او دروغ می‌گوید تا شاید به رازهای پنهان زندگی زناشویی اش، که پس از ۱۵ سال به چنین سرنوشت مهیبی دچار شده است، پی ببرد. پس بازی ای را آغاز می‌کند و همسر خود را بدین وسیله می‌آزماید. او در جریان این آزمایش، خود نیز آزموده می‌شود... نمایش یک بغض فرو خفته را در مخاطب خود به یک آه بدل می‌‌کند. تصویرسازی اشمیت از زند‌گی زن و شوهری، هولناک است اما باید آن را خواند، چون تجربه ایست برای انسانی که در دنیای مادی و مدرن امروز گم شده است.


فاطمه قاسم آبادی | به دخت


شبی، یک مجسمه سی سانتی متری در دستان «لیزا» قرار می‌گیرد و او بوسیله آن، همه عقده‌های فروخورده خود را با ضربتی مهلک بر سر همسرش «ژیل» فرود می‌آورد. ژیل بیهوش شده و راهی بیمارستان می‌گردد. پس از مدتی به هوش می‌آید و چنین وانمود می‌کند که حافظه اش را بکلی از دست داده است. او دروغ می‌گوید تا شاید به رازهای پنهان زندگی زناشویی اش، که پس از ۱۵ سال به چنین سرنوشت مهیبی دچار شده است، پی ببرد. پس بازی ای را آغاز می‌کند و همسر خود را بدین وسیله می‌آزماید. او در جریان این آزمایش، خود نیز آزموده می‌شود.

خرده جنایت‌های زناشوهری | اریک امانوئل اشمیت [Partners in crime (Petits crimes conjugaux)]

نخستین صحنه نمایشنامه بگونه‌ای طراحی شده که تداعی کننده همان نمایشی است که این زوج، یکی خود آگاه و دیگری ناآگاهانه، در پی بازنمایی آن هستند و هریک خواهان آن است که به گونه ای تصویر آرمانی پندار خود از دیگری را جایگزین آن تصویر بیرونی جهان واقع نماید:

زوج وارد خانه می‌ شوند، ژیل مبهوت سوال‌هاست که واقعا کیست؟ اینجا کجاست؟ این زن کیست؟ دارند به او دروغ می‌ گویند یا راست؟ و … خواننده در این لحظه در تله‌ گیر می‌‌کند. حالا دیگر نمی ‌تواند کتاب را کنار بگذارد و نمایش در بازی زبانی بین دو شخصیت پیش می‌‌رود تا جایی که انبوهی از سوال‌ها در ذهن‌ مخاطب بیدار می‌‌شود.

نمایش یک بغض فرو خفته را در مخاطب خود به یک آه بدل می‌‌کند. تصویرسازی اشمیت از زند‌گی زن و شوهری، هولناک است اما باید آن را خواند، چون تجربه ایست برای انسانی که در دنیای مادی و مدرن امروز گم شده است.

اشمیت در این نمایشنامه کوتاه ۸۷ صفحه‌ای، با نهایت مهارت و ظرافت، هر لحظه خواننده را غافلگیر می‌‌کند و با کند و کاو در لایه‌های پنهان زندگی زناشویی، تحلیل بسیار جالبی از حقیقت و عشق در زندگی مشترک و رمز و رازهای آن و تداوم یک رابطه ارائه می‌‌دهد.

اشمیت در این نمایشنامه با دیدی منفی و بی‌اعتماد تمام ترس هایی را که زن و شوهر مدرن داستانش با آن درگیر هستند، را به نمایش می‌گذارد و از پوچی روابط بین‌شان می‌گوید. برای مثال در صحنه‌ای از نمایشنامه (صفحه ۷۱)، لیزا خطاب به همسرش می‌‌گوید: «اونچه باعث می‌‌شه یک زن و مرد مثل من و تو با هم بمونن مسایل مبتذل و پستیه که بینشونه؛ به خاطر منافع، ترس از تغییر، وحشت پیری، ترس از تنهایی سست می‌شن، تحلیل می‌رن، دیگه حتی فکرشم نمی ‌کنن که یک کاری بکنن تا زندگیشون عوض شه، اگه دست همو می‌گیرن فقط برای اینه که تنها به گورستان نرن، تو به خاطر دلایل منفی با من موندی.»

اریک امانوئل اشمیت [Éric-Emmanuel Schmitt] به سال ۱۹۶۰ در لیون فرانسه به دنیا آمد. اریک از نوجوانی با حمایت‌های پدرش که فیزیوتراپیست بود، شروع به نوشتن نمایشنامه‌ کرد و نمایشنامه هایش را در دبیرستان اجرا نمود. او پس از گذراندن دوره دبیرستان، وارد دانش‌سرای عالی «اکل نورمال سوپریور» شد و در سال ۱۹۸۷ دکترای فلسفه خود را دریافت و به تدریس در دانشگاه مشغول شد.

بسیاری از آثار اریک امانوئل اشمیت بارها توسط انتشارات مختلف در ایران به ترجمه و چاپ رسیده‌اند. برجسته ‌ترین این کتاب ها عبارتند از: اسکار و بانوی صورتی ‌پوش، موسیو ابراهیم و گل‌های قرآن، پرنسس پابرهنه، زمانی یک اثر هنری بودم، خرده جنایت‌های زناشوهری، کنسرتویی به یاد یک فرشته و مهمانسرای دو دنیا.

[نمایشنامه «خ‍رده‌ ج‍ن‍ای‍ت‌ه‍ای‌ زن‍اش‍وه‍ری‌» [Partners in crime (Petits crimes conjugaux)] اثر اری‍ک‌ ام‍ان‍وئ‍ل‌ اش‍م‍ی‍ت‌ با ت‍رج‍م‍ه‌ ش‍ه‍لا ح‍ائ‍ری‌ در 87صفحه و توسط نشر قطره منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...