کتاب «بدن به‌مثابه شیء سینمایی» [Dead and Alive: The Body as Cinematic Thing] نوشته لزلی استرن [Lesley Stern] با ترجمه صالح نجفی توسط نشر لگا منتشر شد.

بدن به‌مثابه شیء سینمایی» [Dead and Alive: The Body as Cinematic Thing]  لزلی استرن [Lesley Stern]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  مهر، این‌کتاب ششمین‌عنوان از مجموعه «کینو_آگورا» است که این‌ناشر با سرپرستی مازیار اسلامی منتشر می‌کند.

لزلی استرن نویسنده این‌کتاب، استاد دانشکده هنرهای بصری در دانشگاه کالیفرنیا در سندیگو است. او نویسنده کتاب‌های «ارتباط اسکورسیزی و کتاب سیگاری‌ها» و یکی از ویراستاران کتاب «واله تو شدن: جستارهایی درباره سینما و اجرا» است. آثار او درحدفاصل حیطه‌های رشته‌های مختلف حرکت می‌کند، هم شامل نظریه می‌شود هم تولیدهای غیرنظری. او نوشته‌های فراوانی در حوزه‌های فیلم، اجرا، عکاسی، تاریخ فرهنگ و فمینیسم منتشر کرده و جستارهایش در نشریه‌هایی چون اسکرین، M/F، camera obscura، Film Reader، Image Forum (به زبان ژاپنی)، Trafic (به زبان فرانسه)، Emergences و Critical Inquiry منتشر شده‌اند.

کتاب «بدن به‌مثابه شیء سینمایی» کندوکاو باریک‌بین و جهان‌شمول درباره موضعِ به‌ظاهر موحشِ بازنمایی‌های بدن‌های مرده و کالبدهای بی‌جان در سینماست تا نویسنده «مسائل نظریه و نقد فمینیستی فیلم، نظریه روایت، مسائل فلسفه معاصر، معنای بازیگری در سینما و بسیاری موضوع‌های دیگر» را با نگرشی نقادانه در کتاب به بحث بگذارد. لزلی استرن برای این منظور فیلم‌ها و فیلمسازان گوناگونی را در تحلیل‌ خود جا داده است: ژان‌لوک گُدار، آلفرد هیچکاک، اورسن ولز، میکل‌آنجلو آنتونیونی، جان فُرد، انیِس واردا و توماس گُتیِرِس آلِئا، فیلمساز فقید کوبایی، و بسیاری فیلم و فیلمساز دیگری در این بین.

با این‌وجود نویسنده کتاب پیش‌رو، برای پیشبرد بحث‌هایش بر سه فیلم تمرکز دارد و به جزئیات آن‌ها می‌پردازد: واپسین فیلمی که ماکس اُفولس در هالیوود ساخت، لحظه غفلت (۱۹۴۹) با نقش‌آفرینی جون بِنِت؛ فیلم استرالیاییِ داستان ژاپنی (۲۰۰۳) ساخته کارگردان زن استرالیایی سو بروکس؛ و خانه‌به‌دوش (۱۹۸۵) ساخته انیِس واردا.

استرن در هر گامی که برمی‌دارد صدایی منحصربه‌فرد و سبک تحریری شخصی و شاعرانه در کار می‌کند که حاصل فهم دقیق فلسفه مدرن، از جمله مارتین هایدگر و برونو لاتور، و دلدادگی عمیق به همه اشیای سینمایی، اعم از مرده و زنده، است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...