وقتی آنها توانستند ما هم می توانیم! | الف


امروزه واژه برند و برندینگ در جوامع توسعه یافته و پیشرفته به زندگی روزمره وارد شده است و با رقابتی شدن اقتصاد بیش از گذشته بر بخشهای مختلف تاثیر میگذارد. در سالهای پایانی قرن بیستم برندینگ دیگر محدود به شرکت ها باقی نماند و امروزه دانشگاه‌ها، موسسات خیریه، شهرها، افراد و به طور کلی در تمام عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی و خدمات ، برندینگ کارکرد موثری دارد.

مبانی برندینگ» [The fundamentals of branding] اثر ملیسا دیویس [Melissa Davis]

با ایجاد بازارهای جدید صنعت برندینگ نیز دچار دگرگونی شده‌اند. بسیاری از برندها بازارهای خود را به چین و هند برده‌اند و طبقات نوپای این کشورها را هدف قرار داده‌اند.

برندینگ صرفا در مورد خلق یک نشانه، شعار تبلیغاتی و طرح گرافیکی نیست. برند دربردارنده‌ی ادراک، اعتبار و نیز چهره و احساس عینی آن سازمان یا نهاد است. برند درون و بیرون یک سازمان را در برمی‌گیرد و مشتریان و کارکنان را نیز شامل می‌شود. برندهای موفق، پویا و قابل انعطافند و همگام با تغییرات تقسیم‌بندی‌های بازار و تغییر مخاطبان متحول می‌شوند. جذابیت برند تنها ملاک برتری نیست و عوامل دیگری نیز در این امر دخیل هستند.

فعالیتهای مختلفی در پس آفرینش هر برند حضور دارد. وقتی برندی را بررسی میکنیم باید به فاکتورها و جنبه‌های مختلف برندیگ از قبیل معماری برند، ارزشها، پیام و استراتژی آن توجه کرد.

اصطلاح برند و برندینگ در عین اینکه امروزه بسیار در مکالمات به کار میرود اما اغلب برداشت مشترک و یکسانی از مفهوم آن وجود ندارد. در سالهای اخیر، برندینگ به صورت بخش جدایی‌ناپذیر و بنیادین سازمانها، شرکتها و حتی اشخاص درآمده و اهمیت آن به حدی است که اگر برند آسیب ببیند شرکت هم صدمه خواهد دید و از طرفی یک برند نیرومند موجب بقا و افزایش اعتبار شرکت در زمینه‌های مختلف خواهد شد.

اگر بخواهیم تعریف دقیق و جامعی از برند بر اساس کتاب حاضر ارائه کنیم میتوانیم بگوییم برند چیزی بیش از یک نام و نشان تجاری است. برند معرف تمام و کمال شخصیت یک شرکت در معنای کلی آن و واسطه بین شرکت و مخاطبانش است. برند باید قادر باشد تا از راه‌های گوناگونی با مخاطبانش ارتباط برقرار کند؛ از آنچه می‌بینیم و می‌شنویم، تا تجربه فیزیکی و احساسی که در مورد یک شرکت داریم. برند شامل ملموس‌ها و ناملموس‌ها است. محصولات، خدمات، افراد یک سازمان یا موجودیت همه بخشی از برند هستند و بر نحوه ادراک و ارتباط متقابل مخاطبان با یک برند معین تاثیر میگذارند.

آنچه در این کتاب می خوانیم
کتاب «مبانی برندینگ» [The fundamentals of branding] اثر ملیسا دیویس [Melissa Davis] از ۶ فصل به انضمام بخش نتیجه‌گیری تشکیل شده است. فصل اول شامل تعریف برند، تاریخچه آن، چارچوب بازاریابی، فرآیند توسعه برند،کار آژانسها در معرفی برند، میدان عمل آژانسها و ارتباط میان مشتری و آژانسها است.
در فصل دوم مولف به ساختارهای برند، روش‌شناسی توسعه برند، جایگاه و ارزش برند و چگونگی تثبیت برند پرداخته و به صورت دقیق و مثالهای فراوان این مفاهیم را مورد بررسی قرار داده است. در فصل سوم ارتباط مخاطبان با برند و تحلیل این فرآیند مورد توجه قرار داشته و نویسنده به طرز نگرش مخاطب، شناخت مخاطبان، رابطه برند و اخلاق، برند و ارزشهای جامعه و مخاطبان دیجیتال می‌پردازد.

فصل چهارم با عنوان راهکارهای برندینگ، راهکارهایی برای تنوع بخشیدن به برندها ارائه می‌شود و همچنین نحوه مشارکت برندها و آینده این مشارکتها بررسی می‌شود. فصل پنجم میزان تاثیر برند و نحوه ارزیابی و سنجش تاثیرگذاری برندها مورد توجه است، اینکه چگونه و بر اساس چه معیارهایی می توان تاثیر یک برند را اندازه‌گیری کرد. در فصل پایانی کتاب بررسی تحول در برندها، گرایشهای اصلی در آینده برندها، دورنمای صنعت برند، و پیشبرد برند مورد توجه قرار گرفته است.

چرا کتاب ارزش خواندن دارد
با توجه به کمبود منابع ترجمه شده در این حوزه و نظر به اهمیت روزافزون موضوع برندینگ، این کتاب بسیار جلب توجه میکند. کتاب در پی آن است تا شرحی کلی در مورد برندینگ و ساختار برند را به صورتی قابل درک در اختیار مخاطب قرار دهد بدون آنکه به دام پیچیده‌گویی بیافتد. چاپ کتاب بی تردید یکی از مزیتهای آن است. از دیگر مزایای کتاب مثالهای فراوان و جدید آن و همینطور تمرین‌های پایان هر فصل است. در این کتاب با بحثها، دریافتها و تحلیل شیوه‌ها و تئوری برندینگ آشنا میشویم. با اطمینان و بر اساس یک تجربه شخصی می‌گویم که پس از خواندن کتاب خلاقیت شما در حوزه برند بسیار تغییر خواهد کرد.

سخن پایانی
در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، برندهای ژاپنی و کره‌ای موجب تغییر در دورنمای بین المللی برند شدند و برندهایی نظیر سونی و سامسونگ به اروپا و آمریکا راه یافتند. یعنی درست در زمانی که ما در کشورمان در حال نابودی برندهای نوپا و قدیمی کشورمان بودیم. در دهه اخیر، برندهایی از چین و هند شروع به فعالیت در سطح بین‌المللی کرده‌اند و در عین حال در بازارهای داخلی‌شان نیز حضور گسترده‌ای داشته‌اند. برای مثال برند «هوآوی» نقشی کلیدی در بخش مخابرات دارد. بیزینسویک این برند را به عنوان یکی از قدرتمندترین شرکتهای جهان معرفی کرده است. باز هم زمانی که ما در خواب غفلت بودیم و با از دست دادن اعتماد به نفسمان در عرصه اقتصاد و تعامل با جهان نتوانستیم هیچ برندی خلق کنیم.

مبانی برندینگ

ما حتی در عرصه‌های هنری و اجتماعی هم عاجز از خلق برند و ارائه ارزشها و باورهایمان از طریق ایجاد برند حتی به همسایگانمان بودیم. شاید بررسی هوشمندانه مورد «گوگل» توسط کارشناسان برندینگ مرهمی باشد بر زخم عدم اعتماد به نفس شرکتها و سازمانهای ایرانی. رشد و توانمندی برند «گوگل» در عمر کوتاه ده‌ساله‌اش امری خارق‌العاده است. «گوگل» نخستین موتور جست‌وجوگر در فضای سایبری نبود و در زمان ورودش به بازار برندهایی نظیر آلتاویستا و یاهو موتورهای جستجوی پرطرفداری بودند، اما توانایی‌های برتر این برند آن را به شدت محبوب کرد. موقعیت گوگل به عنوان یک برند فناوری در دنیای برندینگ شاید قدری تعجب برانگیز باشد اما گوگل تمام ویژگیهای احساسی و کارکردی یک برند حقیقی را داراست و برای ما از این جهت اهمیت دارد که متوجه بشویم دنیا هنوز به پایان خود نرسیده و هنوز میتوان جبران کرد.

خواندن این کتاب برای مدیران، کارآفرینان، دانشجویان و علاقهمندان به حوزه‌های مدیریت و بازرگانی بسیار ضروری است. در پایان دوباره یادآوری میکنم که لذت خواندن این کتاب را از دست ندهید.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...