول زندگی با تهذیب نفس، کنار گذاشتن خواستهای مادی، با تلاش در راه آرمانها و عقایدش بهاندازه لیاقتش سهم و بهره میگیرد. او با زبانی راحت و قابل فهم به مخاطب میگوید، نه فردی برگزیده که انسانی عادی بوده؛ با همه نقاط قوت و ضعف انسانی، با همان وسوسهها که میتواند به سراغ آدمی بیاید و پایش را بلغزاند. توفیق او بهواسطه مبارزه مداوم با هوای نفس و پرورش استعدادهایی بوده که خداوند در وجود همگان به ودیعه نهاده است. از این منظر کتاب «داستان تجربههای من با راستی» به اثری بسیار آموزنده بدل شده است که خواننده خود را بهراستی و نیکی فرامیخواند.
گاندی اگرچه چهرهای محبوب میان طیفهای فکری و سیاسی بوده، اما بااینحال هستند جریانها که اقدامات او را با دیدهی تردید نگاه میکنند بهویژه جریانهای چپ کمونیستی که برای ایجاد انقلاب در هند به روشهای مبارزهجویانه خشونتبار اعتقاد داشتند. آنها معتقد بودند این شیوه مبارزه گاندی، در واقع پوششیست برای حفاظت از اتباع انگلیسی در هند! بهخصوص اینکه آلن ویلکینسون نماینده پارلمان بریتانیا در سال ۱۹۳۲ پس از دیدارش از هند به کنایه در مورد گاندی چنین گفت: گاندی بهترین پلیسی بود که بریتانیا در هندوستان داشت!
پرهیز از خشونت و دعوت گاندی به این مهم، از دید برخی، حربهای برای فئودالها در راستای بهرهکشی از دهقانان فقیری ارزیابی میشد که گاندی آنها را به تعامل و عدم درگیری با یکدیگر فرامیخواند.
شاید همین دیدگاههای نهچندان واقعگرایانه بود که سرانجام باعث شد قهرمان استقلالطلبی هندوستان به دست یکی از مردم همین سرزمین کشته شود. هندویی متعصب که گاندی را به مدارای بیشازاندازه با مسلمانان هندی محکوم و حکم مرگش را صادر کرد.
بهاینترتیب مردی که بیشتر عمر خود را به مبارزهای بدون خشونت گذرانده بود خود قربانی خشونت شد. مهاتما گاندی که پیشتر از توطئههایی اینچنین جان سالم بدر برده بود، سرانجام در سال ۱۹۴۸ توسط هندویی متعصب با شلیک سه گلوله که قلبش را نشانه رفته بود از پای درآمد و تنپوشش آغشته به خونش کنار همان، میراث اندک مادیاش (عینک، دو جفت کفش چوبی و...) قرار گرفت.
اما میراث واقعی گاندی روش و منش او در زندگی و حتی مبارزه بود. او همان منش راستگویان خود در زندگی را در این کتاب نیز مورد استفاده قرار داده و چنانچه گویی روبهروی خواننده نشسته، با زبانی روشن و صمیمی، در عین صداقت و آرامش با او سخن میکند. برای نمونه وقتی او به ماجرای شرکت در جنگ علیه قبیلۀ زولو میرسد با صداقت تمام در بخش چهارم کتاب مینویسد: «در آن زمان معتقد بودم امپراتوری انگلیس به نفع و سعادت و بهبود جهان است. حس اطاعت پاک و خالصانهام مانع از آن بود که بدخواه امپراتوری باشم. بنابراین صحت یا اشتباه این شورش نمیتوانست در تصمیم من رخنه یابد.»
سادگی و صداقت گاندی در کتاب نمودی آشکار دارد، بهخصوص اینکه برخلاف سنت رایجِ چنین زندگینامههایی، او درباره خود و کارهایش اغراق نکرده و حتی در برابر خواننده بر گناهان یا اشتباهاتش، اعتراف کرده چنان که گویی قصد دارد وجدان خویش را آسوده و سبک کند. از همینرو روایت گاندی از زندگیاش بر دل خواننده نشسته و تأثیرگذار شده است.
گاندی این کتاب را در حدود سال ۱۹۲۵ در زندان نوشت؛ به نیت انتشار در نشریهای که مخاطبانش جوانان و نوجوانان بودند و همچنین کتابی جداگانه که پاسخی باشد برای کسانی که از او خواسته بودند شرحی از زندگیاش بنویسد.
گاندی در طول این کتاب با دقت جزییات زندگی خود را تا سال ۱۹۲۱ شرح داده او نزدیک به ۲۷ سال بعد ازاین تاریخ هم زندگی کرد و شاید بهتر بود که خود در فرصتی دیگر، ادامه زندگینامهاش را نیز بنویسد، اما او در طول دو دههای که بعدازاین تاریخ زندگی کرد، به دلیل مشغله و درگیریهایش، فرصتی برای ادامه دادن آن نداشت. از سوی دیگر همانگونه که در انتهای کتاب حاضر شرح داده، انگیزه او در نوشتن کتاب، پرداختن به فصولی از زندگیاش بوده که دیگران اطلاعات زیادی درباره آنها نداشتند. اما از سال ۱۹۲۱ بهزعم او اغلب از اتفاقاتی که در زندگی او رخداده مطلع هستند.
کتاب از پنج بخش کلی تشکیلشده و هر بخش به بندهای کوتاه چندصفحهای تقسیم میشود که در هر بند گاندی به ماجرایی از خیل انبوه اتفاقاتی که از سر گذرانده میپردازد. چنین الگویی در نوشتن کتاب نهتنها خواندن آن را سادهتر میکند که تنوع مضمونی و انبوهی خاطرات در کنار صداقت نویسنده دست به دست هم میدهند که مطالعه کتاب را به خاطرهای فراموش ناشدنی از همصحبتی با یکی از بزرگمردان تاریخ جهان بدل سازد.
چنین ویژگیهایی کتاب «داستان تجربههای من با راستی» را به اثری بسیار سودمند بدل ساخته که خواندنش تأثیری سازنده در روح مخاطب باقی گذارده و کششی ناخودآگاه بهسوی نیکیها را در آنها تقویت میکند و این سخن گاندی را در ذهنش ماندگار میسازد که خدایی جز راستی وجود ندارد. «راه تزکیه نفس بس صعب و پرنشیب است. آنکس که میخواهد به پاکی و طهارت باطن نائل آید، باید خویشتن را در فکر و کلام و عمل از قید هوا و هوس رهایی بخشد.»
................ تجربهی زندگی دوباره ...............