باسکرویل جوان دلباخته خواهر استاپلتون میشود؛ زنی دلربا که در آن اطراف ساکن است... همین که ساعت مرگ به صدا درمیآید، شیطانی با شمایل سگی عظیمالجثه بر آنان ظاهر میشود... پسر برادر اوست که به دلیل عادات غیراخلاقیاش از طرف خانواده طرد شده... دو زن به همراه دارد که هر دو به یک اندازه دلباخته او هستند و ناخواسته با او همدست شدهاند... سرخورده از عشق، از مهلکه جان به در میبرد
...
با پدری دائمالخمر، مادری کاردان و خواهران و برادران نسبتاً پرشمار زندگی را میگذراند... پدرش، هر چند از خانوادهی پرسابقهی زرتشتیان پارسی هند است اما سالها پیش به انگلستان مهاجرت کرده، در آن جا درس خوانده و تحت نظر کلیسای انگلستان تعلیم دیده است... اما مهاجر همواره مهاجر است... سفری است و مقصدی: به همین نحو برای درک زندگی آموزش دیده است. در خانه، مقصد قلمرو بهشت است: در دفتر، مقصد عدالت است
...
کارآگاه شرلوک هولمز یادآور نخستین کارآگاه رمانهای بزرگ پلیسی در ادبیات مدرن، یعنی اوگوست دوپن، زاده ادگار آلن پو است... این ماجراها را دکتر واتسون نقل کرده است که در کنار هولمز زندگی میکند تا او را از زیادهروی در مصرف داروهای مخدر در امان نگه دارد. نقش مهمی هم برای شخص خائن، پروفسور موریارتی، در نظر گرفته شده است؛ جنایتکار نابغه و نیرنگبازی که از هر نظر در خور مقایسه با هولمز است.
...
همین که ساعت مرگ به صدا درمیآید، شیطانی با شمایل سگی عظیمالجثه بر آنان ظاهر میشود... سر هنری باسکرویل، برادرزاده و تنها وارث شخص متوفی که از کانادا آمده است، در بدو ورودش به لندن، تهدید به خطر بزرگی شده است... باسکرویل جوان دلباخته خواهر استاپلتون میشود؛ زنی دلربا که در آن اطراف ساکن است. مراقبت پی در پی باعث خشم سرهنری میشود.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
میخواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطهای بیابد و بگوید «اینجا پایانی خوش برای خودم میسازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعیاش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیلیافته برای مجموعهای از مسائل بنیادین است که در هم تنیدهاند؛ مسائلی همچون رابطه فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه تلاقی دهها مسئله ژرف و تأثیرگذار است
...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار میگیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه میدهی... روان شناسی رشد به ما کمک میکند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی میرسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی میرسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد
...
مشاوران رسانهای با شعار «محصول ما شک است» میکوشند ابهام بسازند تا واقعیتهایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست میبیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفتوگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسشها را با نظاممندی، دقت و منطق پی میگیرد
...
عوامل روانشناختی مانند اطمینان بیشازحد، ترس از شکست، حس عدالتطلبی، توهم پولی و تاثیر داستانها، نقشی کلیدی در شکلگیری تحولات اقتصادی ایفا میکنند. این عوامل، که اغلب در مدلهای سنتی اقتصاد نادیده گرفته میشوند، میتوانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونقهای غیرمنتظره یا رکودهای عمیق میشوند
...
جامعیت علمی همایی در بخشهای مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستانهای مثنوی، او معانی لغات را باز میکند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی میپردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزارههای غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیمبندی سهگانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی میکند
...









