برای مطالعه علمی و مستند تاریخ پول از لوح‌های گلی بین‌النهرین تا کاغذهای نفیس بانک‌های امروز و بررسی فرایند پدید آمدن نهادهای مالی مرتبط با پول، نایل فرگوسن [Niall Ferguson] استاد دانشگاه هاروارد و متخصص تاریخ اقتصاد در کتاب «برآمدن پول: تاریخ مالی جهان» [The ascent of money : a financial history of the world] به یاری ما آمده است.

خلاصه کتاب برآمدن پول: تاریخ مالی جهان» [The ascent of money : a financial history of the world]  نایل فرگوسن [Niall Ferguson]

از نگاه فرگوسن در ورای هر پدیده تاریخی بزرگ یک راز مالی پنهان است و رنسانس به این علت چنان رونقی در بازار هنر و معماری پدید آورد که بانکداران ایتالیایی نظیر مدیچی، با به کار گرفتن قواعد مربوط به ریاضیات در امور مربوط به پول، صاحب مکنت شدند، حباب بورس اوراق بهادار موجب انقلاب فرانسه شد و جمهوری هلند به این علت بر امپراتوری هابسبورگ تفوق یافت که برای آن، از نظر مالی، برخورداری از بورس اوراق بهادار مدرن به داشتن بزرگترین معدن نقره جهان ارجحیت داشت.

«برآمدن پول: تاریخ مالی جهان» در اولین فصل به ‏صعود پول و اعتبار پرداخته است؛ فصل دوم به بازار اوراق قرضه، و فصل سوم ‏به بورس اوراق بهادار اختصاص دارد، فصل چهارم داستان بیمه را تعریف می‌کند، فصل ‏پنجم مربوط به بازار املاک و مستغلات است و فصل ششم به صعود، سقوط و صعود مالیه بین‏الملل مربوط می‌شود. هر فصل به یک سوال‏ عمده تاریخی نظر دارد. پول پیش از آن‌که بالکل ناپدید شود و جایش را به ارقام در تالارهای بورس و دفاتر حسابداری بدهد، از چه زمان ‏از شکل فلزی به شکل کاغذی درآمد؟ آیا صحت دارد که بازار اوراق قرضه‏ با تعیین نرخ بهره وام‏های بلندمدت حکومت جهان را به دست می‏گیرد؟ بانک‌های مرکزی در ترقی شدید و کسادی بازار سهام چه نقشی ایفا کردند؟ چرا بیمه لزوما بهترین راه برای حمایت از خودتان در برابر خطرات نیست؟ آیا مردم درباره منافع سرمایه‏گذاری در معاملات املاک دچار توهم و اغراق‏گویی‏اند؟ و آیا اتکای متقابل چین و آمریکا به یکدیگر، عامل ثبات ‏مالی جهان است، یا این‌ها همه وهم و خیال است؟

در بررسی فراز و فرود چهار هزار سال تاریخ پول، این تبلور ارتباط بین بدهکار و بستانکار، فرگوسن با نگاهی خوش‌بینانه برآمدن پول را یکی از نیروهای پیشرفت بشر توصیف می‌کند که مجموعه‏ای از نوآوری، واسطه‏گری و تلفیق است که برای رهایی انسان از کار شاق‏ گذران از راه کشاورزی و رهایی از دام مالتوسی به‌اندازه پیشرفت‏ علم یا گسترش قانون حیاتی بوده است. او در این راستا نوآوری‌ها در نهادهای مالی را اصل می‌داند و معتقد است اقتصادهایی که نوآوری‌های نهادی را تلفیق کردند- بانک، بازار اوراق قرضه، بورس اوراق بهادار، بیمه و دموکراسی مالکیت املاک- در درازمدت بهتر از آن‌هایی که این کار را نکردند عمل کردند، زیرا به گمان فرگوسن، واسطه‏گری‏ مالی معمولا نسبت به مثلا زمین‏داری یا برنامه‏ریزی مرکزی توزیعِ کارآمدتر منابع را امکان‏پذیر می‏‌سازد.

به عقیده فرگوسن فقر فرآیند درنده‏خویی داراها برای نابود کردن ندارها نیست بلکه بیشتر به فقدان نهادهای مالی مربوط می‌شود یعنی به غیاب ‏بانک‌ها نه به حضورشان. وام‏گیرندگان فقط زمانی که به شبکه‌های اعتباری‏ متنفذ دسترسی داشته باشند می‌توانند از چنگ نزول‏خوارها بگریزند و پس‏اندازکنندگان زمانی که بتوانند پول‌شان را به بانک‌های قابل اعتماد بسپارند، پول از عاطل و باطل ماندن به مصرف صنعت یا از غنی به فقیر می‌رسد. این نکته فقط کشورهای فقیر را دربر نمی‏گیرد بلکه درباره فقیرترین ‏نواحی کشورهای مثلا پیشرفته هم صدق می‌کند، مثل مجتمع‏های مسکونی گلاسگو، که عده‏ای از مردم پوست‌شان ‏کنده می‌شود تا با روزی شش دلار، خرج همه‏چیز از خمیردندان تا ایاب و ذهاب را بدهند، اما در همان جا نرخ بهره‏ای که نزول‏خوارهای محلی‏ می‏گیرند، ممکن است در سال از 11‌میلیون هم بیشتر شود.

نایل فرگوسن همچنین خاطرنشان می‌کند اگر نظام مالی عیب و نقصی دارد، برای آن است که خصوصیات ما آدمیان را منعکس و بزرگ می‌کند. درعین این‌که از یک اثر تحقیقی در حوزه رفتارهای مالی چیزهایی می‏آموزیم، پول تمایل‏مان به اغراق و مبالغه را تقویت می‌کند و این‌که از سرزندگی، زمانی که اوضاع خوب پیش‏ می‌رود، به افسردگی عمیق، زمانی که بد پیش می‌رود، چرخش کند. رونق‏ها و رکودها در اصل، محصولات نوسانات عاطفی ما هستند. اما بنیه مالی ‏درعین‌حال تفاوت‌های ما را هم بزرگ می‌کند، شانس و هوش‌مان را تقویت ‏می‌کند و بدبیاری و کندذهنی‏مان را تحلیل می‌‏برد. جهانی شدن مالیه به این‏ معنی است هرچه بازارهای مالی جهان بیشتر درآمیزند، فرصت‌های یادگیری‏ دانش مالی برای مردم در هرجای جهان بیشتر می‌شود و همین‌طور خطر سیلان سقوط افرادی که از این دانش بی‌‏اطلاع‌‏اند.

جمع‌بندی فرگوسن حاکی از این است که تاریخ مالی اساسا نتیجه دگرگونی نهادی و گزینش طبیعی است. حرکت اتفاقی «نوآوری‌ها و دگرگونی‏هایی که گزینش طبیعی در آن نقشی‏ ندارد و در یک آن رخ می‌دهند» و جوشش «نوآوری‌ها و دگرگونی‏هایی که‏ موقعی رخ می‌دهند که، مثلا، بانک‌های چینی از فعالیت‌های آمریکایی‌ها اقتباس کنند» در آن نقش دارند و البته «تکامل متقابل» زمانی پیش می‏آید که ‏گونه‌های مختلف مالی هماهنگی و همخوانی دارند، مثل بنگاه‌های تجارت‏ ریسک و کارگزاران اولیه‏شان. اما محرک اصلی گزینش بازار است. ارگانیسم‏های مالی برای دست یافتن به منابع محدود با یکدیگر در رقابت‏اند. ممکن است گونه‌های خاص در زمان‏های خاص و مکان‌های ‏خاص غالب شوند. اما نوآوری‌های گونه‌های رقیب یا ظهور گونه‌های کاملا جدید، از ایجاد سلسله‏مراتب مستمر یا تک‏محصولی ممانعت می‌کنند؛ موسساتی با ژن خودخواه که‏ با رونوشت ‏برداری از خود و دوام بخشیدن به خود، مستعد تکثیر و باقی‏ ماندن هستند.

در جدال همیشگی بین نظریه‌پردازان در گرایش به دولت یا بازار نیز فرگوسن بر آن است که بهای رهایی توسط دولت همانا کنترل توسط دولت است و تاکید می‌کند که واقعیت تاریخی این است که دولت‌ها و بازارهای مالی همیشه هم‏زیستی داشته‏اند. درواقع بدون اقتضائات مالیه عمومی، بسیاری از ابداعاتی که بانک‌های مرکزی، بازار اوراق قرضه و بورس اوراق بهادار را پدید آورد هرگز پیش نمی‏آمد. و درنهایت فرگوسن تصریح می‌کند که پول، غولی که باید به شیشه جادو برگردد نیست بلکه منعکس‏کننده تصویر بشر است که در هر ساعتِ کار روزانه نشان می‌دهد که‏ ما چگونه به خود ارج می‏نهیم و البته امکانات مالی جهان اطراف‌مان را فاش ‏می‌کند.

کتاب «برآمدن پول: تاریخ مالی جهان» با ترجمه شهلا طهماسبی و احمد محمدی را در۴۹۶ صفحه توسط نشر اختران رهسپار بازار کتاب شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...