برای آموختن باید با زمین، درخت و دریا دوست شویم


دیوید سوبل [David Sobel] آموزگار دوستدار محیط زیست در کتاب «کودکی و طبیعت، اصول طراحی برای معلمان» [Childhood and nature : design principles for educators] ما را به یک ماجراجویی فراموش‌نشدنی می‌برد تا همراه با بچه‌ها در یک مکان خاص مانند جنگل، دریا، موزه یا پارکی کنار مدرسه یاد بگیریم با زمین، درخت و دریا دوست شویم و البته کلاس آموزشی بهتری را در دل طبیعت برپا کنیم و تاریخ و جغرافیا و ادبیات را در کنار این همه زیبایی بهتر بیاموزیم.

دیوید سوبل [David Sobel کودکی و طبیعت، اصول طراحی برای معلمان» [Childhood and nature : design principles for educators]

در این آموزش مبتنی بر مکان بچه‌ها که میل درونی شدیدی به جستجو در جغرافیای طبیعی دارند در کنار تیم اردوی مدرسه یاد می‌گیرند چگونه در دنیای واقعی مسیر و نقشه راه خود و دوستان را پیدا کنند و با یافتن مکان‌های مورد علاقه، زندگی و ارزش زیستن و مسئولیت خود در کره زمین را دوباره کشف کنند.

بچه‌ها در گام بعد می‌توانند با مسئولیت‌پذیری دست به کنش بزنند، برای مثال یک پوستر یا نمایش درباره پارک محل زندگی خود طراحی کنند یا با کمک جمعی از دوستان و معلمان در محیط مدرسه باغچه‌ای داشته باشند.

در این کتاب سوبل با این پیش‌فرض که ارتباط پیوسته با طبیعت برای رشد کودکان یک ضرورت انکارناپذیر است و تأثیرات قابل‌ملاحظه‌ای بر سلامت جسم و روان آن‌ها دارد، بر نقش پررنگ مدرسه در تداوم پیوند با طبیعت و تأثیرات آن در بزرگسالی متمرکز می‌شود. وی معتقد است مدرسه می‌تواند برای هوشمندترکردن جامعه، ارتقا و بهترشدن آن و حفاظت از طبیعت گام بردارد. مدارس می‌توانند به کودکان کمک کنند به‌جای آنکه نسبت به زمین بی‌اعتنا باشند، به آن عشق بورزند.

سوبِل تاکید می‌کند که محکم گرفتن با دست، فهمیدن با ذهن را آسان می‌کند. راه رفتن بر خاک، توان کودک را برای ریشه دواندن اندیشه‌ها پرورش می‌دهد. اگر انگشتان کودک پیوسته فقط روی صفحه کلید شناور باشند، ذهنش نیز به طور مشابه فقط روی سطح کشانده می‌شود، هرگز جا نمی‌افتد، سروسامان نمی‌گیرد و حس مکان هرگز شکل نمی‌گیرد. جوهر کلام سوبِل، اهمیت بازی و تجربه عملی به عنوان پیش‌شرط پیوند کودک با طبیعت است.

کتاب «کودکی و طبیعت؛ اصول طراحی برای معلمان» از مجموعه کتاب‌های «کودک و تجربه طبیعت» نوشته دیوید سوبل با ترجمه گلنار محبعلی در ۱۹۲ صفحه وزیری با قیمت 89هزار تومان توسط انتشارات جهاد دانشگاهی منتشر شده است.

دیوید سوبل (David Sobel) نویسنده این کتاب آموزگار و استاد دانشگاه آمریکایی است که گسترش آموزش مبتنی بر مکان را دنبال می‌کند. او اکنون یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه آنتیوک نیوانگلند است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...