چرا فوتبال می‌بینیم؟ چرا دیکتاتورها سیری‌ناپذیرند؟ یا ما چگونه در زبان محاوره سعی می‌کنیم دراماتیک باشیم؟... یک تلویزیون با حق انتخاب بین هفتصد کانال نه آزادی بلکه اجبار است. دستگاهی که آفریده‌ایم نیاز به تماشا شدن دارد؛ زیرلب به ما می‌گوید: «برای قبضه کردن توجه شما از هیچ کاری دریغ نخواهم کرد... همان‌گونه که خوراک فکری تبلیغات، همه‌مان را به مقام برده‌های مصرف‌کننده تنزل می‌دهد، هنر دراماتیک، آفریننده و بیننده را به مقام مشارکت‌کننده ترفیع می‌دهد


جهان از پنجره درام | اعتماد


«بچه‌ها آخر روز جست‌و‌خیز می‌کنند تا آخرین مانده‌های انرژی آن روز را نیز صرف کنند. معادل این اتفاق برای بزرگسالان پس از غروب خورشید، ساخت یا مشاهده درام است تا جهان در ساختاری فهم‌پذیر سامان داده شود. نمایش/ فیلم/ غیبت کردن‌های شبانه، آخرین فعالیت روزانه سازکار بقای‌مان است. در این فعالیت‌ها می‌کوشیم آخرین ته‌مانده‌های انرژی ادراکی را تخلیه کنیم تا خواب‌مان ببرد. در این موقعیت ما به درام روی می‌آوریم و اگر هم چیزی نباشد دست‌مان را بگیرد، از هیچ، درام سرهم می‌کنیم.» این بخشی از کتاب «سه کاربرد چاقو (در باب طبیعت و مقصود درام)» [Three Uses of the Knife] است. کتابی که می‌توان آن را مانیفست دیوید ممت [David Mamet] نمایشنامه‌نویس و نویسنده برنده جایزه پولیتزر دانست.

سه کاربرد چاقو (در باب طبیعت و مقصود درام)» [Three Uses of the Knife]  دیوید ممت [David Mamet]

«سه کاربرد چاقو» را ممت در اواخر دهه 90 نگاشته. اثری کلاسیک درباره چگونگی کارکرد و اهمیت درام. سه کاربرد چاقو کتابی است درباره نوشتن به خصوص نمایشنامه‌نویسی اما این تمام آن نیست. کتاب 3 جستار است با عنوان‌های: شاخص سوز باد، مشکلات پرده دوم، سه کاربرد چاقو. 3 بحث از استدلال‌های شخصی ممت درباره جهان امروز از دریچه درام. او در این کتاب با معیار قرار دادن درام به موضوعات مختلفی و متنوعی می‌پردازد؛ همچون درام چیست؟ چرا به تماشای درام می‌رویم؟ چرا فوتبال می‌بینیم؟ چرا دیکتاتورها سیری‌ناپذیرند؟ یا ما چگونه در زبان محاوره سعی می‌کنیم دراماتیک باشیم؟ نثر ممت در پاسخ به این سوالات همراه است با مثال‌ها، تشبیه‌ها، نقل قول‌ها و البته آنچه ممت در آن شهرت دارد؛ زبان ساده همراه با طنز و آیرونی. نویسنده نمایشنامه بوفالوی امریکایی سعی می‌کند جهان را به کمک رابطه انسان‌ها و درام واکاوی کند؛ نگاه درام‌نویسی بزرگ به جهان امروز به عنوان کسی که داستان و درام می‌داند. «یک تلویزیون با حق انتخاب بین هفتصد کانال نه آزادی بلکه اجبار است. دستگاهی که آفریده‌ایم نیاز به تماشا شدن دارد؛ زیرلب به ما می‌گوید: «برای قبضه کردن توجه شما از هیچ کاری دریغ نخواهم کرد.» ما سکونی آمیخته به کرختی و بی‌تفاوتی را انتخاب می‌کنیم و آن را سرگرمی می‌نامیم.» (صفحه62)

تحلیل‌های ممت در این کتاب بسیاری از آنچه مربوط به جهان، داستان و درام است را برای خوانندگان عمیق می‌کند. ممت دست را به سمت واقعیت‌ها و دانسته‌ها می‌گیرد، تا ذهن ما را به چالش بکشد. ممت در واقع می‌خواهد به یک سوال پاسخ دهد؛ هنر چیست؟ یا هنر فاخر کدام است؟ زیرا درک درام و در ادامه آن همان‌گونه که ممت می‌گوید «طبیعت انسان» با این دو ممکن است. او در پاسخ به این سوال همچون نمایشنامه‌هایش بی‌پرواست و موضع‌هایش را به روشنی و صراحت بیان می‌کند. درباره هنر و خودسانسوری می‌نویسد: «همین سازوکار را که به اصطلاح «تیراندازی از کمینگاه» خوانده می‌شود، می‌توان در بوم‌های سفید دهه 70، نقاشی کنشی، پوشانیدن ساختمان‌ها و پدیده‌های طبیعی در پلاستیک، هنر اجرا و ویدیو «آرت» مشاهده کرد. این‌گونه فعالیت‌ها به عنوان هنر تاحدودی بی‌معنی هستند.» (صفحه61) یا در جایی دیگر در تقابل اثر هنری و اثری «بنجل» می‌نویسد: «درست همان‌گونه که خوراک فکری تبلیغات، همه‌مان را به مقام برده‌های مصرف‌کننده تنزل می‌دهد، هنر دراماتیک، آفریننده و بیننده را به مقام مشارکت‌کننده ترفیع می‌دهد. مایی که آن را ساخته‌ایم، شکل داده‌ایم، دیده‌ایم و در کنار هم چیزی را از سر گذرانده‌ایم اکنون به کهنه سربازان می‌مانیم. رفاقتی با هم داریم». (صفحه68) همین صراحت و نثر گیراست که این 83 صفحه را به کتابی خواندنی و مهم تبدیل‌کرده و البته از ترجمه خوب و ریزبینانه محمدرضا ترک‌تتاری نباید گذشت. ترجمه دقیق او همراه است با پانویس‌هایی که متن چندلایه و پراشاره و تلمیح نویسنده را برای خوانندگان روشن می‌کند تا بتوان نظرهای ممت را به خوبی فهمید و با آن سر و کله زد. به تازگی چاپ دوم این کتاب توسط نشر بیدگل در هزار نسخه راهی بازار شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...