رمان «مجلا» [Mücellâ] نوشته نازان بکیراوغلو [Nazan Bekiroğlu] و ترجمه مریم طباطبائیها توسط انتشارات کراسه روانه کتابفروشی‌ها شد.

مجلا» [Mücellâ]  نازان بکیراوغلو [Nazan Bekiroğlu

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر کراسه رمان «مجلّا» نوشته نازان بکیراوغلو را به تازگی با ترجمه مریم طباطبائیها با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۳۶۲ صفحه و بهای ۱۵۰ هزار تومان منتشر کرده است.

مجلّا یکی از هزاران زنی‌ست که در هزارتوی پیچیده جوامع سنتی و مردسالار تنها قدم در مسیری می‌گذارد که تمام زنان خوب جامعه او نهاده‌اند و بر سرنوشتی گردن می‌نهد که تنها گزینه‌ پیش روی اوست. این اثر در ظاهر رمانی‌ است بر اساس سرگذشت زنی به نام مجلا که در ترکیه‌ سال‌های گذشته عمر می‌گذارند، اما نازان بکیر اوغلو نویسنده‌ شصت‌وچهارساله‌ کتاب، هنرمندانه در لایه‌های زیرین این رمان شیرین و خواندنی به سیر تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ترکیه در یک قرن اخیر می‌پردازد. نکته‌ حائز اهمیت در این اثر قرابت فرهنگی، عرفی و مذهبی بین دو کشور ایران و ترکیه است.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم:

آدم باید از خودش و کارهایش راضی باشد اما نباید در برابر قلبش ایستادگی کند. رها کردن یک نفر در نیمه‌های راه گناه است. من گناهکارم. به اندازه عشق، باید عاقل هم بود. من گناهکارم.

................ هر روز با کتاب ...............

به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...