ولایت قلم بر تئاتر | اعتماد


گاهی برخی کتاب‌ها نامه‌ها و یادداشت‌های پراکنده‌اند، روزمرگی و اندوه و گلایه، اما همین‌ها وقتی به قلم نویسندگان عمیق‌اندیش قلمی می‌شوند، ارزشی برابر با ده‌ها کارگاه هنری پیدا می‌کنند؛ یکی از این کتاب‌ها، «نامه‌های اکبر رادی» است؛ مجموعه‌ای از نامه‌هایی‌ که اکبر رادی خطاب به دوستانش، اهالی فرهنگ و گاهی با لحنی گلایه‌آمیز و مطالبه‌گر خطاب به نهادهای هنری و تصمیم‌گیران کلان نوشته و به ویژه از منظر واکاوی جزییات تاریخ فرهنگی و هنری در دهه هفتاد مهم ا‌ست.

نامه‌های اکبر رادی

در میان این نامه‌ها نکاتی آموزنده در باب تئاتر وجود دارد که در کمتر کتاب دیگری می‌توان بدان دست یافت. از آن جمله رادی در نامه‌ای خطاب به محسن یلفانی از کوشش خود برای بازتابانیدن واقعه تاریخی انقلاب پنجاه و هفت سخن می‌گوید که برای هر نویسنده‌ای که خود را متعهد به بازتاب مسائل و رویدادهای روز در اثر خویش می‌داند، الهام‌بخش است؛ او در جای دیگری در همین کتاب و در نامه‌ای خطاب به فرامرز طالبی از نمایشنامه دیگری با مضمونی مشابه به قلم خودش سخن می‌گوید: «هنوز این متن «آهسته با گل سرخ» را کسی نخوانده. اگر نکته‌ای به نظرت رسید، خوشحال می‌شوم با من در میان بگذاری. مایلم مخصوصا روی صفحه 39 درنگ بیشتری داشته باشی... من آن را در شرایط تاریخی‌اش پرورانده‌ام؛ یعنی آذر 57... از طرفی این صحنه مرکز ثقل نمایشنامه و کلید هویت قهرمان من است که یک جوان مدرن آستانه انقلاب است. مدرن به اعتبار آنکه او در اعماق بینش انقلابی خود یک بُعد پالوده شاعرانه اضافه دارد که مانند یک ملودی در سراسر نمایشنامه موج می‌زند و من در ساخت شخصیت او بیشتر از یک‌سال با رنج و بی‌وقفه کار کرده‌ام، تا ترکیب زیبایی از شرافت و آرمان ایجاد کنم.» در نامه دیگری خطاب به کمال حاج‌سیدجوادی که در دهه شصت معاون هنری وزیر فرهنگ وقت بوده است، ضمن انتقاد از فضای حاکم بر تئاتر در این سال‌ها از نوع اجرای نمایشنامه «مرگ در پاییز» خود می‌گوید و تاکید می‌کند که در تئاتر باید متن‌محور بود و از نمایش ردا و جبه و سرداری، گذر کرد و افزون بر افسانه‌های جن و پری و دستکاری در آثار بزرگ جهان و مومیایی متون کهن، به متن پاکیزه نویسنده وطنی با دخالت و حضور خودش وقع نهاد؛ تاکید بر اهمیت نقش نویسنده در محصول نهایی تئاتر؛ رادی جملات قصاری در این باره دارد:

«جهان ما جهان ولایت قلم است» یا: «تیارت مربوطه یک زینب زیادی به نام نویسنده هم داشته است.» او همچنین در قالب پرسشی تامل‌برانگیز از چرایی حذف نویسنده از پروسه خلق نمایش می‌نویسد: «مرگ نویسنده را اعلام می‌کنند که نعم‌البدل او که را بگذارند؟» که این همه نشان از اهمیتی دارد که رادی برای متن و نویسنده در تئاتر قائل است و این از نامه‌هایش در نقد نمایشنامه‌های نویسندگان نیز هویداست.

از آن جمله خطاب به علیرضا پارسی و در نقد نمایشنامه «بیدادگاه» می‌نویسد: «صحنه دیالکتیک خاص خود را دارد؛ مخصوصا اگر موضوع نمایشنامه‌ انسانی، زمینی و اجتماعی باشد و این دیالکتیک باید از عینیت محض برخوردار باشد؛ حتی اگر انگیزه‌ها و اهرم‌های عمل ذهنی و درونی باشند و همین است که کار نمایشنامه را به نسبت داستان و رمان سخت و سنگین می‌کند.» افزون بر این رادی از نمایشنامه‌های موفق سخن می‌گوید و مشخصا از سه اثر: «چوب به دستهای ورزیل»، «مرگ یزدگرد» و «هاملت با سالاد فصل»؛ و هر سه را متونی الهام‌بخش و الگوگونه برای هر نمایشنامه‌نویسی معرفی می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...