چاپ نخست کتاب «برگزیده‌ای از کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل» نوشته حضرت امام خمینی(ره) به کوشش محمد اسفندیاری و رضا حسینی‌فر از سوی موسسه انتشاراتی چاپ و نشر عروج، وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) منتشر و روانه بازار کتاب شد.

به گزارش ایبنا، این اثر، عنوان حدیثی مفصل و معتبر در اصول کافی است و تاکنون چند شرح بر آن نوشته شده است. شرحی که
امام خمینی(ره) نگاشته‌اند، مشتمل بر مباحث ارزنده و آموزنده عرفانی، اخلاقی و فلسفی است و در نوع خویش از آثار بی‌مانند قلمداد می‌شود. ایشان در این شرح به تبیین کلید واژه‌های حدیث پرداخته اند و با عرضه آن به آیات قرآن و روایات دیگر، کتابی خواندنی و کاربردی فراهم کرده اند.

رسول خدا(ص) در حدیث شریف کافی، علم را منحصر فرمود به سه چیز؛ تعبیر از قسم اول، که علم عقاید است، به «آیه و نشانه محکمه» و این بدین نکته است که حتی علوم عقاید نیز باید آیت الهیه باشد و منظور و مقصود از آن، طلب حق و جست‌وجوی محبوب مطلق باشد که اگر متکلمی فرضا یا حکیمی نقد عمر خود را صرف در شعب متشتته و فنون متکثره علم کلام و حکمت کند، و علم آیت الهی و وسیله حق‌جویی و حق‌خواهی نباشد، خود آن علم، حجاب، بلکه حجاب اکبر شود. بلکه قلب را به عالم طبیعت کثرت، اعتنا افزون شود و روح را به شاخسار شجره خبیثه، تعلق محکم شود.

براساس مقدمه کتاب، این که نزد علما مشهور است که یک قسم از علوم است که خودش منظور است فی نفسه ـ‌که در مقابل علوم عملیه است‌ـ در نظر قاصر درست نیاید، بلکه جمیع علوم معتبره را سمت مقدمیت است.

چه بسا کسانی که صرف عمر در توحید علمی کرده و تمام اوقات را به مطالعه و مباحثه و تعلیم و تعلم آن مصروف کردند و صبغه توحید نیافته‌اند و عالم الهی و حکیم ربانی نشده، تزلزل قلبی آنها از دیگران بیش‌تر است، زیرا علوم آنها سمت آیه بودن نداشته و با ارتیاضات قلبیه سر و کار نداشته‌اند.

مقصد قرآن و حدیث، تصفیه عقول و تزکیه نفوس برای حاصل شدن مقصد اعلای توحید است. و غالبا شرّاح احادیث شریفه و مفسرین قرآن کریم این نکته را، که اصل اصول است، مورد نظر قرار ندادند و جهاتی را که مقصود از نزول قرآن و صدور احادیث به هیچ‌وجه نبوده، از قبیل جهات ادبی و فلسفی و تاریخی و امثال آن، مورد بحث و تدقیق و فحص و تحقیق قرار داده‌اند.

حدیث شریف عقل و جهل
سماعةبن مهران گوید که: من نزد ابوعبدالله(ع) بودم و در نزد او جماعتی از دوستانش بودند، از عقل و جهل سخن به میان آمد، حضرت امام صادق(ع) فرمود: «عقل و لشکر او و جهل و لشکر او را بشناسید تا هدایت شوید.
سماعه گفت، من گفتم: فدای تو گردم ما چیزی نمی‌شناسیم مگر آن چه را که تو به ما بشناسانی.
آن حضرت فرمود: همانا خدای تعالی آفرید عقل را ـ‌و آن اول مخلوق از عالم ارواح است‌ـ از طرف راست عرش از نور خود؛ پس به او گفت: رو برگردان، او رو برگردانید. پس از آن به او گفت: روی بیاور، روی آورد. خدای تعالی فرمود: آفریدم تو را آفریده بزرگی و کرامت دادم تو را بر جمیع مخلوقات خود.
سپس فرمود: پس از آن خلق فرمود جهل را از دریای شور تلخ تاریک؛ پس گفت به او: پشت کن، پشت کرد. پس از آن گفت به او: روی آور، روی نیاورد. فرمود به او: سرکشی کردی پس دور کرد او را.
پس از آن، قرار داد از برای عقل هفتاد و پنج لشکر. چون جهل دید آن چه را که حق اکرام کرد عقل را و آن چه را عطا فرمود به او، عداوت او را در نهاد خود گرفت. پس جهل گفت: ای پروردگار! این آفریده‌ای است مثل من؛ آفریدی او را و تکریمش فرمودی و قوتش دادی و من ضد اویم و نیست برای من توانایی به او. به من نیز عطا کن از لشکر، مثل آن چه به او عطا فرمودی.
فرمود: آری. پس اگر بعد از این گناه کردی، تو و جند(لشکر) تو را از رحمت خود خارج کنم. گفت: راضی شدم. پس عطا فرمود به او هفتاد و پنج لشکر.
بعد حضرت صادق(ع) شروع فرمود به شمارش جند عقل و جهل.»

شمه‌ای از حقیقت عقل و جهل
بدان که عقل و جهلی را در محضر موالیان مورد بحث بود، به حسب ظاهر، عقل و جهلی است که در انسان است که آن قوه عاقله، یعنی قوه روحانیه‌ای است که به حسب ذات، مجرد و به حسب فطرت، مایل به خیرات و کمالات و داعی به عدل و احسان است، و در مقابل آن، قوه واهمه است که فطرتا، تا در تحت نظام عقلی نیامده و مسخر در ظل کبریای نفس مجرد نشده، مایل به دنیا می‌باشد.

و اما عقلی که در لسان شریف حضرت صادق(ع) از آن اسم برده شده، عقل کلی عالم کبیر است که باطن و سر و حقیقت عقول جزئیه است. و آن جوهری است نورانی مجرد از علایق جسمانی، و اول مخلوق از روحانیین است و تعین اول فیض مقدس و مشیت مطلقه است و کینونت عذبیه ماء است و نور نبی ختمی در عالم تخلیق و ابداع است.

و انکار آن موجب و مستلزم انکار بسیاری از ضروریات عقل و دین است؛ از قبیل تصور اشرف از واجب تعالی در نظام وجود، و تحدید واجب و تجسیم آن ذات مقدس، و راه یافتن جهل و عجز و بخل در آن ساحت قدس و امثال آن، که تعدیدش موجب تطویل است؛ فضلا از بحث و تحقیقش. گرچه آنان که منکر آنند از بزرگان محدثین، توجه به توالی فاسده و لوازم باطله آن نداشته‌اند؛ زیرا این از لوازم خفیه‌ای است که با ممارست در علوم حقیقیه توحید و تجرید ظاهر شود، لهذا در دامن قدس و طهارت آنها نقصی وارد نشود؛ زیرا گمان کرده‌اند که قول به عالم عقلی و مجرد، مستلزم نفی حدوث عالم است.

بالجمله، ثبوت عقل مجرد، بلکه عوامل عقلیه، موافق احادیث اهل‌بیت عصمت و اشارات بعض آیات شریفه الهیه و ضرورت عقول اولوالالباب و نتیجه ریاضات اصحاب معارف است. و این جوهر مجرد، عقل عالم کبیر است و در لسان بعضی، از آن به «آدم اول» تعبیر شده. و این غیر آدم ابوالبشر است، بلکه روحانیت آدم(ع) ظهور آن است.

در مقابل این حقیقت نورانیه، حقیقت دیگر است که آن «وهم کل» است در انسان کبیر، که به حسب فطرت و جبلت، مایل به شرور و فساد و داعی و اغلوطه و اختلاق است و آن بعینه، حقیقت ابلیس الابالسه و شیطان بزرگ است، که سایر شیاطین و ابالسه از بروزات و مظاهر آن است. و از برای این حقیقت، تجرد است، تجرد برزخی ظلمانی، نه تجرد عقلانی نورانی.

شمه‌ای از خصایص و صفات این دو حقیقت عقلیه و جهلیه
اول آن که فرمود: «ان‌الله خلق العقل»، و در این دو نکته است که اشارت به اصل حقیقت عقلیه تواند بود:
اول آن که: نسبت خلق به عقل داده و او را مخلوق شمرده، و این ممکن است اشارت به آن باشد که حقیقت عقلیه در مقابل امر و از تنزلات آن است؛ چه که عالم امر عبارت از: فیض منبسط و نفس الرحمن و وجود مطلق و مقام برزخیت کبری و اضافه اشراقیه و روحانیت محمدیه و علویه ـ‌علیهما و علی آلهما الصلاة و السلام‌ـ است، و او را تعین و تقید و مقابلی نیست و به او نسبت تخلق نتوان داد مگر مجازا. و اهل معرفت گویند: یکی از متحملات «الا له الخلق والامر»، همین فیض اشراقی منبسط است؛ چنان چه «الله نور السموات و الارض» با آن لطایف و اسرار عجیبه‌ای که در آیه شریفه به آن اشاره فرموده، شاید اشاره به همین حقیقت باشد. بنابراین، حقیقت عقل ـ‌که اول مخلوق از روحانیین است‌ـ تعین اول و اولین منزل نور پاک فیض منبسط الهی است.

بر اساس این تحقیق، وصف دیگری که حق تعالی عقل را به آن توصیف فرموده ظاهر می‌شود. و آن، این است که: این حقیقت را از نور خود خلق فرموده ـ‌یعنی از فیض منبسط و نور اشراقی خود‌ـ؛ زیرا متعین ظهور مطلق و متقوم به آن است؛ چنان چه اشاره جلیه به این معنی است حدیث شریف کافی در باب صفات فعل، سند به حضرت صادق(ع) رساند.

قال(ع): «خلق‌الله المشیئة بنفسها ثم خلق الاشیاء بالمشیئة». مقصود از «مشیت» در این حدیث شریف، شاید همان فیض اشراقی منبسط باشد که آن نور سماوات و ارض است، و «بنفسها» تجلی ذاتی بلاواسطه حق است؛ زیرا حقایق متعینه عقلیه یا غیر عقلیه نتواند مرتبط به ذات مقدس از جمیع تعینات و تقیدات باشد؛ زیرا این ربط ذاتی، در صورت تقید و تعین، مستلزم تعین در متجلی و خالق شود.

پس تجلی ذاتی حق و نور ظهری جمال جمیل مطلق، همین فیض مطلق و مشیت اشراقیه است و این همان نور است، به حسب این بیان و احتمال که در این حدیث می‌فرماید: «ان‌الله خلق العقل و هو اول خلق من الروحانیین عن یمین العرش من نوره».

نکته دوم که در «ان‌الله خلق العقل» است، آن است که نسبت خلق علق را به اسم «الله» ـ‌که اسم اعظم جامع و از برای آن مقام احدیث جمع است‌ـ داده و شاید اشاره به آن باشد که تجلی در مرات عقل اول، تجلی به جمیع شوون و حقیقت عقلیه ظهور تام و کل الظهور است در مراتب تعینات خلقیه.

لازم به ذکر است که کتاب شریف شرح حدیث جنود عقل و جهل در شش مقاله و بیست و پنج مقصد سامان یافته است.

چاپ نخست کتاب «برگزیده‌ای از کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل» در شمارگان 2000 نسخه، 260 صفحه و بهای 39000 ریال راهی بازار نشر شد.

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...