پائولینا شیزیان [paulina chiziane] نویسنده اهل موزامبیک در جنوب غربی افریقا برنده جایزه ادبی کامئوس در سال 2021 شد.

پائولینا شیزیان [paulina chiziane]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، وزیر فرهنگ پرتغال از انتخاب پائولینا شیزیان، نویسنده اهل موزامبیک واقع در جنوب غربی افریقا به‌عنوان برنده جایزه ادبی کامئوس خبر داد. گفتنی است که او اولین زنی است که برنده این جایزه -که مهم‌ترین جایزه برای آثار ادبی به زبان پرتغالی است- می‌شود.

نویسنده 66ساله موزامبیکی بعد از اعلام برگزیدگی خود در این جایزه گفت: «هرچیزی که نوشته‌ام در کتاب‌های مختلف، بخشی از حافظه و خاطره جمعی ما محسوب می‌شود. هیچ‌وقت در کتاب‌هایم از صدای شخصی خود صحبت نکرده‌ام؛ حتی در کتاب‌هایی که از زبان اول شخص روایت می‌کنم، صدای جمعی را بر قلم می‌آورم. بنابراین این جایزه فقط جایزه من نیست؛ جایزه همه یک ملت است.»

پائولینا شیزیان متولد روستای منجاکازه، محله‌ای فقیرنشین در حاشیه شهر ماپاتوريال پایتخت کشور موزامبیک است و با افتخار از ریشه‌های فقیرانه خود یاد می‌کند.

او با اظهار خوشحالی از این‌که آثارش از سوی بالاترین جایزه ادبی پرتغالی‌زبان به رسمیت شناخته شده، در ادامه گفت: «من از ناکجا می‌آیم. آن آدمی که این شانس را داشت که خواندن و نوشتن را بیاموزد و به مدرسه برود؛ اما به‌اندازه کافی هم خوش‌شانس بود که در سراسر کشورش بگردد و شگفتی‌های وطنش را کشف کند. پس من آن شخصی نیستم که شما بتوانید بگویید برخاسته از طبقه اجتماعی فلان است؛ نه! من از دل همین زمین آمده‌ام. پس شناختن و به رسمیت شناختن شخصی که از هیچ‌کجا آمده، بی‌تردید می‌تواند سرچشمه الهام نسل‌های دیگر باشد.»

پائولینا شیزیان در سال 1990 کتاب «تصنیف عشق در باد» را منتشر کرد و به اولین زنی بدل شد که در کشورش رمانی را منتشر می‌کند. بعدها او ده رمان دیگر هم منتشر کرد که آخرین آن تحت عنوان «آواز بردگان» در سال 2017 منتشر شد.

جایزه ادبی کامئوس [camoes award] یکی از جوایز ادبی شناخته‌شده در دنیاست که مرکز اهدای آن در کشورهای برزیل و پرتغال است. کامئوس به‌عنوان مهم‌ترین جایزه برای آثار ادبی به زبان پرتغالی از سال 1988 آغاز به کار کرده است. برای دریافت این جایزه، آثاری در اولویت هستند که به اشاعه زبان پرتغالی و آشنایی دیگران با فرهنگ اصیل دو کشور برزیل و پرتغال کمک کرده باشد. این جایزه شامل نویسندگان کشورهای آفریقایی پرتغالی‌زبان نیز می‌شود.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...