سه مقاله‌... سرنوشت مشابه و دردناکی سه گوشه‌گیر بزرگ دنیای اندیشه را به همدیگر نزدیک می‌کند... فریدریش هولدرلین که در فقر و جنون خاموش گشت... هاینریش فون کلایست که جز با خودکشی نتوانست به تخاصم درونی‌اش پایان بدهد... و فریدریش نیچه... به اتکای سرگذشت زندگانی، تفسیری درباره‌ی این سه نفر به دست می‌دهد که البته بسیار شخصی است، اما از گیراترین تفسیرهاست

پیکار با دیو [struggle with the daemon یا Der Kampf mit dem Dämon] اشتفان تسوایگ

پیکار با دیو [struggle with the daemon یا Der Kampf mit dem Dämon]. مجموعه‌ی سه مقاله‌ای از اشتفان تسوایگ1 [تسوایک] (1881-1942)، نویسنده‌ی انگلیسی اتریشی‌الاصل، درباره‌ی هولدرلین2 و کلایست3 و نیچه که در 1925 انتشار یافت. سرنوشت مشابه و دردناکی این سه گوشه‌گیر بزرگ دنیای اندیشه را به همدیگر نزدیک می‌کند: فریدریش هولدرلین (1770-1843)، مصنفِ «هوپریون» [Hyperion] و «امپدوکلس» [Empedokles] و «سرودها» که مفهوم بسیار رفیعی برای شعر قائل بود و از آشتی با زندگی عملی سربرتافت و در فقر و جنون خاموش گشت. هاینریش فون کلایست (1777-1811)، مؤلف «پانتزیله» [Penthesilea] که جز با خودکشی نتوانست به تخاصمی که در میان جهش‌های فطرتش و ضرورت‌های خردمداری‌اش وجود داشت پایان بدهد. فریدریش نیچه (1844-1900)، «قهرمان اندیشه» که در «اراده‌ی قدرتش» گوشه‌نشین و ناشناخته ماند و مانند هولدرلین در کام جنون فرو رفت.

نویسنده که یکی از هواداران نقد روانی منبعث از مکتب فروید بود، در اینجا با استفاده از روشی که با روش او در سه استاد تفاوت دارد، به اتکای سرگذشت زندگانی، تفسیری درباره‌ی این سه شاعر به دست می‌دهد که البته بسیار شخصی است، اما از گیراترین تفسیرهاست. آنچه درباره‌ی سبک نویسنده می‌توان گفت این است که سه مقاله‌ی پیکار با دیو، اگرچه اندکی به لحن پرطمطراق نوشته شده است، دارای لمعان و قوتی‌ گران‌مایه و سرشار از تشبیه و استعاره و حرکت است (مثلاً فصل «ظلمت ارغوانی» در مقاله‌ی هولدرلین) و برهه‌ی بسیار معنی‌داری در میان نقدهای نویسنده‌ی اتریشی پدید می‌آورد که در خاک غربت به عمر خویش پایان داد.

عبدالله توکل. فرهنگ آثار. سروش


1. Stefan Zweig 2. Hölderlin 3. Kleist

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...