اگر می‌خواهید بدانید که اینستاگرام چگونه اینستاگرام شد، کتاب«بدون فیلتر»  [No filter : the inside story of Instagram] را بخوانید.

بدون فیلتر»  [No filter : the inside story of Instagram]  سارا فرایر [Sarah Frier]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، کتاب «بدون فیلتر» داستان اینستاگرام از آغاز تا تبدیل شدن به یکی از محبوب‌ترین شبکه‌های اجتماعی است. درواقع سارا فرایر [Sarah Frier] نویسنده این کتاب سعی دارد بگوید که اینستاگرام چگونه اینستاگرام شد.

نشر مون در قالب مجموعه جهان ما کتاب بدون فیلتر را با ترجمه رسول فیروزی و تهمینه نصراللهی منتشر و با قیمت ۸۹ هزار تومان روانه بازار کتاب کرده است.

این کتاب در بردارنده ۱۲ فصل است که از اینفلوئنسر بزرگ تا هزینه تملک را شامل می‌شود و سعی دارد تا آنچه در اینستاگرام رخ داده را به نمایش بگذارد.

ماهانه بیش از یک میلیارد نفر از اینستاگرام استفاده می‌کنند. ما از غذا، چهره، خانواده، مناظر و علایق خود عکس و فیلم می‌گیریم و برای اینکه به دیگران نشان دهیم چه شخصیتی داریم یا می‌خواهیم چه شخصیتی داشته باشیم، به اشتراک می‌گذاریم، ما پست می‌گذاریم و با افراد ارتباط برقرار می‌کنیم تا روابطی عمیق‌تر شبکه‌ها و برندهایی قوی‌تر بسازیم. این یکی از خصلت‌های زندگی امروز است. امروزه به ندرت فرصت می‌کنیم به چگونگی رسیدن به اینجا و چیستی معنای زندگی فکر کنیم. اما باید فرصتی برای این کار یافت. اینستاگرام یکی از نخستین برنامه‌هایی بود که توانست از رابطه‌ی بین ما و تلفن‌های همراهمان نهایت استفاده را ببرد و منا را به بهانه‌ی اعتبار یافتن در دنیای دیجیتال، وادار کند که زندگی را از دریچه‌ی دوربین‌ها تجربه کنیم. سرگذشت اینستاگرام این درس فراموش‌نشدنی را به ما می‌آموزد که تصمیم‌های شرکت‌های شبکه‌های اجتماعی تا چه حد می‌تواند بر کیفیت زندگی ما تاثر بگذاردو در این میان، برنده کیست.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...