ترجمه رمان «هدیه‌ خیاط» [The Dressmaker's Gift] نوشته فیونا والپی [Fiona Valpy] منتشر شد.

هدیه‌ خیاط» [The Dressmaker's Gift]  فیونا والپی [Fiona Valpy]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، رمان «هدیه‌ خیاط» نوشته‌ فیونا والپی با ترجمه‌ سامان مرادخانی در ۴۴۴ صفحه و با قیمت ۹۴ هزار تومان در انتشارات دوات معاصر منتشر شده است.

در معرفی این رمان می‌خوانیم: «هدیه‌ خیاط» که در متن تاریخی‌اش کتابی جذاب و خواندنی است، ما را وامی‌دارد که هر چه بیشتر با داستان‌های سه شخصیتش آشنا شویم و مقابله‌ آن‌ها با گشتاپو و کمپ‌های اشغالی در دوران نازی را ببینیم.

در معرفی ناشر از این کتاب می‌خوانیم: سال ۱۹۴۰، در پاریس زیر یوغ اشغال نازی‌ها، سه خیاط جوان تا آن‌جا که در توان دارند، زندگی آرام خویش را می‌گذرانند. اما هر سه رازی در دل نهفته دارند. مریل، زخم‌خورده از جنگ، دوشادوش نیروهای مقاومت می‌جنگد؛ کلِر به دام فسون و فریب افسری آلمانی افتاده، و ویوین نیز به اموراتی مشغول است که نمی‌تواند چیزی از آن به دو دوست دیگر خود بگوید. در میانه‌ جنگ، این سه خیاط آن‌گاه که فعالیت‌های مخفیانه‌شان آن‌ها را به دام خطر می‌کشد، با تصمیماتی ناممکن روبه‌رو می‌شوند. حال آیا این سه دوست، که وفاداری پیوند میان آن‌هاست و خیانت در کمین‌شان، می‌توانند تاریک‌ترین دوران تاریخ را تاب آورند، بی‌آن که از میان بروند؟

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...