چه نسبتی می‌ان زندگی ما آدمها و حیوانات و گیاهان پیرامون ما وجود دارد؟ از یکسو برخی حیوانات را پرورش می‌ دهیم که بخوریم و از سوی دیگر برخی از آنها را در خانه‌های خودمان و با امکانات نسبتا زیادی، نگهداری می‌کنیم. رابطه می‌ان انسان و حیوان، رابطه ساده و روشنی نیست، به همین دلیل هم همیشه مورد مناقشه بوده، از یکسو گروه‌ها و مکاتب فکری و عقیدتی ای هستند که از آسیب‌های انسان‌ها به حیوانات و سوء استفاده از آنها برای تغذیه انسانی گلایه می‌کنند، و از سوی دیگر ایده‌ها افکار فراوانی هم هستند که نه تنها گیاهان و حیوانات که همه منابع طبیعی را متعلق به انسان تعریف می‌کنند.

انسان و حیوان: مردم‌شناسی انسان و حیوانات اهلی» [L'homme et Les animaux domestiques: anthropologie d'une passion] اثر ژان پیر دیگار[Jean Pierre Digard]،

فارغ از این واکنش‌های متنوع انسانی، حیوانات در مقام غذا، نیروی کار، سرگرمی و…، حضوری جدی در جامعه انسانی دارند. به همین دلیل علی راغم آنکه کمتر به این مساله پرداخته شده، می‌توان این پرسش جدی را مطرح کرد که حیوانات چه جایگاهی در زندگی ما انسان‌ها دارند. در باب گیاهان این سوال بیشتر مورد توجه بوده و به همین دلیل تحقیقات زیادی روی آن انجام گرفته است، اما در باب حیوانات و بالاخص ابعاد فرهنگی و اجتماعی این رابطه انسان و حیوان، کمتر مورد توجه بوده و می‌توان گفت بدان به اندازه کافی پرداخته نشده است.

این مساله را می‌توان بطور خاص در باب اهلی کردن حیوانات پرسید که “انسان کدام حیوان را چرا، چگونه، کی و کجا اهلی کرده است؟”. این پرسش بسیار مهم و البته بسیار دشوار موضوع اصلی کتاب «انسان و حیوان: مردم‌شناسی انسان و حیوانات اهلی» [L'homme et Les animaux domestiques: anthropologie d'une passion] اثر ژان پیر دیگار[Jean Pierre Digard]، انسان‌شناس فرانسوی است. اصولا اهلی کردن به چه معناست؟ با وجود آنکه اهلی کردن یک فرآیند جاری در زندگی ما انسانها در دوازده هزار سال اخیر بوده، اما بواسطه همین همراهی طولانی، کمتر توجه ما را به خود جلب کرده است. دیگار در این کتاب تلاش می‌ کند مفهوم اهلی کردن و ابهام‌ها و پیچیدگی‌های آن را نشان بدهد. کتاب حاضر تلاش کرده با نگاهی به فرهنگ انسانی، دسته‌های مختلف حیوانات اهلی، از پرندگان و پستانداران تا حیوانات دریایی و حشرات و…، را مورد واکاوی قرار دهد، آمارهای موجود نشان می‌دهد تا کنون در حدود ۲۰۰ گونه حیوانی در فرآیند اهلی شدن قرار گرفته اند، هرچند این فرآین همیشگی و یکطرفه بنده و در موراد بسیاری هم حیوانات به جهان وحش خود بازگشته اند. اما این فرآیند بسیار پیچیده بوده، از اینکه حیوانی را رام کنیم تا آنکه آن را در محیط خودمان، سازگار کنیم و در نهایت آن را به گونه ای اهلی کنیم که بقای آن منوط به ماندن در موقعیت اهلی یا همراهی انسان باشد، طیف متنوعی از این پدیده را نشان می‌دهد. اما اصولا اهلی کردن، صرفا یک پدیده ناگهانی و تصادفی نیست، بلکه عمیقا بسته به شرایط خود حیوان، نیازهای انسانی و سازمان اجتماعی و فرهنگی مردم و دانش فنی آنها در این زمینه است. به همین دلیل اهلی کردن، بیش از همه یک پدیده انسانی و اجتماعی بی پایان و پیوسته است.

از این منظر دیگار، مفهوم نظام‌های اهلی کننده را مطرح می‌کند، یک سیستم چندوجهی متشکل از مولفه‌های زیست شناختی تا مولفه‌های اجتماعی و فرهنگی است. دیگار به خوبی نشان می‌دهد که نسبت ما با حیوانات، و الگوهای طبقه بندی آنها، در امتداد نسبت ما با انسان‌ها و نظام‌های اجتماعی طبقه بندی قرار دارد. به همین سبب می‌ توان در پس ابعاد مختلف حضور حیوانات در زندگی ما، موقعیت انسانی و نظم اجتماعی و فرهنگی را فهمید. دیگار در این کتاب، این مسله را از منظر علم انسانشناسی/ مردمشناسی به خوبی مرود کاوش قرار می‌دهد.

تاریخ اهلی کردن حیوانات، تاریخ پرفراز و نشیبی است، که نه به یکباره و در یک مقطع، بلکه از حدود دوازده هزار سال قبل تا کنون در جریان بوده است. هرچند پیشتر این جریان، حول نیازهای مانند کار و غذا بوده، ولی امروزه علاوه بر این نیازهای اولیه که بصورت انبوه و در شکل پرورش صنعتی حیوانات خوراکی صورت می‌گیرد، گونه جدیدی از رابطه انسان و حیوان در زندگی روزمره اهمیت یافته که می‌ توان آن از حیوان همدم یا مونس صحبت کرد. می‌لیون‌ها سگ و گربه و حیوانات مختلفی که بخشی از زندگی ما را تشکیل می‌ دهند، و به یکی از اجزای مهم زندگی خصوصی عده زیادی بدل شده اند که بیانگر سطوح عمیقی از نیاز و می‌ل انسانی برای کنترل طبیعت و فرافکنی نیازهایش در آن است. به همین سبب هم هست که این حیوانات در تنوعی بسیار زیاد پرورش یافته و وارد زندگی شده اند. اما آنچه که این کتاب بر آن تاکید می‌کند، تلاش برای خودآگاهی درباب این رابطه انسان و حیوان است که می‌ تواند از یکسو رابطه ما با جهان حیوانی را آشکار کند و از سوی دیگر دریچه ای برای فهم ابعادی از زندگی درونی و اجتماعی انسان‌ها باشد. این نوع باز اندیشی می‌ تواند تاملی برای اصلاح و بهبود رابطه انسان و حیوان باشد.

کتاب تاریخ بسیار مجمل و البته بسیار خواندنی از این رابطه را بیان می‌کند، اینکه چطور بشر با اهلی کردن (حیوان و گیاه)، توانسته مهمترین مقدمه و لازمه ورود به عصر جدید و تمدن‌های نوین انسانی در دوازده هزارسال اخیر را فراهم کند. در خصوص حیوانات، اهلی کردن صرفا به عنوان نیرو کار و غذا نبوده، بلکه به موازات توسعه جامعه انسانی ،اشکال جدید و متنوعی از این فرآیند نیز شکل گرفته و امکان پذیر شده است. سیر اهلی کردن از حیواناتی مانند سگ و گوسفند و بز و گاو و…، تا حیوانات جدید و بسیار متاخرتری مانند حشرات و همچنین گونه‌های تفننی و تفریحی از همان حیوانات اهلی قدیم، از جمله سگهای بسیار ظریف و می‌نیاتوری ای که رواج یافته اند، بیانگر سیر تحول جامعه انسانی و مهارتها و فنون اهلی کردن و می‌ل انسان به مداخله در موقعیت طبیعی حیوانات در راستای نیازهای خودش است. این کتاب بسیار خوب، که در چهاربخش و دوازده فصل سازماندهی شده است که بخش‌های چهارگانه اصلی آن می‌ توانند تصویر مختصری از محتوای آن ارائه کنند:

بخش اول: پندار اهلی کردن
بخش دوم: حیوانات اهلی کدامند؟
بخش سوم: مصرف و تولید اهلی کردن
بخش چهارم: جامعه و اهلی کردن حیوانات.

کتاب حاضر در ۴۸۴ صفحه توسط پژوهشکده مردم شناسی می‌راث فرهنگی و با همکاری نشر افکار در سال ۱۳۸۵ منتشر شده است، البته کتاب در فصل آخر، اغلاط و اشتباهات صفحه آرایی متعددی دارد، اما در مجموع در یک صفحه آرایی ساده و معمولی منتشر شده است. مترجم گرانقدر این اثر، دکتر اصغر کریمی، خود از انسانشناسان به نام ایرانی است که متاسفانه در سال جاری مرحوم شدند.

انسان و حیوان: مردم‌شناسی انسان و حیوانات اهلی ترجمه اصغر کریمی

خواندن این کتاب در شرایطی که در جامعه ما، مساله حیوانات، از انقراض بی رویه گونه‌های گیاهی و جانوری، تا جابجایی‌های بی رویه گونه‌ها و انتقال گونه ای مزاحم به زیست بوم‌های جدید بیانگر ابعاد محیط زیستی و فرهنگی این مساله است. مهمتر از همه مساله طرح صیانت از مردم در برابر حیوانات مضر و خطرناک، خودش بیانگر چالشی در زندگی شهری ایران امروز و مساله حیوانات خانگی است، حیواناتی که عمدتا سگ، و سپس گربه و گاه حیوانات خاصی مانند کروکودیل و .. تا پرندگان سنتی و جدید، را شامل می‌شود. در ایران امروز، مساله نگهداری حیوانات که بخشی از زندگی انسان شهری را به خودش اختصاص داده است، به نزاع ایدئولوژیک و نزاع بین امر پاک و نجس بدل شده است و این طرح صیانت نیز در همین جهان بینی فقاهتی در درک حیوانات طراحی شده است که با کمک نیروی قانون و مجازات‌های قانونی، مانع رواج حیواناتی شود که در طبقه بندی فقاهتی، شان نگهداری در خانه را ندارند. هرچه هست، مساله حیوانات، مساله انسانی هم هست.

وقتی حیواناتی به سادگی مضر و خطرناک تعریف می‌شوند، قاعدتا انسان‌ها هم به همین سادگی می‌توانند با یک شاخص سطحی و صوری به طبقه بندی مضر و خطرناک فرو افتند. به همین دلیل خواندن این کتاب از یکسو می‌ تواند با دادن درکی تاریخی، به ما کمک کند که فهمی درست از رابطه انسان و حیوان داشته باشیم و از سوی دیگر چالش‌های فرهنگی امروز خودمان را از دریچه مساله حیوانات به درستی درک کنیم. چالش‌هایی که بر سر حیوانات هست، ریشه در مساله‌های فرهنگی حل ناشده و گفتمان‌های فرهنگی ای دارند که می‌ توانند به سادگی برای همه امور حکم صادر کنند، بی آنکه فهم درستی از فرهنگ و پدیده‌های فرهنگی (از جمله نسبت انسان و حیوان) داشته باشند. این مساله صرفا در سویه نظم سیاسی نیست، بلکه در مردم هم رفتارهای حمایت از حیوانات مانند غذادهی‌های حاشیه‌های محیط‌های شهری برای سگ‌ها و گربه ها، که از سوی این افراد یک عمل حیوان دوستانه و عملی اخلاقی معرفی می‌شود، خودش می‌ تواند چالشی برای بقای حیوانات وحشی ای باشد که در محدود شهری زندگی می‌ کنند. به همین دلیل لزوما نیت خیر، منجر به نتیجه خیر نمی شود. انتخاب‌های نادرست می‌ تواند پیامدهای ناگواری داشته باشد. طرح صیانت در برابر حیوانات به همان اندازه برای جهان حیوانات مضر است که غذادهی‌های به ظاهر حیوان دوستانه در حاشیه شهر، هردوآنها هم نظم رابطه انسان و حیوان را بر هم زده اند و هم نظم رابطه حیوانات رام شده و اهلی شده با حیوانات وحشی را.

اما این اوضاع آشفته قطعا در دل خود، نشانه‌هایی از اوضاع آشفته جهان انسانی و روابط می‌ان انسان و انسان هم دارد. همانقدر که به سادگی می‌توان با حیوانات خشن بود یا با ترحم مقطعی به برخی حیوانات، فاجعه وارد شده بر سایر حیوانات را نادیده بگیریم، می‌توانیم رنج‌های انسانی را هم به همین سادگی فراموش کنیم یا با مخدرهای انسانی آنها را حس نکنیم. نگاه انتقادی به زیست جهان انسانی حیوانات، می‌ تواند دریچه ای برای فهم انتقادی از زیست جهان انسانی باشد، شاید بتوانیم گام‌های موثری برای همزیستی بهینه می‌ان انسان و حیوان برداریم.

انسان‌شناسی و فرهنگ

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...