به گزارش خبرنگار ایلنا، "عین - صاد" جذاب است و بقدر جذابیتش غریب. روحانی‌ای خوش مشرب، عارف‌پیشه‌ای اندیشمند و نویسنده‌ای شیرین قلم. هر سال اواخر تیر ماه شاگردان و دوستانش به یادش دورهم جمع می‌شدند. درست موعد تصادفی که او را برای همیشه از این جهان رها کرد. حالا سالگرد "عین صاد" هم تعطیل است. مثل تمام یادبودها و پاسداشت‌ها و مثل اکثر ابعاد زیست اجتماعی. وقتی سال 85 دانشگاه تهران برای او بزرگداشتی گرفت، از حجم آثار رسیده و میزان استقبال می‌شد فهمید که چطور "علیرضا صفایی حائری" در لایه‌هایی پنهان اهل اندیشه و عرفان رسوخ کرده است. به مناسبت سالگرد مرگ ناگهانی او با سه نفر از دوستان و معاشران او "حجت‌الاسلام داوود پارسا" شاگرد صفایی، "محمد رحیم‌لو" عضو هیئت علمی دانشگاه لیله‌القدر و متولی انتشار آثار صفایی و "سیدمجید پورطباطبایی" عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ گفتگو کردیم.

به یاد علیرضا صفایی حائری: عین صاد

داوود پارسا: وقتی یک روحانی‌ همه زندگی‌اش را هزینه می‌کند

آشنایی شما با علی صفایی حائری به چه زمانی برمی‌گردد و مهمترین فعالیت‌های فرهنگی مشترکتان با ایشان چه بود؟

این آشنایی به اوایل انقلاب یعنی سال ۱۳۵۷ برمی‌گردد. بعد از آشنایی با ایشان دریچه‌ای از یک تحول و نگاه جدیدی از مذهب و دین به روی جوانانی چون من گشوده شد. باتوجه به اینکه من در اوایل جوانی بودم، تا حدود زیادی با مذهب سنتی آشنا بودم اما فکر و روحم هنوز در جستجوی حقایقی ناب‌تر و بااصالت‌تر درگیر بود تا اینکه با منظومه‌ی فکری استاد آشنا شدم و خودم را در یک دنیای جدید و تولد دوباره‌ای احساس ‌کردم. آن تولد موجب شد ما با مذهب اصیل و مذهب معرفتی به تعبیر ایشان آشنا شویم. البته این تحول و دگرگونی در ابتدا برای ما خیلی سخت و با فشارهای فکری و روحی زیادی همراه بود اما چون شناخت و معرفت جدیدی در تعامل با نوع نگاه تربیتی مرحوم استاد در ما در حال شکل گرفتن بود، به فاصله گرفتن از یکسری از افکار و رفتارهای غلط که در شاکله‌ی مذهب سنتی در ما ایجاد شده بود، منجر شد. این معرفت؛ لذت‌ها و جاذبه‌های خودش را هم داشت و گاهی به خاطر همین جهش و انتخاب همراه تفکر و تعقل؛ در ما غروری هم ایجاد ‌کرده بود. گاهی هم بر خود می‌بالیدیم که دیگر از آدم‌های تقلیدی و زندگی عادتی و روزمرگی جدا شده‌ایم. چون یکی از شاکله‌های فکری مرحوم استاد ایجاد زمینه و فراهم کردن بستری مناسب برای انتخاب درست در جهت هدایت جوانان بود. لذا هیچ وقت نظرات و یافته‌های خودشان را به دیگران تحمیل نمی‌کردند بلکه بیشتر جنبه‌ی روشنگری و هدایتگری داشتند و به آیات هم استناد می‌کردند: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ ... یا آیه‌ی: إنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا.

این دگرگونی در فرهنگ و نگاه به انسان و دنیا آرام آرام در ما؛ دغدغه‌ها و بی‌قراری‌هایی ایجاد کرد که ما نسبت به مسایل و جریاناتی که اطراف و پیرامو‌ن‌مان می‌گذشت، بی‌تفاوت نباشیم لذا من با اینکه از دانشگاه در رشته فنی فارغ‌التحصیل شده بودم و تا حدود زیادی هم با زبان انگلیسی آشنا بودم، گرفتار این دغدغه‌ها شدم و با این نگاه وارد آموزش و پرورش شده و به تدریس دروس دینی و زبان پرداختم و در ادامه این سیر تحولی، باز شرایط موجود مرا اقناع نکرد پس وارد حوزه‌ی مدیریت مدارس و بعد منطقه شدم و در تمامی این سیر و حرکت همچنان نیاز به مکتب و مذهب اصیل؛ فکر و جانم را فراگرفته بود تا آن که در سال ۱۳۶۱ به صورت پاره‌وقت در کنار کار مدیریت، تحصیل در حوزه را در مدرسه مرحوم آقای مجتهدی شروع کردم و در نهایت این اشتیاق به دروس حوزوی و اقناع نشدن به کار در آموزش و پرورش، پایم را به قم بازکرد و در سال ۱۳۶۲ همه منصب‌ها را رها کرده و توفیقی شد برای آمدن و هجرت به قم. همه این جهش‌‌ها و حرکت‌ها به خاطر تحولی بود که از برخورد منظومه فکری خصوصا سلوک رفتاری و عملی مرحوم استاد صفایی «ره» با من به وجود آمد.

آیا او در آن زمان از چنین استقبالی به رویکرهایش در جامعه مواجه بود؟

به خاطر سلوک عملی و رفتاری که ایشان داشت که به نظرم حتی این سلوک از نوشته‌هایش هم جلوتر بود. آن موقع شاید خیلی‌ها مانند من با نوشتههای ایشان آشنا نبودند اما سیره رفتاری ایشان هر انسان جویای حقیقت و سرگشته‌ای را سیراب می‌کرد. یادم هست که مرحوم استاد لحظه‌ای برای هدایت و تربیت نسل جوان آرام و قرار نداشت و همه وجود خود را وقف احیا و تغذیه فکری و روحی جوانان در اقصا نقاط مختلف کشور می‌کرد لذا وقتی جوانان می‌دیدند یک روحانی تمام امکاناتش از منزل گرفته تا همه اوقات و آبرو و راحتی‌اش، همه و همه را، در رفع گرفتاری‌ آنها البته نه بدون حساب و کتاب بلکه جهت‌دار به کار گرفته و هزینه می‌کند آنهم بدون هیچ توقع و انتظاری، عاشق و شیفته‌ی مرام و سلوکش می‌شدند و همین امر موجب می‌شد اثرات عمیقی در دل و جان آنها بگذارد.

کدام ویژگی در علی صفایی باعث شد مورد توجه و علاقه رویکردهای متفاوت از مذهبی گرفته تا روشنفکر باشد؟

اگر در یک کلام بخواهم خلاصه کنم بیشتر اخلاص و سیره‌ی رفتاری و سبک زندگی و رها بودن از دنیا و دعوت به توحید و معاد ایشان بود که جاذبه ایجاد می‌کرد.

نسبت بین گفتمان علی صفایی و انقلاب اسلامی چیست و گفتمان و روش او کدامین خلاء از انقلاب را می‌تواند پوشش دهد؟

امروز آنچه انقلاب اسلامی ما نیازمند آن است نیروهای تربیت یافته و کارآزموده است. بزرگترین خدمتی که مرحوم استاد به دین و انقلاب و نظام کرد جلوگیری و مهار کردن نیروهای ضددین و انقلاب و تربیت و نیروسازی برای حمایت از دین و انقلاب بود. اگرچه در این راستا آسیب‌ها و صدماتی از ناحیه دشمنان آگاه و دوستان جاهل متحمل شد اما لحظه‌ای از هدایت و تربیت نیروها غافل نبود و حتی تهمت‌ها و افتراها را در این راه به جان و دل خرید.

ایشان در چند حوزه اقدام کردند و طرح‌ها و نوشته‌هایی هم در این زمینه‌ به رشته تحریر درآوردند: یکی از آنها در حوزه تربیت طلاب رشد یافته و عهده‌دار شدن امور و نیازمندی آنان در تمام زمینه‌ها بود که به تعبیر قرآن «لِیَتَفَقَّهُوا فی الدِّین‌» تفقه در دین بود که در کتاب روحانیت و حوزه مفصل مورد بحث قرار گرفته است. دوم پرداختن به مهمترین نیاز جامعه و اولویت‌بندی آن ازجمله مساله مدیریریت و رهبری دینی که در کتاب از معرفت تا حکومت دینی و کتاب مشکلات حکومت دینی به طور مشروح بیان شده است و دیگری مساله اقتصاد و تولید و تجارت و همچنین توجه به هنر و شعر و فیلم است که در آن زمان با شخصیت‌های بزرگ هنری و حتی سینمایی برای تولید محصولات اثرگذار به زبان هنر همراهی می‌کرد و از این طریق به تبلیغ دین می‌پرداخت.

تا چه حد گفتمان علی صفایی را برای امروز کارآمد می‌دانید؟

امروز گفتمان مرحوم استاد علی صفایی را برای همه افراد و جامعه‌ای مفید می‌دانم آنهم در شرایطی که آن افراد و جامعه در زمینه‌های مختلف به بن‌بست و اضطرار رسیده است. اتفاقا امروز جامعه اسلامی به خاطر جریاناتی که در این چهل سال سپری کرده و در دل خود فراز و نشیب‌هایی را دیده و در نتیجه ریزش‌ها و رویش‌هایی را تجربه کرده است، از طرفی به خاطر تبلیغات مسموم و عملکرد بد بعضی از مسئولان؛ نسل جوان ما دچار یک سردرگمی و پارادوکس شده‌اند. اگرچه از رهبری‌های حکیمانه حضرت امام «ره» و رهبری خردمندانه فعلی انقلاب برخوردار بوده و هستیم اما مادام که در توده‌‌ی مردم زمینه‌ و ظرفیت‌ لازم ایجاد نشده باشد، حتی اگر در حکومت عدل علی(ع) هم بسر ببریم باز امکان انحراف‌‌ و بدعت‌ و فتنه‌ دور از انتظار نخواهد بود و جاهلیت مدرنی را برای نسل امروز رقم خواهد زد. به ضرس قاطع عرض می‌کنم که در جامعه امروز ما، منظومه‌ی فکری مرحوم استاد علی صفایی بسیاری از کمبودها را برطرف خواهد کرد و نیروهایی را تربیت خواهد کرد که یاوران خوبی برای ساخت دوباره این جامعه خواهند بود.

خودتان مطالعه کتاب‌های علی صفایی را به چه قشری پیشنهاد می‌دهید؟

نسلی که به بن‌بست و اضطرار رسیده باشد. اگرچه ممکن است بعضی به این بن‌بست و اضطرار نرسیده باشند اما تکلیف ساقط نیست که باید زمینه‌ها و بسترها را در مخاطبین ایجاد کرد.

فرهنگ در نگاه علی صفایی چه ارکانی دارد و پایه‌ی اصلی کار فرهنگی چیست؟

در مورد فرهنگ بنده اکتفا می‌کنم به کلماتی از استاد که به زیبایی در این مورد توضیح داده‌اند: فرهنگ قرآن پس از گذشت سال‌ها حرف‌هایى دارد که هنوز فرهنگ معاصر ما از آن عقب‌تر است. تلقى قرآن از انسان و تلقى آن از تربیت انسان و اخلاق و حکومت، به کیفیتى است که فرهنگ معاصر، آن را درک‌ نکرده. این فرهنگ، انسان را با جبرها تحلیل مى‌کند، درحالىکه انسان ترکیبى از جبرهاست.

او بر این اساس مى‌خواهد تربیت انسان را همچون تربیت درخت و سگ در نظر بگیرد، درحالىکه تربیت انسان همان زمینه‌سازى حرکت اوست که حکومت را تا سطح رفاه و تکامل مى‌خواهد، درحالىکه انسانى که در هستى مطرح شده و بالاتر از تکامل، آرمانش را پیدا کرده، باید به استعدادهاى تکامل یافته‌اش جهت بدهد و آن را رهبرى کند نه فرهنگ جزیره‌ای و نه فرهنگ ایران و روم. هیچ‌کدام از اینها نمى‌توانند فرهنگ قرآن را تبیین کنند؛ چون ریشه‌ى این فرهنگ در وحى است حال آنکه آن فرهنگ‌ها در تجربه و تخیل و تفکر انسان ریشه دارند. اما وقتی فرهنگ با وحى تکمیل مى‌شود، نه آن‌که بتواند وحى را تبیین کند و آنچه وحى را مطرح مى‌کند یا لااقل احتمال آن را پیش مى‌کشد، همان کوتاهى علم و غریزه از توضیح رابطه‌هاى بى‌حساب انسان است.

حجت الاسلام والمسلمین محمد رحیم‌لو: تضعیف جنایت است و توجیه حماقت

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد رحیم‌لو از اعضای هیات علمی موسسه لیله‌القدر است که در آماده‌سازی آثار علی صفایی و آن دسته آثاری که قبل از درگذشت او منتشر نشده بود، تلاش فراوانی کرد. می‌گوید: آشنایی من با مرحوم صفایی به حدود سال ۵۴ و شرکت در جلساتی که ایشان سخنران آنها بودند، برمی‌گردد. این جلسات به مباحث تفسیری اختصاص داشت که بعدا شد کتاب‌های تطهیر و به تدریج درس‌های حوزه و سایر مباحث به آن اضافه شد.

آیا او در آن زمان از چنین استقبالی به رویکرهایش در جامعه مواجه بود؟

بله چه قبل و چه بعد از انقلاب؛ رفت و آمدها به خانه ایشان در یک دوره‌ای بسیار زیاد بود تا اینکه شایعاتی درمورد ایشان درست شد و به تدریج رفت و آمدها کم شد. این موضوع حتی به کتاب‌های ایشان هم سرایت کرد تا جایی که چاپ کتاب‌های ایشان متوقف شد. شایعات به قدری زیاد بود و حتی در ارگان‌های انقلابی و دولتی هم نفوذ کرده بود که مانع از آن می‌شدند که کتاب‌های ایشان خوانده شوند.

کدام ویژگی در علی صفایی باعث شد مورد توجه و علاقه رویکردهای متفاوت از مذهبی گرفته تا روشنفکر باشد؟

پرداختن به مباحث جاری در عرصه‌های مختلف و پاسخ‌های مستند و مستدل دینی و پرداختن به مباحثی که مشکلات روز جامعه بود و برخوردهای رو در رو و رسیدگی به مشکلات کسانی که تقریبا همه جوان بودند و گرفتار. درواقع از دنیا گذشتگی و صفای معاشرت ایشان و بسیاری از خصوصیات خوب دیگرش باعث می‌شد علی‌الخصوص نسل تحصیلکرده و روشنفکر در حوزه و دانشگاه از ایشان اقبال کرده و سعی کنند نوشته‌ها و گفته‌های ایشان را نشر دهند و در عمل هم همانگونه که او عمل می‌کرد، عمل کنند.

نسبت بین گفتمان علی صفایی و انقلاب اسلامی چیست و گفتمان و روش او کدامین خلاء از انقلاب را می‌تواند پوشش دهد؟

شاید بتوان از این گفته خودش کمک گرفت و توضیح داد که تضعیف جنایت است و توجیه حماقت است و تکمیل رسالت ماست‌. این تکمیل رسیدگی به مشکلات نظری و عملی جامعه و نسل جدید است و ساختن آدم‌هایی که بتوانند بار حکومت علوی را به دوش بکشند با همان خصوصیاتی که معصوم برای آنها می‌شمرد و همه آنها را به زبان‌های مختلف در نوشته‌های خود بیان می‌کرد: ما اگر در شرایط سازندگى و بازسازى، اصالت را به مدیریت مى‌دهیم محدود و یک بعدى نیستیم، که کلید درهاى بسته و دستیابى به ابعاد گوناگون در این مدیریت نهفته است. این مدیر است که باید مهره‌ها را کشف و خلق کند. و این مدیر است که باید با امکانات کم بهره‌بردارى زیاد داشته باشد و کوثر را فراموش نکند. و این مدیر است که باید در کنار نقشه‌هاى رقیب و دشمن و کارشکنى‌هاى متعدد و عیب‌جویى‌ها و بازى‌ها که از آن همه انگیزه‌ى خوب و کثیف برخوردار است، نقشه را فراموش نکند و حتّى با گوش نشان دادن، شیطنت رقیب و دشمن را در سطح نگه دارد و با نرمش مخالفت کند نه آنکه با خشونت به اطاعت و تسلیم گردن نهد. (قیام، ص: 264) و ....

سیدمجید پورطباطبایی: کدام سینماگران با صفایی محشور بودند؟

سیدمجید پورطباطبایی (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ) درباره آثار تدوین نشده علی صفایی می‌گوید: آقای رضا میرکریمی، کارگردان زیر نورماه در مصاحبه‌ای با مجله فیلم در زمان اکران، تصریح کرده است که فیلم زیر نورماه را بر اساس شیوه زندگی و درس‌هایی که از آیت‌الله حاج شیخ علی صفایی حایری آموخته است، ساخته است. صادق کرمیار، نویسنده، در هنگام نگارش رمان مستوری که انتشارات کتاب جمکران آن را منتشر کرده است، مواردی از آموزه‌های مرحوم عین صاد را در دهان قهرمان اصلی رمانش شهید زین‌الدین گذاشته است. در رمان دیگری که احتمالا نامش شیدایی باشد و همین ناشر زیر چاپ دارد هم باز همین شیوه را پیش گرفته است. اما نکته مهم اینکه مرحوم صفایی رضوان‌الله تعالی علیه در تغییر محتوا و روح کلی فیلم روز واقعه شهرام اسدی تاثیر فراوان داشت که پیش‌تر در یک مصاحبه آن را شرح داده‌ام. اصل سکانسی که زنده‌یاد جمشید مشایخی به عبدالله اسبی می‌دهد، پیشنهاد مرحوم صفایی بود. حتی بسیاری از گفتارهای متن فیلم را ایشان اصلاح کرده است. ماجرا از این قرار بود که تهیه‌کننده روز واقعه، بنیاد سینمایی فارابی بود و ناظری که بنیاد برای نظارت در حین ساخت انتخاب کرده بود مرحوم میرمهدی حسینی، که همراه با ایشان در تصادف مرحوم شد. فیلم در اطراف ساوه فیلمبرداری می‌شد. هر شب مرحوم حسینی با یک جیپ آهو که متعلق به بنیاد بود، در قم به منزل مرحوم استاد می‌آمد و می‌گفت امروز این فصل (سکانس) را گرفتیم، فردا فصل فلان را می‌گیریم. او با مرحوم استاد به گفتگو و بحث می‌نشست و درباره گفتگوهایی که در فیلمنامه رد و بدل می‌شد، بحث می‌کردند. آقای شهرام اسدی فکر می‌کرد پیشنهادات مرحوم حسینی متعلق به خودش است اما واقعیت این است که فیلمنامه آقای بیضایی مشکلات محتوایی و ساختاری داشت اما چون حسینی را ناظر فیلم می‌دانست و به بهینه‌سازی اثر و بهتر شدنش کمک می‌کرد، او هم این همفکری را پذیرفت لذا روز واقعه به این شکل فیلم مانایی شد که هنوز پس از حدود سی سال که از ساخت آن می‌گذرد، در عرصه فیلم‌های مذهبی یکه و تنهاست. نکته آخر اینکه مراودات آن مرحوم با سینماگران فراوان بود. آقای داودنژاد در هنگام ساخت فیلم نیاز با ایشان دمخور بود، هر شب چهارشنبه که می‌آمد جمکران، اول می‌آمد منزل استاد و چند ساعتی با هم گپ و گفت داشتند، بعد به اتفاق هم به مسجد مقدس جمکران می‌رفتند. مرحوم رسول ملاقلی پور، نادر طالب‌زاده، ابوالقاسم طالبی، اسلاملو، مرحوم سیف‌الله داد، مرحوم سلحشور و خیلی‌های دیگر برخی از سینماگرانی بودند که با ایشان مراوده داشتند. خاطرم هست که آن مرحوم به سیف‌الله داد به طور اکید توصیه می‌کرد که معاونت سینمایی را نپذیرد که ضایع خواهد شد.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...