رمان «با دلفین حرف بزن» [How to speak dolphin] نوشته جینی رربی [Ginny Rorby] و ترجمه مریم رفیعی با مضمونی از زندگی کودکان مبتلا به اوتیسم منتشر و روانه بازار نشر شد.

با دلفین حرف بزن» [How to speak dolphin] نوشته جینی رربی [Ginny Rorby]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر «با دلفین حرف بزن» قصه زندگی پسر بچه‌ای به نام آدام است که توسط خواهرناتنی‌اش، لیلی روایت می‌شود. مادر لیلی با دان که پزشک است ازدواج می‌کند و صاحب فرزندی به نام آدام می‌شوند. مادر متوجه بیماری آدام می‌شود اما پدرش نمی‌تواند این مساله را قبول کند. لیلی که نه سالش است مادرش را از دست می‌دهد و مجبور است هم نقش خواهر و هم نقش مادر آدام را داشته باشد. ولی در عین حال همیشه با مشکل مواجه می‌شود برای همین سعی دارد پدرش را راضی کند که آدام مشکل دارد و باید به دنبال برنامه‌ای برای کمک به او بود.

پرداختن به جزئیات زندگی بیمار اوتیسمی و ایجاد تعلیق در داستان و همچنین وارد کردن ماجرای دلفین مبتلا به سرطان از جمله ویژگی‌های این رمان نوجوان است.

با دلفین حرف بزن، دارای ۴۰ فصل و ۳۰۰ صفحه که در فروشگاه‌های سراسر کشور و همچنین فروشگاه اینترنتی انتشارات مدرسه در دسترس علاقمندان قرار دارد.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...