تب تند دولت برای ساختن جامعه «بدون فقیر» به وضعیتی انجامید که نائومی کلاین آن را «ربودن ضروریات یک زندگی آبرومندانه از میلیونها شهروند» مینامد... تهیدستان در دهههای ۵٠ و۶۰ شمسی فاقد مکانیسمهای نهادی بودند... خیریه شدن اقتصاد ملی... چگونه مردم عادی با مخالفتها و مقاومتهای پراکنده اما فراگیر، دولت را، هرچند موقت، وادار به عقب نشینی کردند... بیعدالتی سیستماتیک و ناکارآمدی حکمرانی
کندوکاوی است دربارهی «زندگی روزمرهی تهیدستان شهری» در سالهای پس از «انقلاب اقتصادی» در ایران(عمدتا سالهای ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲) دورانی که زیست اجتماعی و معیشتی گروههای فرودست جامعه با شدت و حدت در معرض تهاجم بازار قرار گرفت.
در اواخر دهه هشتاد خورشیدی بود که موج جدیدی از پوپولیسم جامعه را برای یک دگرگونی سریع و ضربتی بسیج کرد. لفظ «انقلاب» را مردمگرایان نولیبرال به کار گرفتند تا در سطح ملی «شوک درمانی» را به مثابهی رخدادی ناگزیر و زیرروکننده به نفع تودهها هژمونیک کنند. اما دیری نپایید که تب تند دولت برای ساختن جامعه «بدون فقیر» به وضعیتی انجامید که نائومی کلاین آن را «ربودن ضروریات یک زندگی آبرومندانه از میلیونها شهروند» مینامد.
کتاب «زندگی روزمرهی تهیدستان شهری» اثر علیرضا صادقی طی چهار دهه پس از انقلاب از معدود آثاری است که به نحو شگفت انگیزی به موضوع تهیدستان جامعه ایران پرداخته است. اهمیت کتاب نه به این دلیل که تنها به مسئله فقرای شهری پرداخته بلکه بدین جهت حائز اهمیت است که همه سعی خود را مصروف داشته که در نمونه گیری کوچکی ـ روستاهای اکبرآباد و سلطان آباد ـ از وضعیت مردمان تهیدست در یک مقطع مشخص تاریخی از وضعیت مردمان تنگدست جامعه ایران تصویری ارائه دهد. در این حوزه در سالهای گذشته کتابهای متعددی منتشر شده است اما چارچوب کتاب حاضر متاثر از کتاب «سیاستهای خیابانی»[Street politics] آصف بیات [Asef Bayat] _ نویسنده و استاد دانشگاه ایلیونوی امریکا _ که مربوط است به مطالعات دهه ۶۰ شمسی ایران است. تاثیرپذیری صادقی از کتاب سیاستهای خیابانی به حدی است که بیات خود در گزیده ای از کتاب آورده است: «مطالعات پراکنده در بارهی جنبههای مختلف زندگی فرودستان شهری در ایران کم نیست ولی کاری جدی، منسجم و به روز که روشنگر ابعاد جامعه شناختی، سیاسی و فرهنگی این گروه باشد به ندرت یافت میشود. کتاب علیرضا صادقی یکی از بهترین کارهای تحقیقی است که با جدیت زندگی روزمرهی فرودستان، مقاومت و چالشهای آنان را در سالهای اخیر در معرض دید ما قرار میدهد» با این همه کتاب زندگی روزمره تهیدستان شهری با کتاب سیاستهای خیابانی بیات دو تفاوت اصلی دارد:
از منظر آصف بیات، تهیدستان در دهههای ۵٠ و۶۰ شمسی فاقد مکانیسمهای نهادی بودند که از طریق آن بتوان اعتراض خویش را به طبقات بالاتر و هیات حاکمه تحمیل نمود و در فقدان این توان به پیشروی آرام و تلاشهای فردی برای دور زدن دولت و طبقات فرادست در خلال زندگی روزمره روی میآورند. در اثر صادقی اما شاهد هستیم که مردمان تهیدست در دهههای کنونی همچنان این مسیر را در پیش میگیرند، اما تمایزهایی نیز دارند. مثلا در حوزه مسکن به جای پیشروی افقی به پیشروی عمودی روی آوردند، اما این تلاشها در هر دو دوره در بهترین حالت، شکل تدافعی دارد؛ یعنی تهیدستان تنها میکوشند داشتههای خود را حفظ و نمی توانند دستاوردهای جدیدی کسب کنند.
کتاب در هفت فصل تهیه شده است که هرکدام آن جنبهی از وجوه سیاستهای مردمان تهیدست شهری را در برابر دولت نولیبرال پوپولیست به نمایش میگذارد.
در فصل اول کتاب، نویسنده اغلب به نیات خیرخواهانه دولتهای پوپولیست توجه دارد که چگونه این دولتها با یک مجموعه از شعارهای عامه پسند و همگانی با هدف یک انقلاب اقتصادی برای تودههای پابرهنه، سیل عظیم انسان هایی را با خود همراه میکنند که تصویری انسانی و اخلاقی از دولت حاکم دارند و همین همگرایی دولت پوپولیست و تهیدستان بینوا به وضعیت منتهی میشود که در نهایت به تخریب منابع اقتصادی و سرمایههای اجتماعی کشور منتهی میشود.
در فصل دوم کتاب به مفهوم و چارچوب دولت پوپولیست و نسبت آن با نولیبرالها پرداخته و بیشتر به رفتارها و عملکرد دولت نهم و دهم احمدی نژاد نسبت به بازتوزیع درآمدهای ملی و شکل آن و بازتابهای جامعه تهیدستان و مخصوصا واکنش هایی که آنها از طریق نامهها و روزنامهها به دولت نشان میدادهاند پرداخته است.
فصل سوم کتاب، به موضوع خیریه شدن اقتصاد ملی تحت عنوان «خیریه شدن بقا» پرداخته که نسبت به توسعه و رشد بی حساب و کتاب نهادهای خیریه در این مقطع روشنگری نموده است. از دید نویسنده کتاب، حجم انبوهی از خیریهها به ظاهر به کمک مردم آمده اما بقای این نهادها خود نیازمند تجمع و تراکم تهیدستانی بود که به این خیریهها معنا میبخشید. از دید صادقی، حتی مواجهه مردم با هزینههای جاری برق، آب و گاز به گونهای بود که برای روشن ماندن چراغ خانه به مجموعهای از استراتژیها دست زدهاند. به واقع شاید تهیدستان و نهادهای خیریه لازم و ملزوم هم بودهاند و یا به تعبیری دیگر، برای بقا و ادامه حیات به تولید همدیگر مشغول بودهاند. تهیدستان نیاز نهادهای خیریه را توجیه کرده و نهادهای خیریه برای بقای خود نیاز به تودههای عظیم تهیدستانی داشتند که نظام فرداست بازار آنها را پس زده بود.
فصل چهارم کتاب با عنوان «دفاع روشنایی» به نحوی کشمکشها و بده و بستانهای چالش برانگیزانه طبقه فرودست جامعه با حاکمیت برای مفری در جهت معیشت روزانه را مورد مداقه قرار میدهد. چندانکه خود نویسنده نوشته است «قصد دارم نشان دهم که چگونه مردم عادی با مخالفتها و مقاومتهای پراکنده اما فراگیر، دولت را، هرچند موقت، وادار به عقب نشینی کردند و با کسب امتیاز از فرادستان تا حدی از حجم فشارهای اقتصادی بر خود کاستند.»
در فصل پنجم کتاب نیز، با عنوان «خودمانی سازی بازار» نویسنده به مکانیزمی از اقتصاد پوپولیستی میپردازد که از بازار مبتنی بر فروش به تهیدستان و اعتماد برای قسطی و نسیهای شدن، ذیل عنوان بازار خودمانی ایجاد شده بود و همین استراتژیهای خرد و کلان برای تداوم بقای خود و نزدیکان و ایجاد توان حداقلی برای تحمل فشارهای این بی عدالتی سیستماتیک و ناکارآمدی حکمرانی دست به راههایی زدند تا در حاشیهها مسکن بسازند یا مسکنهای حاشیهای غیر استاندارد را دو یا سه طبقه کنند. در نهایت بخشی از همین مردم هم ذیل معیشت موتور سواران، به میان خیابانهای شهر تهران آمدند که از فضای پیش آمده بواسطه توسعه ناموزون جامعه و شهرهای پرترافیک برای خودشان مفری و معیشتی از طریق پیکهای موتوری دست و پا کنند.
البته کتاب نشان میدهد که چگونه همین سیاستهای خرد روزمره در نهایت در خدمت همان سیاستهای بازاری شدن زندگی و سیاستهای نولیبرال قرار میگیرد. گویی در نهایت همینها هم زندگیشان در خدمت همان بازار در میآید.
کتاب از دو فصل دیگر نیز برخوردار است یکی «پیشروی در روزهای سخت» و دیگری «موتورسواران معیشتی» که هرکدام به جنبههای دیگری از سیاستهای مردمان تهیدست برای گذران حداقلی از زندگی میپردازد.
................ هر روز با کتاب ...............