اختصاصی

نورفوک نیوز: آرتور کانن دویل نویسنده کتابهای شرلوک هولمز با داستان جدیدی از مجموعه قصه های کارآگاه جوان به بازار کتاب برگشته است.

"رقص مردان" نام تازه ترین اثر دویل از سری مجموعه شرلوک هولمز است که قرار است انتشارات دانکشده هنر و معماری  نورویش شهر نورفوک انگلیس به چاپ برساند. در وقایع و حوادث داستان جدید که در تپه های شهر نورفوک اتفاق می افتد هولمز به همراه دکتر واتسون نوشته ای قدیمی مربوط به یک خانواده اشرافی را رمز گشایی می کند.

در این کتاب هولمز و واتسون از سوی هیلتون کوبیت، صاحب خانه ای اشرافی در تپه های نورفوک برای حل یک معمای پیچیده دعوت می شود. هیلتون کوبیت نام یک شخصیت خیالی است که نویسنده کتاب در بازدید از این خانه قدیمی در تپه های نورفوک به وی الهام شده است.  رقص مردان مانند داستان های پیشین از حال و هوای سالهای اوایل قرن بیستم برای بیان یک معمای پیچیده بهره می برد.

دویل در این مجموعه نیز کوشیده با حفظ سبک ادبیات داستانی قسمت های قبلی این مجموعه حال و هوای سالهای دور بریتانیا را به تصویر بکشد.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...