رمان «یک شلیک» [one shot] نوشته لی چایلد [Lee Child] از مجموعه جک ریچر با ترجمه محمد عباس آبادی توسط کتابسرای تندیس منتشر شد.

یک شلیک» [one shot] لی چایلد [Lee Child]  جک ریچر

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، لی چایلد متولد سال ۱۹۵۴، است و مجموعه کتاب های داستانی اش با محوریت شخصیت جک ریچر، درباره یک پلیس سابق ارتش با همین نام است که در ۳۶ سالگی پس از ۱۳ سال سابقه‌ درخشان در ارتش و گرفتن چند مدال و نشان افتخار، به خاطر کاهش نیروهای ارتش بعد از جنگ سرد، با درجه‌ سرگردی تصمیم به خروج از ارتش می‌گیرد.

از آنجایی که پدر و برادر جک ریچر هم ارتشی بوده‌اند، از کودکی تا بزرگسالی این شخصیت در پایگاه‌های کشورهای مختلف بوده و تقریباً تمام زندگی­ اش با خدمت در ارتش سپری شده است. حالا بعد از خروج از ارتش زندگی بی‌هدفی را در پیش گرفته و مثل یک آواره زندگی می ­کند و همیشه در بین ایالت‌های مختلف آمریکا سرگردان است و معمولاً در متل زندگی می‌کند.

لی چایلد انگلیسی است و تا سال ۱۹۹۷ یعنی انتشار اولین کتابش، در انگلیس زندگی ­کرده، این مجموعه را به سبک آمریکایی و با شخصیت‌های آمریکایی و نوشتار کاملاً آمریکایی نوشته است. از ۲۰ کتاب این مجموعه در ۶ عنوان از آن ها، از جمله کتاب اول، راوی داستان جک ریچر است و باقی کتاب‌ها از زاویه‌ سوم‌شخص روایت می‌شوند.

«قتلگاه»، «تا پای مرگ»، «قلاب»، «آخرین مهمان»، «اکو در آتش»، «سوء قصد» و «وسوسه انتقام» ۷ کتابی هستند که پیش از این با ترجمه عباس آبادی از این مجموعه به چاپ رسیده اند.

حالا عنوان جدید این مجموعه با عنوان «یک شلیک» و قیمت 30 هزارتومان منتشر شده است که خلاصه داستانش به این ترتیب است: در ایالت ایندیانای آمریکا، تک‌تیراندازی با شلیک شش گلوله، پنج نفر را در روز روشن به قتل می‌رساند و با آثار و مدارک زیادی که از خود به‌جا می‌گذارد به‌راحتی دستگیر می‌شود. او در حین بازپرسی تنها یک جمله را تکرار می‌کند: «جک ریچر رو برام پیدا کنید.» کسی نمی‌داند او از چه حرف می‌زند، اما به‌زودی خواهند فهمید، چون ریچر در راه ایندیاناست.

نسخه اصلی «یک شلیک» در سال ۲۰۰۵ به چاپ رسید و در سال ۲۰۱۲ فیلمی سینمایی «جک ریچر» با اقتباس از آن، با بازی تام کروز ساخته شد که به فروش ۲۱۸ میلیون دلار دست پیدا کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...