تا به حال برایتان پیش آمده که از شدت فشار اجتماعی و بایدها و نبایدهای دیگران در مورد تربیت فرزندتان خسته و کلافه شده باشید؟ حدس می‌زنم این سؤالات و توصیه‌ها شما را هم آزار داده باشد: «هنوز از شیر نگرفتیش؟» «کارگاه روباتیک می‌ذاریش؟» «نباید این طوری بهش بگی، بگو...» و هزاران دیالوگ دیگر که به شما، نفر تراز اول زندگی کودکتان، می‌گوید چه کار بکن و چه کار نکن. از این‌ها بدتر هم شاید این است که این انتظار اجتماعی از مادران وجود دارد که کارگاه‌های مختلف گذرانده باشد و کتاب‌های بی‌شماری برای پیدا کردن بهترین، به روزترین و علمی‌ترین رویکرد تربیت فرزندش خوانده باشد.

خلاصه کتاب به بچه‌‌ها گفتن از بچه­‌ها شنیدن» [How to talk so kids will listen and listen so kids will talk] نوشته­ ادل فابر و الین مازلیش [Adele Faber, Elaine Mazlish]

احساسی که اغلب در پی این توصیه‌ها و انتظارات می‌آید، احساس بی‌کفایتی است. مادر فوراً احساس می‌کند اگر بر لبه آخرین توصیه‌های فرزندپروری راه نرود، مادر خوبی نیست و فرزندش از فرزندان مادران به روز عقب می‌افتد.

والدین خوب یا بد؟
انتشار روزافزون کتاب­‌ها و برگزاری بی‌‌شمار کارگاه برای تربیت فرزند، دانش و آگاهی والدین را در فرزندپروری بالا برده است اما احساس کفایت آن­ها روز به روز کمتر می­‌شود. به علاوه مشکلات و چالش­‌های این راه هم رو به کاهش نیست و مدام افزایش می‌­یابد. پس یک جای کار می‌­لنگد! در این نوشتار سعی کرده‌­ام بنا بر تجربه به چهار علت این تناقض در فضای فرزندپروری بپردازم و در نهایت دو سه کتاب محدود معرفی کنم، باشد که نقش خودم را در کاهش این سردرگمی ایفا کرده باشم.

1. به بچه‌‌ها گفتن از بچه­‌ها شنیدن
هزاران راه برای از پوشک گرفتن، هزاران بازی برای کاهش اضطراب، هزاران قانون برای کاهش لجبازی. درست است، از بین این حجم راهکار نمی‌­توان هیچ کدام را پی گرفت. چون در بزنگاه عمل، تنها، کاری را می­‌کنید که آسان­‌تر است. یکی از پررنگ‌­ترین انتقادات به کارگاه­‌های فرزندپروری این است که اطلاعات بی­‌شماری را به مغز مخاطب تزریق می­‌کنند و در هنگامه عمل خودشان را کنار می‌­کشند. از این رو بهتر است از کتاب یا کارگاهی دستورالعمل بگیریم که به اصطلاح فالوآپ داشته باشد! به این معنی که پس از اتمام کارگاه زمانی به شما بدهد تا بتوانید توصیه­‌ها را عملی کنید و بعد دوباره فرصتی داشته باشید که با استاد چالش­‌های خود را مطرح کرده و اشکالات کار خود را بیابید. در مورد کتاب هم، بهترین کتاب آن است که تمرین داشته باشد تا شما بتوانید کلام و دیدگاه خود را تصحیح کرده و روی کاغذ بیاورید. یک نکته­ کوچک: هیچ کارگاه یا کتابی را پیش از ارزیابی خودتان آغاز نکنید. مرحله­ اول تغییر، خودآگاهی است. ابتدا ببینید چه طور والدی هستید؟ واقعاً و در عمل واکنش­‌ها و قوانین‌تان چه ویژگی­‌هایی دارد. نقاط مثبتتان را ببینید و چک لیستی برای نحوه­ عملکرد خود داشته باشید. شاید شما همان والدی باشید که می‌‌خواهید! فقط نمی­‌دانید!
کتاب پیشنهادی تربیت فرزند که مشکلات مذکور را نداشته باشد: «به بچه‌‌ها گفتن از بچه­‌ها شنیدن» [How to talk so kids will listen and listen so kids will talk] (دو جلد)، نوشته­ ادل فابر و الین مازلیش [Adele Faber, Elaine Mazlish] ترجمه­ فاطمه عباسی­‌فر، انتشارات دایره.

خلاصه کتاب کودک، خانواده، انسان» [ Liberated children‬/‎Liberated parents] ادل فیبر و ایلین مزلیش [Adele Faber, Elaine Mazlish]

2. کودک، خانواده، انسان
کتاب‌­ها و کارگاه­‌ها می­‌گویند مسألۀ الف راه حل ب را دارد. بستر مسائل هم عمدتاً یک خانواده کاملاً نرمال است. با حضور هردو والد، در وضعیت اقتصادی معقول و با والدینی که اغلب شغل عادی­‌ای دارند، به دور از هرگونه شرایط خاص. اما واقعاً می‌­شود مسائل پیچیده­‌تر را با راه حلی همگانی حل کرد؟ قطعاً خیر. پس اگر در شرایطی هستید که با شرایط خانواده مطرح شده در کتاب یا کارگاه شباهت ندارد، مثلاً پدر خانواده دو هفته خانه است و دو هفته نیست، کس دیگری با شما زندگی می­‌کند، فرزندتان یا یکی از اعضای خانواده بیماری خاص دارید و ... خودتان را برای انجام تمام توصیه­‌های یک کتاب یا کارگاه تحت فشار نگذارید. می‌توانید در صورتی که نتوانستید با مسأله­‌ای در مدتی طولانی کنار بیایید، از روانشناس کمک بگیرید تا پس از شنیدن شرایط شما بتواند ذهنتان را برای یافتن راه‌حلی بهتر روشن کند. یک نکته­ کوچک: روانشناسی که حین مشاوره دادن، مدام تشویقتان می­‌کند در کارگاه‌‌هایش شرکت کنید، چندان قابل اعتماد نیست. کتاب پیشنهادی که سعی کرده شرایط متفاوتی را در نظر بگیرد: «کودک، خانواده، انسان» [ Liberated children‬/‎Liberated parents] نوشته ادل فیبر و ایلین مزلیش [Adele Faber, Elaine Mazlish]، ترجمه­ گیتی ناصحی، نشر نی.

دور انداختن دردسترس‌­ترین نسخه کامل تربیت فرزند
بله درست است. ما بزرگسالان خودمان محصول یک نسخه­ کامل تربیت فرزند هستیم که والدینمان روی ما پیاده کرده­‌اند. ممکن است از جاهایی از تربیت‌شان را دوست نداشته باشیم و حتی از آن­ها بابت بخش­‌هایی از تربیت‌شان خشمگین باشیم. اما کفه­ ترازوی رضایت ما از تربیت والدینمان همیشه به یک سو سنگین‌­تر نیست. وقتی فرزندی در خانواده به دنیا می­‌آید سیل توصیه­‌ها و نصایح به گوش مادر و پدرش از تمامی اعضای با تجربه خانواده روانه می‌­شود. در مقابل این اتفاق می­‌توانیم تمامی تجربیات‌شان را دور بیندازیم و از نو با کتاب­‌ها، کارگاه­‌ها و فکر خودمان کار را جلو ببریم و در عین حال می‌­توانیم هم­چون ماهیگیری توانا، از میان تجربیات و نصایح دریافتی، آنچه را مفید و با کارکرد به نظر می‌­رسد صید و اجرا کنید. فراموش نکنیم که مادر خودمان و مادر همسرمان توصیه­‌هایی برای تربیت فرزند دارند که برای تربیت ما و همسرمان کارکرد خوبی داشته و چون فرزند ما هم از همان ذخیره­ ژنتیکی است، احتمالش زیاد است که برای او هم مفید واقع شود. یک نکته­ کوچک: تربیت فرزند، صحنه جنگ ما با پدر و مادرمان نیست. کاش بتوانیم از گره­‌های شخصی­‌مان عبور کنیم و با تربیت متفاوت فرزندمان سعی نکنیم اشتباهات والدینمان را بهشان گوشزد کنیم.

روانشناسی رشد» [Development through the lifespan] نوشته­ لورا برک [Laura E. Berk]

3. روانشناسی رشد
در نهایت برای معرفی سومین کتاب در این متن می­‌خواهم به سراغ کتابی درباره رشد بروم. هر کتابی که بتواند به شما اطلاعاتی درباره رشد جسمانی، شناختی و روانی- اجتماعی کودک بدهد می‌­تواند از جنبه­‌های زیادی خیالتان را راحت کند. شما می­‌توانید در این حوزه جست وجو کنید و کتابی را که دوست داشتید انتخاب کنید. پیشنهاد من هم کتاب «روانشناسی رشد» [Development through the lifespan] نوشته­ لورا برک [Laura E. Berk] ترجمه­ یحیی سید محمدی، نشر ارسباران است.

ایران

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...