فضای رسانه‌ای کشور مجددا با خبر توقیف پایگاه خبری «انتخاب» متاثر شد، همچنان که از خبر دستگیری خبرنگاران شرق و هم‌میهن خانم‌ها «نیلوفر حامدی» و«الهه محمدی» و ده‌ها خبرنگار دیگر و حکم محرومیت آقای «علی شفیعیان» مدیر مسئول انصاف نیوز و حکم اولیه ممنوعیت فعالیت رسانه‌ای مدیر مسئول اعتماد آقای «بهروز بهزادی» و ..... عمیقا متاثر بوده است.

سانسور توقیف

سالهاست سلسله‌ی توقیف‌ها و وقفه‌ها و بازداشت‌ها و مداخله‌ها، نفس رسانه در ایران را به شماره انداخته است و کشورمان را از نعمت برخورداری از جریان زنده‌ی خبر و «روایتی ملی و منطقه‌ای» محروم ساخته است. این که در کمینگاه بنشینیم و از رسانه «مرغ نیم بسمل» بسازیم و هر روز به قلب جریان اطلاعات و خبر، نیزه‌ای پرتاب کنیم، هنر نیست، صَدِّ سبیل آگاهی و تکامل جامعه است. وظیفه حکومت‌ها تسهیل جریان اطلاع رسانی است نه انسداد سیستماتیک آن.

کسانی که دستور به توقیف رسانه‌ها می دهند، آیا به ابعاد اخلاقی و پیامدها و سنگینی حکمی که می دهند، اندیشه کرده اند؟ جدای از ضربه سهمگینی که متوجه یک سازمان خبری و حقوق صد‌ها هزار مخاطب و به طور کلی جریان رسانه‌ای می شود، آیا ملتی یا حکومتی را می شناسیم که با پایمال کردن قداست آزادی وبستن دهان ها، راهی به خیر یافته باشد؟ کیست که نداند رسانه‌ها چهار راه و گرانیگاه ارتباطی ملت‌ها هستند و بدون رسانه‌های مستقل و آزاد و آگاه، تشخیص مسیر و «خیر مشترک» برای همه دشوار خواهد بود و از قضا برای حکومت دشوارتر. تجربه محک خوبی است. مگر نمی بینیم که رهآورد چند دهه لت و کوب رسانه‌ها و نخبگان، جز سرگشتگی و حیرت در سطوح مختلف نبوده است؟

وقتی نهادهای مدنی و احزاب تشریفاتی شوند، وقتی رسانه‌ها تعطیل و نخبگان خانه نشین و اساتید ارعاب و اخراج و جمهوریت و انتخابات منکوب شود، راه‌های رشد و رضایت واقعی بسته خواهد شد و از تریبونهای یک سویه و انحصاری، دیگر کاری برای جلب نظر مردم ساخته نیست. این گونه است که لشکری از تریبون‌ها را در اختیار دارند و همچنان چشم به معدود رسانه‌های نسبتا مستقل دوخته اند و گمان می کنند دلیل تلخی ذائقه‌ها در این است که این معدود رسانه‌ها هنوز نفس می کشند و گهگاه انتقادی بیان می دارند. آنها غافلند که کار رسانه‌ی واقعی، حلوا حلوا کردن نیست و با حلوا حلوا دهان‌ها شیرین نمی شود، با تملق فقط چشم قدرت از دریافت حقیقت باز می ماند و نهایتا باب‌های حکمت در حکومت بسته می شود. رازی که در چند صدایی نهفته است، در انحصار نیست. بگذارید رسانه‌ها نفس بکشند و باب‌های گفت و گو باز بماند، تا حکومت و مردم و نخبگان به «خیر مشترک» خود وقوف یابند. صحبت این نیست که هر که هر چه می گوید و منتشر می کند درست و قابل دفاع است، سخن آن است که راه حل، توقیف نیست. اگر بنا به توقیف بود باید نخست به سراغ آن دسته تریبون‌هایی می رفتید که مکررا جهل و خرافه و تنفر و دروغ و لطمه به دین و و میهن و اعتماد مردم را پمپاژ می کنند.

تجربه بشری نشان می دهد و عقل نیز حکم می کند که در فضای گفت و گوی چند سویه و آزاد است که همه می توانند یکدیگر را ویرایش کنند و به انصاف و صلاح و عدالت راه یابند.‌ای کاش به جای این که رسانه‌ای را ببندید، از خیل عظیم تریبون‌های رسمی، ولو یک تریبون را در اختیار صدای مردم قرار می دادید و آن گاه ثمراتش را برای خود و مردم به نظاره می نشستید. اما افسوس که افسون قدرت و جاه طلبی و تمامیت خواهی هم اجازه‌ی تواضع در برابر حقیقت را نمی دهد و هم چنان آدمی و سیستم‌ها را در خود مهار می کند که انگیزه و توان تغییر به مسیر درست را به حداقل می رساند و یا از دست می دهد. در چنین شرایطی باید اندیشه‌ها و روش‌ها تغییر اساسی کند تا بن بست‌ها گشوده گردد. باید در برابر« دومینوی خطا و انحراف»، «دومینوی آگاهی و حقیقت» شکل بگیرد و این کاری است که از رسانه‌های آزاد و مستقل ساخته است. این هم برای شما، هم برای مردم و هم برای نخبگان و هم برای آینده میهن عزیزمان راهگشاست. اگر هم نگذارید و تن ندهید، مردم و تکنولوژی و زمانه راه خود را یافته وشرایط خود را تحمیل خواهند کرد. این را از سر خیرخواهی عرض می کنم، چرا که برکتی که در آزادی رسمی و توافقی برای ملت‌ها و حکومت‌ها نهفته هست، در آزادی تحمیلی نیست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...