کتابی با نام سرتیپ اُ (Book o' the Brig) با امضای سر آرتور کانن دویل ، خالق مجموعه آثار جنایی شرلوک هولمز در شهر سلکرک کشور اسکاتلند کشف شده است. این دومین کشف از مجموعه داستان های این جنایی‌نویس شهیر انگلیسی طی دو هفته جاری می‌باشد.

به گزارش دیلی میل، به نقل از ایرنا، کتاب سرتیپ اُ با امضای خالق مجموعه رمان‌های جنایی - پلیسی شرلوک هولمز، در حالی در خانه یکی از شهروندان سلکرک کشور اسکاتلند پیدا شده که کشف کتاب دیگری طی هفته گذشته در اسکاتلند، شک و شبهه درباره واقعی بودن این دو نوشتار و امضای نویسنده آن را افزایش داده است.

هر چند خانم جین کاتهیل که این کتاب در کتابخانه پدرش (الکس کاتهیل) یافت شده این اثر را در اختیار موزه اسکاتلند قرار داده است؛ اما تحقیقات برای واقعی بودن این نوشتار و تعلق آن به آرتور کانن دویل به گفته کارشناسان حداقل یک ماه زمان می‌برد.

در کتاب سرتیپ اُ که تاریخ امضای آن به 112 سال پیش (1903 میلادی) باز می‌گردد، مناظر چنان ترسیم شده است که گویا خود آرتور کانن دویل بعد از سیل 1903 در منطقه سکلرک که باعث نابودی پل این منطقه شده بود حضور داشته و همچنین وی به مهمترین دلیل این حضور، یعنی کمک به جمع‌آوری کمک‌های مادی برای ساخت و ترمیم پل نیز در یاداشتی 1300 کلمه‌ای در انتهای داستان اشاره کرده است که همه این نشانه‌ها حقیقی بودن این نوشتار را بیش از پیش به تایید می‌رساند.

خانم کاتهیل همچنین با اشاره به ارسال این کتاب به موزه اسکاتلند برای تایید صحت و سقم اصل بودن آن گفت: پدرم در زمان حیات آرتور کانن دویل زنده بوده و امکان آنکه وی این دست‌نویس را از خود این نویسنده برای فروش و کمک به ساخت پل شهر دریافت کرده باشد کم نیست، اما امیدواریم تا مسئولان در موزه اسکاتلند بتوانند صحت این دست نوشته را به تایید برسانند.

در سال‌های پیش بارها عنوان شده بود که تعداد کتاب‌ها و آثار
سر آرتور کانن دویل ، خالق مجموعه رمان‌های شرلوک هولمز بیشتر از تعدادی است که توسط ناشران به چاپ رسیده و وی در یادداشت‌های روزانه خود به اسامی کتاب‌هایش اشاره کرده که تاکنون توسط هیچ ناشری به چاپ نرسیده است. همین مساله باعث شده تا طی یک دهه اخیر، تلاش‌های فراوانی برای یافتن دیگرداستان‌ها و دستنویس‌های این نویسنده شهیر صورت گیرد؛ اما پیدا شدن دو دستنویس از آثار این نویسنده، آن هم طی دو هفته پیاپی، شک و شبهات و پرسش‌های فراوانی را برای کارشناسان ایجاد کرده است که برای یافتن پاسخ نهایی آنها، باید یک ماه دیگر صبر کرد.

هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...
خودارتباطی جمعی در ایران در حال شکل‌گیری ست و این از دید حاکمیت خطر محسوب می‌شود... تلگراف، نهضت تنباکو را سرعت نداد، اساسا امکان‌پذیرش کرد... رضاشاه نه ایل و تباری داشت، نه فره ایزدی لذا به نخبگان فرهنگی سیاسی پناه برد؛ رادیو ذیل این پروژه راه افتاد... اولین کارکرد همه رسانه‌های جدید برای پادشاه آن بود که خودش را مهم جلوه دهد... شما حاضرید خطراتی را بپذیرید و مبالغی را پرداخت کنید ولی به اخباری دسترسی داشته باشید که مثلا در 20:30 پخش نمی‌شود ...
از طریق زیبایی چهره‌ی او، با گناه آشنا می‌شود: گناهی که با زیبایی ظاهر عجین است... در معبد شاهد صحنه‌های عجیب نفسانی است و گاهی نیز در آن شرکت می‌جوید؛ بازدیدکنندگان در آنجا مخفی می‌شوند و به نگاه او واقف‌اند... درباره‌ی لزوم ریاکاربودن و زندگی را بازی ساده‌ی بی‌رحمانه‌ای شمردن سخنرانی‌های بی‌شرمانه‌ای ایراد می‌کند... ادعا کرد که این عمل جنایتکارانه را به سبب «تنفر از زیبایی» انجام داده است... ...
حسرت گذشته را خوردن پیامد سستی و ضعف مدیرانی است که نه انتقادپذیر هستند و نه اصلاح‌پذیر... متاسفانه کانون هم مثل بسیاری از سرمایه‌های این مملکت، مثل رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و جنگل‌هایش رو به نابودی است... کتاب و کتابخوانی جایی در برنامه مدارس ندارد... چغازنبیل و پاسارگاد را باد و باران و آفتاب می‌فرساید، اما داستان‌های کهن تا همیشه هستند؛ وارد خون می‌شوند و شخصیت بچه‌های ما را می‌سازند ...