شصت و ششمین شماره فصلنامه «نقد و بررسی کتاب تهران» منتشر شد.

نقد و بررسی کتاب تهران در پله 66

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، بخش مقالات این شماره با این مطالب همراه است: «سفیر شادی وطن»، «استاد شجریان و ۵۰ سال تلاش حرفه‌ای» نوشته سیدابوالحسن مختاباد، «خسرو خنیاگران» نوشته فرزین عدنانی، «ترانه آزادی»، «خوش‌آمد به کروناویروس» نوشته بیژن نامور، «افزایش عزت و اقتدار از راه فرهنگ» نوشته احمد کاظمی موسوی، «هوش مصنوعی و انقلاب صنعتی چهارم» نوشته یحیی تابش و «برندگان جایزه نوبل ادبیات» نوشته اردشیر لطفعلیان.

«امیر ارسلان نامدار» نوشته حسن ذوالفقاری هم در بخش افسانه‌های ایرانی چاپ شده است.
همچنین «از میان کهنه کتاب‌ها، نشریه‌ها، مدارک و عکس‌های قدیمی» نوشته محمدحسین عزیزی در بخش «کهنه کتاب‌ها» و «بازیگران فولاد ایران» نوشته مسعود رفیع و «زندگانی و خدمات فرخ‌خان امین‌الدوله» در بخش «کندوکاو» منتشر شده است.

در بخش خاطرات فرهنگی نیز این مطالب را می‌خوانیم: ماجراهای «جدول طلایی» از سیروس پرهام، «نامه فریدون ‌مشیری به نصرت کریمی» از سیدفرید قاسمی و «چند ناگفته درباره کتاب خاطرات دکتر عالیخانی» نوشته محمد خندانی.

شعر، داستان، سفرنامه، کتاب‌های خارجی، کتاب‌های فارسی، معرفی کوتاه، آینه چون، نام بعضی نفرات، کتاب‌ها و نشریه‌های تازه، و خواندنی‌ها و نکته‌ها از دیگر بخش‌های این شماره از «نقد و بررسی کتاب تهران» است.

شصت و ششمین شماره فصلنامه «نقد و بررسی کتاب تهران» با مدیرمسئولی و صاحب‌امتیازی هرمز همایون‌پور در ۱۸۴ صفحه و با قیمت ۲۵هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...