ادامه آینده در گذشته | شرق


رمان «کی صفر» [Zero K] نوشته دان دلیلو [Don DeLillo] جزء آن‌ دسته از رمان‌هایی است که به بطن مسائل علمی می‌پردازد و اساسا خود موضوع را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. اینکه این رمان را در چه موضوعی قرار دهیم، یکی دیگر از همان کارکردهایی است که دلیلو استاد آن است.

خلاصه رمان کی صفر» [Zero K] نوشته دان دلیلو [Don DeLillo]

در همین رمان اگر بخواهیم موضوع را علمی- تخیلی بدانیم، قطعا با پیشرفت علم نمی‌توان تخیل را لحاظ کرد، زیرا مثلا قصه عاشقانه یا حتی پادآرمان‌شهری مصداق‌های دوگانه‌ای را در رمان خلق می‌کند. کاری که این نویسنده آمریکایی می‌کند روایت در زمان حال و شرایط فعلی است، با این حال پذیرش اولیه آن برای مخاطب سخت جلوه می‌کند لذا با به کار بستن موضوعات مختلف سعی در حرکت و دوری از آن دارد. به بیانی دیگر مبحث اصلی رمان «کی صفر» تلاقی موجود بین دو اتفاق در حرکت پیشرفت علم است.

قصه «کی صفر» درباره آینده و گذشته است. راوی این رمان از پدر و مادر ناتنی‌اش می‌گوید که می‌خواهند به شیوه منجمد به خواب عمیقی بروند که بعدها وقتی علم پیشرفت کرد و توانست برای خیلی از بیماری‌ها و حتی کهولت سن درمانی تجویز کند، یخ‌ها را ذوب کنند و به زندگی برگردند. راوی بی‌طرفانه در حال ثبت این رخداد است. با رجوع به بیوگرافی دان دلیلو خیلی زود متوجه می‌شویم این نویسنده به‌ شیوه پست‌مدرنیسم آثارش را خلق می‌کند؛ مکتب و فلسفه‌ای که بسیاری از نویسندگان معاصر منکر آن شده‌اند چون زمانه وقایع رویدادها خود در شکل پست‌مدرنیستی‌بودن آن رخ می‌دهد. برای مثال در همین رمان «کی صفر» مادر ناتنی راوی در گذشته باستان‌شناس بوده و سروکارش با مومیایی‌ها بوده و حالا خود می‌خواهد به‌ شیوه مدرن مومیایی شود. عنوانی که می‌شود روی این نکته گذاشت، ادامه آینده در گذشته است و طبعا تسلسل و تکرار. دان دلیلو یکی از شاخصه‌های قصه پست‌مدرن را در ایده پیاده می‌کند و می‌رساند که انسان‌های آینده همان‌هایی هستند که در گذشته زیست کرده‌اند.

خلاصه قصه همان‌طورکه گفته شد پیرامون فریز‌شدن پدر و مادر ناتنی راوی می‌گذرد. نویسنده مابین رمان، قصه را گسترش می‌دهد و از افرادی در سرتاسر جهان سخن به میان می‌آورد که دست به چنین اقدامی زده‌اند. راوی مدام بین این دو پرسش سرگردان است: آیا در آینده علم توانایی درمان بسیاری از بیماری‌ها را خواهد داشت؛ و شاید یک کار تلقینی است که مرگ را دور می‌زند.

راوی می‌کوشد با ثبت دقیق وقایع به این پرسش و سایر پرسش‌هایی از این‌ دست پاسخ بدهد. گاه حتی به جواب پرسش اول نزدیک می‌شود و یک‌دفعه به پرسش دوم می‌پرد و همین‌طور سؤالاتی که از همان دو پرسش اول مشتق می‌شود سرگردانش می‌کند. دان دلیلو با روایتی کاملا ساده و عاری از پیچیدگی طوری این قصه را تعریف می‌کند که مخاطب در وهله اول می‌پندارد نویسنده دارد از آینده تعریف می‌کند، اما اگر علم روز را دنبال کرده باشید خواهید فهمید عمل فریز‌کردن مدت‌هاست که راه افتاده و به شکل‌های پنهانی انجام می‌شود.

دلیلو نیز با فضاسازی خارج شهری و ساختن بیابانی که با تدابیر شدید امنیتی این عمل در آنجا صورت می‌گیرد، به‌خوبی حال‌وهوای لحظه به لحظه را می‌سازد؛ حتی به افراد ثروتمندی اشاره می‌کند که در جهان ثروتشان بسیار است و یک‌جورهایی باز هم به همان پرسش‌های باستانی پاسخ می‌دهد. زبان سرد و ناگیرای دلیلو حال همان منجمدشدگی را دارد، حتی احساسات هم به‌ سردی می‌زند و انگار نحوه روایت راوی نیز مانند آن چیزی است که قرار است برای پدر و مادر ناتنی رخ بدهد.

با این حال نتیجه‌گیری پایانی در این رمان نخواهیم داشت، حتی خوب یا بد بودن آن و بسیاری از پرسش‌هایی از این‌ دست هم در این رمان بی‌جواب می‌ماند. لحن راوی تنش را خنثی می‌کند و از آن‌ سو ساختاری را خلق می‌کند که نیاز به پاسخ پرسش‌هایش نداشته باشد. راوی گویی سردرگم است، ولی طوری صحنه‌پردازی می‌کند که انگار قرار است خودش هم به این وضع عادت کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...