اصغر نوری نامه‌های گوستاو فلوبر را با عنوان «حماقت، هنر و زندگی» ترجمه کرد.

به گزارش ایسنا این مترجم که در حوزه‌ی ترجمه‌ی آثار ادبیات نمایشی و ادبیات داستانی فرانسه فعالیت می‌کند، از پایان یافتن ترجمه‌ی نامه‌های فلوبر به لوییزه کوله خبر داد و گفت: این اثر از سوی انتشارات نیلوفر برای دریافت مجوز ارسال شد و ارشاد هم 30 مورد اصلاحیه اعمال کرد و من با همکاری ناشر در پی تعدیل متن هستیم تا این اثر مهم فلوبر منتشر شود.

او در ادامه یادآور شد: فلوبر در این نامه‌ها به معشوقه‌اش از مشکلات و دشواری‌های تألیف رمان «
مادام بوواری» می‌نویسد و همچنین علاوه بر این‌که از این موضوعات سخن می‌گوید، فضای هنر و ادبیات زمان خودش را نقد می‌کند و آثار نویسندگان هم‌عصر خودش را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. در عین حال، زبان و نثر این نامه‌ها کاملا تغزلی و عاشقانه است و هرچند اختصاصا دو نامه‌ی آن کاملا عاشقانه است؛ اما در نامه‌های دیگر هم ما مدام شاهد ابراز عشق و محبت فلوبر و معشوقه‌اش هستیم.

نوری متذکر شد: فلوبر و لوییزه در طی مدت 15 سال عشق و دوستی که با هم داشتند، به ندرت همدیگر را ملاقات می‌کردند و همواره از طریق نامه با یکدیگر در ارتباط بودند.

او در ادامه گفت: من به خاطر اهمیتی که این کتاب در شناخت فلوبر و رمان «
مادام بوواری» دارد، ترجیح می‌دهم که اصلاحات را اعمال و برخی از جاهای متن را تعدیل کنم تا اثر منتشر شود؛ به جای این‌که بخواهم مقاومت کنم و کتاب در ارشاد معطل بماند.

این مترجم همچنین گفت: طی یک ماه آینده سه اثری که از مدت‌ها پیش مجوز گرفته است، وارد بازار کتاب خواهد شد. نخستین آن‌ها نمایشنامه‌ی کوتاهی از پل استر است با عنوان «سکوت» که توسط انتشارات نیلا منتشر خواهد شد. این اثر نمایشنامه‌ای پست‌مدرن است و در واقع، استر رمان «ارواح»، یکی از سه‌گانه‌ی نیویورکی‌ها، را بر اساس این نمایشنامه تألیف کرده است.

او در ادامه افزود: همچنین رمان «محله گمشده» اثر
پاتریک مودیانو و دو نمایشنامه از فرناندو آرابال با نام‌های «دوچرخه‌ی مردم محکوم» و «سه‌چرخه» از سوی نشر افراز منتشر خواهد شد. این آثار در واقع از خیلی وقت پیش مجوزشان را دریافت کردند؛ اما کمی سخت‌گیری من در ویرایش نهایی آن‌ها و همچنین کمی تعلل ناشر باعث تأخیر در انتشارشان شد.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...