درباره‌ آخرین پروژه‌ی ساراماگو | اعتماد

 

«نیزه‌ها... تفنگ‌ها» [Halberds, Halberds, Shotguns, Shotguns] یک اثر ادبی-هنری چندصدایی است که نه‌تنها به دلیل محتوای آن، بلکه به سبب خاستگاه و ترکیب آفرینندگانش جلب توجه می‌کند: یک رمان کوتاه ناتمام از ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی برنده‌ نوبل ادبیات؛ نقاشی‌هایی از گونتر گراس، نویسنده و نقاش آلمانی برنده نوبل؛ و یک روایت هم‌افزا از روبرتو ساویانو، نویسنده و روزنامه‌نگار ایتالیایی شناخته‌شده برای آثار ضدمافیایی‌اش.

نیزه‌ها... تفنگ‌ها» [Halberds, Halberds, Shotguns, Shotguns]

این پروژه که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد، در اصل بر پایه‌ دست‌نوشته‌های ناتمام ساراماگو بنا شده است؛ دست‌نوشته‌هایی که پس از مرگ او در ۲۰۱۰ کشف شد. همسر او، پیلار دل‌ریو، روزنامه‌نگار و مترجم، نقش کلیدی در گردآوری و انتشار این اثر داشت. پروژه به شکلی مشارکتی به سرانجام رسید: با تصویرسازی‌های تمثیلی و نیرومند از گراس و یادداشتی تکمیلی از ساویانو که در آن درباره‌ معنای معاصر خشونت و جنگ تأمل می‌کند. و اکنون ترجمه فارسی آن که این پازل را تکمیل کرده است: ترجمه قاسم مومنی در نشر ماهی.

در هسته‌ اصلی داستان، روایتی نیمه‌پیش‌نویس و ناتمام از ژوزه ساراماگو قرار دارد. قهرمان این داستان، آرتور پاز سِمدو است؛ کارمندی با بیست سال سابقه در بخش صدور صورتحساب‌های مربوط به سلاح‌های سبک و مهماتِ کارخانه‌ای به‌نام بلونا (ایزدبانوی جنگ در اسطوره‌های روم)؛ کارخانه‌ای که نیزه و اسلحه برای ارتش آلمان نازی، ایتالیای فاشیست، و حتی نیروهای درگیر در جنگ داخلی اسپانیا تولید می‌کرد. آرتور، که به تعبیر مافوقش «شغل شریفی» دارد، بزرگ‌ترین آرزوی حرفه‌ای‌اش را ارتقاء به بخش صدور صورتحساب‌های تسلیحات سنگین می‌بیند. بااین‌حال به تعبیرِ ساراماگو، «اگر در کارخانه‌ اسلحه‌سازی مشغول نبود، احتمالاً هنوز هم بی‌هیچ جاه‌طلبی خاصی در کنار فلیسیای صلح‌طلبش زندگی می‌کرد.» اما نقطه‌ عطف زندگی‌اش زمانی فرامی‌رسد که با اسناد مربوط به «تیرباران کارگران میلانی به جرم خرابکاری در گلوله‌های توپ» مواجه می‌شود؛ و همین او را به تأملی عمیق درباره‌ نقش کارگران، مهندسان و مدیران در ماشین جنگی وامی‌دارد: آیا آن‌ها صرفاً ابزارهای بی‌اراده‌ای در دست‌های تاریخ بوده‌اند یا در پنهان‌کاری و تسهیل مرگ انسان‌ها شریک جرم‌اند؟

پاز سِمدو از طریق خواندن اسناد بایگانی‌ مربوط به دهه سی و چهل میلادی، کم‌کم با ابعاد هولناک نقش کارخانه در کشتار انسانی روبه‌رو می‌شود: «همه‌ ما، در کارخانه‌ای کار می‌کردیم که مرگ تولید می‌کرد.» در دل این جست‌وجو، یک خط محوری شکل می‌گیرد: آیا فرد می‌تواند از مسئولیت اخلاقی خود شانه خالی کند صرفاً به این دلیل که «وظیفه‌اش را انجام می‌داده است»؟
این داستان که با مرگ ساراماگو ناتمام می‌ماند، در امتداد جهان‌بینی دیرین ساراماگو قرار دارد. در بسیاری از رمان‌هایش از «کوری» گرفته تا «درنگ مرگ»، او به‌شکلی عمیق به پیوند فرد با قدرت‌های نهادی (دولت، کلیسا، ارتش، اقتصاد) می‌پردازد. در «نیزه‌ها... تفنگ‌ها» این پرسش به شکل مشخص‌تری بر اخلاق تولید سلاح و اخلاق مشارکت در جنگ‌های ناعادلانه متمرکز می‌شود.

ساراماگو در سال‌های پایانی عمر بارها به این دغدغه بازمی‌گشت. خود گفته بود که این ایده از مشاهده‌ نقشی که کارخانه‌های تسلیحاتی در تداوم خشونت جهانی دارند در او شکل گرفت. او در مصاحبه‌ای گفته بود: «سلاح‌ها را مردم می‌سازند؛ و ما از پرسیدن اینکه این مردم کیستند و چرا این کار را می‌کنند، غافل می‌مانیم.» در جای دیگری گفته بود: «چرا هیچ‌گاه در هیچ کارخانه اسلحه‌سازی اعتصابی رخ نداده است؟» همین پرسش را در گفت‌وگوی آرتور و همسرش فلیسیا هم می‌آورد تا از طریق این دیالوگ، آرتور را وادارد که مسیر صلح‌طلبی همسرش را در آخر عمر بپیماید. وقتی می‌پرسد این کار چه سودی به حالش دارد، فلیسیا می‌گوید: «چیزهایی بیشتری درمورد کار و زندگی‌ات یاد می‌گیری.» و بعد می‌افزاید: «دیکتاتورها فقط برای امضای حکم اعدام از خودکار استفاده می‌کنند.»

تصویرسازی‌های گونتر گراس در این کتاب نقشی فراتر از تزیین دارند؛ آنها یک لایه‌ تفسیر تصویری بر متن می‌افزایند. گراس، که خود به‌شدت از تجربه‌ جنگ دوم و عضویت نوجوانانه‌اش در نیروهای نازی احساس شرم می‌کرد، در این نقاشی‌ها بازگشتی به همان عذاب وجدان دیده می‌شود: نیزه‌های درهم شکسته، تفنگ‌های در حال زوال، بدن‌های بی‌چهره، و ماشین‌های جنگی که در میان خطوط درشت و خشن محو می‌شوند. به شکلی تمثیلی، این تصاویر به ما می‌گویند که ابزار مرگ هیچ‌گاه «بی‌گناه» نیستند. حتی پس از پایان جنگ، آن‌ها همچنان در حافظه‌ جمعی، در تاریخ، و در روان فردی زخم‌هایی به‌جا می‌گذارند.

«نیزه‌ها... تفنگ‌ها» [Halberds, Halberds, Shotguns, Shotguns]

روبرتو ساویانو با افزودن یک متن روایی در پایان کتاب، به‌شکلی صریح این پرسش‌ها را به عصر کنونی می‌آورد. او از پیوند صنایع تسلیحاتی با جنگ‌های معاصر، مافیای جهانی، و اقتصاد جنگ می‌نویسد. ساویانو نشان می‌دهد که زنجیره‌ مسئولیت در تولید سلاح امروز بسیار پیچیده‌تر، پنهان‌تر و گسترده‌تر از دوران جنگ جهانی است. او به ما یادآوری می‌کند که هر خریدار و تولیدکننده‌ سلاح، هر بانک و شرکتی که در این تجارت دست دارد، در خشونت جهانی امروز سهیم است. ساویانو با صراحت می‌نویسد: «لمس اسلحه تجربه‌ای است که همگان باید باید بچشند. همگان باید لوله تفنگ را با سرانگشت لمس کنند، سنگینی خشاب را- اول خالی و بعد پُر- احساس کنند. وگرنه فقط شیفتگی می‌ماند یا انزجار. اما شناخت، مفید است. باید دانست وزن مرگ چقدر است. باید با گلوله بازی کرد، میان انگشتان چرخاند، چنان که شعبده‌بازی سکه‌ای را. باید دانست سرعت مرگ چقدر است. باید گلوله‌ای را به سوی هدفی شلیک کرد، چه قوطی کنسرو باشد، چه حلقه‌ای از کاه با نشانه‌‌ای نقش‌بربسته بر آن، فرقی نمی‌کند. باید دانست آدم چه حسی دارد وقتی گلوله به قلب هدف می‌خورد.»

همین «هدف» است که شخصیت آرتور پاز سمندو را «خاص» می‌کند: «داستان آرتو پاز سمدو همچون الهامی شگرف بر خواننده غافل، خواننده دقیق، محقق موشکاف و زبان‌شناس بدبین، رخ می‌نماید. این کتاب، ارکستری از رازگشایی‌ها است. آنچه در وجود آرتور آشکار می‌شود، نهفته در وجود تمامی مردان و زنانی است که خود را از حماقت در امان نگاه می‌دارند. اینان دریافته‌اند که دو را پیش رو دارند: یا تسلیم جریان زندگی شوند، رندی پیشه کنند، خانواده‌ای تشکیل دهند و در پی اندوختن اندک مالی باشند و به همین بسنده کنند؛ یا کاری دیگر در پیش گیرند. کاری دیگر؟ آری، واقعا کار دیگر. پیمون راهی دیگر. بودن در درون چیزها. در درون آرتور پاز سمدو، همان قاعده زرینی نهفته است که پیشتر در رمان کوری بیان شده بود: همیشه زمانی فرامی‌رسد که راهی نمی‌ماند جز خطرکردن.»

«نیزه‌ها... تفنگ‌ها» هرچند اثری کامل نیست، اما در همین شکل نیمه‌تمامش، کتابی است تکان‌دهنده و پرقدرت علیه جنگ و جنگ‌افروزی‌های بشر که تمامی ندارد. از سویی، این اثر یک وصیت‌نامه‌ اخلاقی ادبی از یکی از وجدان‌های بیدار ادبیات معاصر است. از سوی دیگر، به واسطه‌ی همکاری گراس و ساویانو، پروژه‌ای چندوجهی و بینافرهنگی خلق شده که دیالوگ میان هنر، ادبیات و نقد اجتماعی را پیش می‌برد- حرکت مرز میان ادبیات، هنر تصویری و تحلیل اجتماعی...

در دورانی که جنگ‌های نیابتی و تجارت تسلیحاتی در سراسر جهان رونق گرفته است، «نیزه‌ها... تفنگ‌ها» با وضوح هولناکش به ما یادآور می‌شود که پرسش از مسئولیت فردی در ساختارهای خشونت همچنان حیاتی است: ما در کجای این زنجیره‌ خشونت ایستاده‌ایم؟ و آیا هنوز می‌توانیم خود را بی‌گناه فرض کنیم؟

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...