بختیار علی؛ طلوع متفاوت رئالیسم جادویی | شرق


رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید» [شاری موسیقاره سپیه‌کان] پس از سال‌ها انتظار با ترجمه مریوان حلبچه‌ای به‌تازگی روانه بازار کتاب شد. رمان در سال ٢٠٠۴ نگارش شده است و در سال ٢٠١٧ این نویسنده چیره‌دست کُرد برای همین کتاب موفق به دریافت جایزه نلی زاکس شد که یکی از جوایز معتبر کشور آلمان است. حالا بعد از گذشت یک دهه رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید» به زبان فارسی منتشر شده و بار دیگر بختیار علی ثابت کرده که توانسته شکل، ساختار، سبک و سیاق خودش را همچون آثار دیگرش در بالاترین کیفیت به مخاطبان عرضه کند.

خلاصه رمان شهر موسیقیدان‌های سپید» [شاری موسیقاره سپیه‌کان] بختیار علی

از بختیار علی پیش از این رمان‌های «دریاس و جسدها»، «آخرین انار دنیا»، «غروب پروانه» و «جمشید خان عمویم» با ترجمه مریوان حلبچه‌ای منتشر شده است. در این رمان‌ها شکل جادویی همواره مورد توجه بوده و وفاداربودن به عناصر رئالیسم جادویی از ویژگی‌های این نویسنده به شمار می‌آید. در رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید» نسبت به کارهای پیشین بختیار علی شکل رئالیسم جادویی و پرداخت به عناصر بیشتر مورد توجه نویسنده قرار گرفته است. طوری که می‌توان گفت این اثر کامل‌ترین وجوه مکتب رئالیسم جادویی را در بر دارد و حتی دربردارنده بوطیقای نویسندگان این مکتب همچون آلخو کارپانتیه، آستوریاس، گابریل گارسیا مارکز، تونی موریسون و گونتر گراس است. اما تفاوتی که بختیار علی با دیگر نویسندگان مکتب رئالیسم جادویی علی‌الخصوص در این اثر ایجاد کرده‌، کامل‌بودن در فرم و محتوای جادوییِ رئالیسم است، به طوری که می‌توان برایند نویسندگان نام‌برده در این مکتب همراه با خلاقیت ویژه بختیار علی و قصه‌گوبودن بومی او را دید.

خاستگاه رئالیسم جادویی
آغاز مکتب رئالیسم جادویی را مابین جنگ جهانی اول و دوم می‌دانند؛ جایی که منتقدی به نام فرانتز رو با بررسی نقاشی‌هایی پست‌اکسپرسیونیستی مانند اتودیکس، کاندولت و جورج گروش به جزئیاتی در نقاشی‌ها دست یافت که تا آن‌موقع به آن جزئیات مشترک توجهی نداشتند؛ جزئیاتی که در اغلب این نقاشی‌ها مشترک بود و تکرار آن سبب شکل‌گرفتن پست‌اکسپرسیونیسم می‌شد. فرانتز رو، منتقد هنری اهل جمهوری وایمار، نام آن جزئیات را «مجیک» گذاشت. پس می‌شود گفت شروع مکتب رئالیسم جادویی از نقاشی‌های پست‌اکسپرسیونیستی است. حتی در عناصر بررسی رئالیسم جادویی استفاده از شکل‌های اکسپرسیونیستی جایگاه ویژه‌ای دارد.

شروع این مکتب در اروپا با این جریان اتفاق افتاد. اما چند هزار کیلومتر آن‌سوتر یعنی در آمریکای لاتین و کشورهای آمریکای جنوبی، نویسنده مهمی به نام آلخو کارپانتیه سنگ‌بنای رئالیسم جادویی را نهاد. حتی بعدها در مصاحبه‌هایی عنوان کرد رئالیسم جادویی اروپا فاقد جایگاه است و هیچ ارزشی ندارد. با این حال کارپانتیه شروع به گسترش این مکتب کرد و نویسندگان بسیاری را تشویق به نوشتن عناصر بومی کرد. در اروپا پس از جنگ جهانی دوم نویسندگان زیادی وارد این سبک از نوشتن شدند اما در آمریکای جنوبی که قصه‌های بومی هم شکلی از جادو در خود داشت پیشرفت چشمگیری کرد. این ژانر در اروپا از میراث سوررئالیستی و ماترک اساطیری در آمریکای لاتین بهره می‌برد. دو خاستگاه این مکتب بعدها تفاوت‌هایی را هم در اسطقس این مهم ایجاد کردند. اما به‌صورت کلی رئالیسم جادویی حاوی شاخصه‌ها و بن‌مایه‌های بسیاری است و از مهم‌ترین فنون رئالیسم جادویی که به‌صورت وسیعی پیرنگ رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید» را پوشش می‌دهد می‌توان به زبان، روایت‌های دوپهلو و متضاد، قصه‌گویی و بازنویسی تاریخ اشاره کرد.

رمان درباره شخصیتی به نام جلادت کفتر، اهل اقلیم کردستان است که استعداد عجیبی در نواختن فلوت دارد. در همان کودکی فلوتی که از پیرمرد همسایه‌شان به شکل عجیبی به او به ارث رسیده به‌صورت دلربایی می‌نوازد. در همین حیص‌وبیص رفیقی پیدا می‌کند که او هم علاقه بسیاری به نواختن فلوت و موسیقی دارد و نام او سرهنگ قاسم است. این دو با نواختن فلوت وارد وادی دیگری می‌شوند و انگار با موسیقی پرواز می‌کنند و سعی بر ورود به مدینه فاضله دارند، اما بعد از گذر از مرزها با استاد موسیقی‌ای به نام اسحاق زرین‌لب آ‌شنا می‌شوند. جلادت و سرهنگ قاسم شاگرد او می‌شوند و معنا و ابعاد جدیدی از موسیقی را نزد او فرامی‌گیرند، تا اینکه یک روز به اسارت مأموران و ارتشی‌چی‌ها درمی‌آیند و شکنجه می‌شوند و بعد هر سه از هم جدا می‌شوند و ما تا پایان رمان با زندگی جلادت همراه خواهیم بود. قصه جدایی‌ها و قربانی‌ها.

قصه با بازگویی جلادت از زندگی‌اش برای یک نویسنده معروف یعنی علی شرفیار پیش برده می‌شود و همان‌طور که پیرامون جلادت ادامه می‌یابد به واقعه‌های مهم تاریخ کُردها اشاره می‌کند؛ از قیام و کودتا و سرکوب توسط صدام حسین گرفته تا عملیات انفال که بزرگ‌ترین نسل‌کشی تاریخ بشریت است. جلادت و قصه عجیب او در بستر این تاریخ پیش می‌رود. بازنویسی تاریخی از مهم‌ترین فنون این مکتب است که پیرنگ رمان بر این اساس شکل گرفته است. نکته دیگر از فنون رئالیسم جادویی، قصه‌گویی است که رمان شکل قصه در قصه به خود می‌گیرد. شروع قصه با جلادت کفتر است، اما رمان از جایی شروع می‌شود که علی شرفیار تصمیم گرفته بعد از چند سال در حالی‌که زندگی‌اش کاملا از هم پاشیده و هیچ امیدی به زندگی ندارد، به زادگاهش یعنی اقلیم کردستان سفر کند.

پیش از پرواز هواپیما مرد جوانی به او بسته‌ای می‌سپرد تا در کردستان آن را به صاحبش برساند. بعد از رسیدن به کردستان و پیداکردن صاحب بسته که داخل آن نت‌های موسیقی است، با جلادت کفتر آشنا می‌شود. رمان در واقع بین علی شرفیار که نویسنده زندگی جلادت می‌شود و خود جلادت به‌عنوان راوی جابه‌جا می‌شود. این قصه‌گو بودن کاملا در بطن رمان مشخص است. رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید» از همان ابتدا به صورت کلی بر اساس بوطیقای پست‌مدرنیستی و رئالیسم جادویی شکل می‌گیرد و با بهره‌گیری از سبک و سیاق نویسندگان آمریکای لاتین و نویسندگان اروپا دست به ساخت شکل جدیدی از رئالیسم جادویی می‌زند که بومی‌گرایی است. همان نکته‌ای که کارپانتیه بر اساس آن رئالیسم جادویی را بنیان نهاد و اروپا را فاقد این جایگاه دانست. اما شکل پیشبرد این بومی‌گرایی به ‌شکل ویژه و حتی سینه‌به‌سینه در نویسندگان کُرد مانند شیرزاد حسن ادامه می‌یابد. از ویژگی‌های مهم رئالیسم جادویی می‌توان به این موارد اشاره کرد:

١. عقاید و باورهای شگفت‌انگیز ناشی از بومی‌گرایی: در همان ابتدا ما شکل بومی‌گرایی را در زندگی جلادت می‌بینیم. زندگی جلادت کاملا بر اساس باورهای شگفت‌انگیزی ادامه پیدا می‌کند که ریشه در گذشته و تاریخ کردستان دارد. موسیقی و سرمست‌‌شدن از شنیدن آن چیزی است که همواره در تاریخ کُرد مورد توجه بوده و اساسا موسیقی جایگاه ویژه‌ای دارد. در بسیاری از حکایت‌ها و قصه‌های پیشینیان وابستگی و ادامه‌یافتن موسیقی به نسل امروز به ارث رسیده است.

٢. پیرنگ پیچیده و فنی: توضیح کامل این ویژگی درباره این رمان کار دشواری است، چون موارد مورد بررسی نویسنده از تاریخ کردستان تا شکل‌های سیاسی و اجتماعی مدام تغییر می‌یابد. این پیچیده‌بودن حتی از نوع شکل قصه جلادت مشخص است. مثلا جلادت پس از شکنجه توسط مأموران و ارتشی‌ها به شهری می‌رود که همه زنان روسپی هستند و در آنجا با زن و دکتری آشنا می‌شود که زندگی‌اش را دگرگون می‌کند. این شکل سفرها که هیچ حد و مرزی ندارد اشاره به همین نکته دارد که «شهر موسیقیدان‌های سپید»، رمانی است که پیرنگ بسیار پیچیده دارد. ساخت قصه در قصه متعدد و هزارویک‌شبی هم از همان ابتدا بنا شده است.

٣. تلفیق شخصیت و قهرمان: اینکه کدام‌یک از شخصیت‌های رمان قهرمان هستند واقعا معلوم نیست! آیا علی شرفیار که به‌عنوان نویسنده زندگی جلادت را می‌نویسد و سعی بر زنده نگه‌داشتن روایت او دارد قهرمان است؟ یا جلادت یا دکتر بابک موسی؟ این نکته در بحث شخصیت‌پردازی اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. بختیار علی کوشیده است تا همه شخصیت‌های رمانش قهرمان باشند. قهرمانانی که هرکدام به سهم خودشان این جریان را راه می‌اندازند و به تکمیل بنیان قصه می‌پردازند.

۴. درهم‌ریختگی زمان داستان: از عناصر مهم رئالیسم جادویی زمان است، اصولا رئالیسم می‌تواند حتی به شکل‌های سیال ذهن یا درهم‌ریختگی زمان هم سوق داده شود، اما این درهم‌ریختگی در رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید» با اشاره‌نشدن به زمان وقوع روایت‌ها بیان می‌شود. ما زمان را بر اساس اتفاقات تاریخی حدس می‌زنیم و این درهم‌ریختگی در شخصیت‌ها نمود پیدا می‌کند و انگار تنها زمان جنایت است که وقت واقعی خودش را پیدا می‌کند.

۵. تنوع و درهم‌ریختگی عنصر روایت: رمان حاضر در عین وفاداربودن به مکتب رئالیسم جادویی، کاملا تریلر و با ضرباهنگی تند پیش می‌رود. پیچش‌های متفاوتی مسیر قصه را دستخوش تغییراتی می‌کند. این پیچش در عنصر روایت اشاره به همان نکته ابتدایی می‌کند؛ عنصر روایتِ ما اینجا گاه علی شرفیار است و گاه جلادت. علی شرفیار در سی درصد باقی‌مانده رمان از بازگوکردن روایت کنار می‌کشد و در پایان دوباره پیدا می‌شود. این‌دست موارد از ویژگی‌های رئالیسم جادویی به حساب می‌آید که نویسنده آن را به طرز ماهرانه‌ای انجام می‌دهد. نمونه‌ دیگر این شکل از درهم‌ریختگیِ عنصر روایت را می‌توان در داستان کوتاه «رد خون تو روی برف» اثر گابریل گارسیا مارکز جست‌وجو کرد؛ جایی که دو تازه‌ عروس و داماد در حال سفر به کشور فرانسه برای ماه عسل هستند. انگشت دختر بریده است و خون آن بند نمی‌آید. در نهایت دختر در بیمارستان بستری می‌شود و همسرش تا هفته بعد اجازه ملاقات نمی‌یابد و موقعی که اجازه ملاقات به او داده می‌شود می‌فهمد همسرش چند روز است که فوت کرده و به خاک سپرده شده است. این پیچش‌های عنصر روایت، در پیرنگ شکل می‌گیرد و از ویژگی‌های مهم این مکتب است.

۶. شاعرانگی: بختیار علی شاعر شناخته‌شده‌ای در ادبیات کردی به حساب می‌آید. شاعر توانایی که خود را وامدار شاعر مهم و بزرگ شیرکو بی‌کس می‌داند. اما نباید این دو مورد را با هم خلط کرد. شاعرانگی از ویژگی‌های مهم مکتب رئالیسم جادویی است. برای مثال در همین رمان می‌خوانیم: «جوان نجیب، ای زیباترین شنونده‌ای که تاکنون دیده‌ام! من تسلیم نمی‌شدم، این چیزی بود که در خونم جریان داشت، باید می‌گرفتمش، باید با من او را می‌کشتم، یا او مرا». یا «من آن روز می‌دانستم می‌میرم، پیشاپیش قاتل‌های خودم به‌آرامی گام برمی‌داشتم و محو تماشای ستاره‌ها بودم. مرا به درخت نزدیک کردند، تک‌درخت بلند و ستبری بود که در دامنه تپه‌ای روییده بود. در فاصله صدقدمی درخت، بیشه پرپشتی گسترده شده بود. از بین درخت و بیشه، کوره‌راهی می‌گذشت که فقط چشم‌های من می‌توانست در تاریکی، اشیای ریز را ببینند. درخت من عریان بود و نشان می‌داد که تمام آن تابستان کسی به آن درخت تک و تنها نزدیک نشده بود». این دو مثال بخشی از شاعرانگی قلم بختیار علی است. در «آخرین انار دنیا» و «غروب پروانه» و «دریاس و جسدها» این شاعرانگی محوریت اصلی این سه رمان قرار گرفته؛ اما در این رمان تلفیق شاعرانگی با فضاسازی و آمیختگی آن با صحنه‌پردازی‌ها شکل دیگری از وجوه شاعرانگی در رئالیسم جادویی را به نمایش می‌گذارد که از تکنیک‌های بختیار علی است. دیگر نویسندگان مکتب رئالیسم جادویی معمولا به شکل شاعرانه‌ای اثر خودشان را نوشته‌اند؛ اما گاه ترجمه از چند زبان این شاعرانگی را تا حدودی از بین می‌برد که در این رمان این اتفاق نیفتاده و سیاق شاعرانگی حفظ شده است.

٧. نوستالژی، فولکلور: رمان مملو از وقایع و فجایع تاریخ اقلیم کردستان است. این نوستالژی و پرداخت به فولکلور ‌شکل دیگر همان فن بازنویسی تاریخ است. در «شهر موسیقیدان‌های سپید» فقط کُرد و زندگی کُردها را می‌خوانیم و غیر از آن در این کتاب وجود ندارد. به این شکل است که به‌هم‌ریختگی زمان اینجا معنا پیدا می‌کند و درک ما نسبت به مهم‌ترین خرده‌روایت‌ها کامل می‌شود.

٨. ایجاد فضای چندمتنی: تغییر راویان از علی شرفیار که خود در واقعه‌ها حضور ندارد و در بعضی قسمت‌های رمان سوم‌شخص می‌شود و زندگی جلادت را روایت می‌کند و گاه اول‌شخص می‌شود و زندگی خودش با جلادت را روایت می‌کند. این فضای چندمتنی به وجوه پرداخته‌شده به این رمان اشاره مستقیم دارد. این وجوه مثل جنگ، تجاوز، عشق، نفرت، مرگ و... سبب شده تا نویسنده با هارمونی‌ای مشخص بین این موارد تعادل ایجاد کند و هرکدام از موارد را به دیگر موضوعات ربط دهد.

٩. بی‌طرفی نویسنده در طرح شگفتی: بی‌طرفی نویسنده در طرح شگفتی، اصل و بنیان رئالیسم جادویی است و قلب این مکتب را تشکیل می‌دهد و نپرداختن به آن یا لنگ‌زدن نویسنده در پرداخت این موارد می‌تواند کل اثر را زیر سؤال ببرد. از این جهت رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید» کاملا قلب این مکتب را زنده نگه می‌دارد و همچنان به تپش وامی‌دارد. در هر اثر رئالیسم جادویی اعم از «صد سال تنهایی» مثل دم درآوردن انسان‌ها، «طبل حلبی» از گونتر گراس که شخصیت اسکار ماتزرات سن خودش را در سه‌سالگی متوقف می‌کند. این دو اثر بزرگ در مکتب رئالیسم جادویی به‌خوبی مورد بی‌طرف بودن نویسنده و اصولا بی‌تفاوت نشان‌دادن به وقایع جادویی را نشان می‌دهد. مارکز از وجود اتفاقات جادویی در «صد سال تنهایی»، یا در داستان کوتاه‌هایش که مملو از اتفاقات جادویی است، شگفت‌زده نمی‌شود و آن را امری محال نمی‌خواند، یا گونتر گراس و سایر نویسندگان این مکتب شخصیت‌های خودشان را کنترل‌شده پیش می‌برند. هیچ‌ چیز جادویی برای نویسنده وجود ندارد. این مخاطب است که شگفت‌زده می‌شود و هرگونه لغزش نویسنده یعنی دودکردن اثرش به هوا. بختیار علی در رمان «جمشید خان عمویم» از به پرواز درآمدن آدمی به نام جمشید خان می‌گوید. همه‌ چیز طبیعی است. عموزاده‌های جمشید خان هیچ تعجب نمی‌کنند و انگار دارند از راه‌رفتن او سخن به میان می‌آورند. در رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید» نیز این نکته رعایت شده است. برای مثال اشاره به فرشته‌های دالیا سراج‌الدین که همواره جلادت از آنها سخن می‌گوید، یا سامر بابلی که تنش بوی پرتقال می‌دهد و معروف به پرتقال بابلی است و حتی پس از مرگ هم بوی پرتقال از او ساطع می‌شود. این نکته‌ها قطره‌هایی از این رمان هستند و نویسنده واقف بر این موضوع رمان را شکل داده است.

١٠. ایهام: معانی دور و نزدیک این رمان با یک‌ بار خوانش کاملا هویدا می‌شود. به شک و گمان انداختن خواننده یکی از شیوه‌های روایی بختیار علی است. او با قرار‌دادن این گمان در شخصیت‌هایش به هدف موضوع حرکت می‌کند. برای مثال معانی و ایهام‌هایی که بزرگ‌ترین و کوچک‌ترین اتفاقات گذشته بر مردم کُرد را بازنمایی می‌کند. در سایر رمان‌های بختیار علی در کنار ویژگی‌های جادویی، این ایهام‌ها وجود دارد که اصولا چرا این وقایع جادویی رخ می‌دهد؟ مارکز در رمان «عشق سال‌های وبا» ویژگی شخصیتش را دچار ایهام می‌کند. گونتر گراس دلیل واضحی برای متوقف‌شدن سن اسکار ماتزرات نمی‌آورد و همه این موارد نشان از ایهام درست و به‌جای وقایع جادویی رمان‌های بختیار علی دارد.

١١. درهم‌ریختگی یا مجاورت خیال و واقعیت: این نکته مانند تاروپود اثر است، نهفته در جان متن و بسته به شکل قصه‌گویی و محتوای آن. این مجاورت و خیال در بسیاری از قسمت‌های رمان مشهود است. گاه ما حتی مرگ را به‌مثابه زندگی می‌خوانیم و زندگی را مانند مرگ مثل آنچه بر سامر بابلی می‌رود. یا جمع‌آوری تابلوهای شهر موسیقیدان‌های سپید توسط دکتر موسا بابک و دوستانش که هیچ‌گاه در نهایت این شهر یافت نمی‌شود.

شهر موسیقیدان‌های سپید

١٢. استفاده از مبالغه واقعیت‌پذیر: فلوت‌نوازی جلادت و از خود بی‌خود‌ شدن شنونده از مبالغه‌های گل‌درشت این رمان است. این مبالغه حتی در سفر جلادت، سرهنگ قاسم و استاد اسحاق زرین‌لب هم مشخص است. بسیاری از این اتفاقات حتی مبالغه‌ها با شخصیت‌ها متناسب‌اند. مثل عدم تمایل جلادت به روسپیان و عشق جاودانه‌اش با دالیا که در نهایت هیچ‌گاه میسر نمی‌شود. این شخصیت‌پردازی‌های مبالغه‌آمیز در کمتر اثر رئالیسم جادویی وجود دارد که فصل به فصل این رمان مملو از این شاخصه مهم است.

١٣. استفاده از عنصر غافلگیری: استفاده از عناصر غافلگیری در چند جای این رمان مشخص است. مانند تصادف جلادت و زنده‌ماندن او، به دار آویختن او و ادامه حیات. این دو مورد نشان‌دهنده این مورد است که نویسنده عناصر غافلگیری را به‌ صورت ذهنی یا سوبژکتیو تبدیل می‌کند. ما این غافلگیری را با مرگ یا زندگی می‌خوانیم؛ یعنی در واقع رفتن به سراغ موضوعیت و مضمون این رمان.

١۴. استفاده از توصیفات اکسپرسیونیستی و سوررئالیستی: این دو، عنصرِ رئالیسم جادویی هستند. هیچ‌گاه نمی‌توان توصیفات اکسپرسیونیستی که خاستگاه رئالیسم جادویی به شمار می‌آید یا سوررئالیسم را که از ارکان این مکتب است، از بن جدا کرد. توصیفات شاعرانه گاه با مبالغه و البته سرشار از ویژگی‌های سوررئالیستی در این رمان آورده شده است. این توصیفات سوررئالیستی و البته حفاظت‌شده اثر را به یک رئالیسم جادویی کامل رسانده است. اگر در وقایع اصلی این رمان، اتفاقات سوررئال یا اکسپرسیونیسم رخ می‌داد، رمان دچار ایراداتی می‌شد و رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید» فاقد این ایرادات جزئی است.

١۵. درون‌مایه عمیق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی با رویکرد انتقادی: رمان درباره جنگ است، درباره مرگ و درباره آنچه بر کردها رفته است. مهم‌ترین این اتفاقات سرکوب‌های متوالی و نسل‌کشی است. رویکرد انتقادی بختیار علی به شکل یک رمان سرشار از موسیقی مرگ درآمده است. در بسیاری از آثار این مکتب مانند «صد سال تنهایی» از مارکز، «خانه ارواح» از ایزابل آلنده، «پدرو پارامو» از خوان رولفو، «دلبند» از تونی موریسون، درون‌مایه‌های سیاسی عمیقی دارند و وقوع اتفاقات خارق‌العاده با پیامی که سبب ایجاد بینامتنیت می‌شود، همراه است.

١۶. عنصر لحن: آثار رئالیسم جادویی با تکیه بر لحن پیش می‌رود. فرق لحن و زبان شاعرانه زمانی مشخص می‌شود که دیالوگ‌ها در قامت شخصیت‌پردازی نمود پیدا می‌کند. لحن در این مکتب بسته به جزئیات روایت و قصه‌گویی است. می‌شود گفت وقتی جایگاه لحن متزلزل شود، اعتبار این مکتب هم زیر سؤال خواهد رفت. لحن‌ها در این رمان مانند اثر انگشت منحصر هستند. شخصیت‌ها هرکدام لحن‌های پر از ایهام دارند، به‌ویژه شخصیت‌های فرعی کوتاه که تکمیل‌کننده لحن و ساخت زبان رمان می‌شوند.

١۶. انواع رئالیسم جادویی: بعد از اتفاقات و سرگذشت طولانی‌مدت در این مکتب، مدام ویژگی‌های متعددی به انواع رئالیسم جادویی اضافه شد و حتی در بعضی موارد نیز حذف شدند. اما رمان شهر «شهر موسیقیدان‌های سپید» بر ریل اصل مکتب حرکت کرده، از ریل خارج نمی‌شود و از این جهت است که این رمان معیار خوبی برای آشنایی با دریای وسیع مکتب رئالیسم جادویی است. کتاب‌های محدودی درباره شاخصه‌ای از رئالیسم جادویی وجود دارد و بیشترین ارتباطی که نویسنده می‌تواند با کتب این مکتب بگیرد، تنها رمان‌ها و مجموعه داستان‌های نویسندگان این ژانر است؛ اما به‌ صورت دقیق‌تر این ژانر در متن‌های کهن مانند هزار‌و‌یک‌ شب، تذکره‌الاولیا، کلیله و دمنه و البته متن‌های کهن بسیاری وجود دارد. نوشتن در این مکتب با این سطح از وفاداری و نوشتار دقیق نمی‌تواند اتفاقی باشد. بی‌شک بختیار علی با دقت مثال‌زدنی کتاب‌های مرتبط با مکتب رئالیسم جادویی، اکسپرسیونیسم، سوررئالیسم و پست‌مدرنیسم را مطالعه کرده است. قصه‌گویی بختیار علی حالا به یک سبک تبدیل شده است و نویسنده سعی بر بازتولید معناهای متفاوت ایده‌هایش دارد. بختیار علی در رمان «دریاس و جسدها» وجه دیگری از سبک خود‌ش را به نمایش گذاشت، در «غروب پروانه» نسبت به رمان کوتاه «جمشید خان عمویم» شکل دیگری از قصه‌گویی را ارائه داده است. این ویژگی درخور توجه نویسنده است که با دایره وسیعی مخاطبانش را همراه می‌کند و همچنان سبک خودش را پیش می‌برد و خواننده هر بار منتظر شگفتی است. نکته دیگر درباره رمان «شهر موسیقیدان‌های سپید»، ترجمه روان و وفادارانه مریوان حلبچه‌ای است. پاورقی و واژگان و اشارات تاریخی به‌درستی در متن آمده است و در هیچ جای این رمان به نسبت قطر کتاب، ترجمه دچار شکست نشده و بی‌شک مترجم سهم بزرگی در ارائه بهتر این رمان داشته است. انتقال لحن، زبان شاعرانه و اصول قصه‌گویی پایبند به این مکتب از چالش‌هایی است که هر مترجمی نمی‌تواند از پسِ آن بربیاید و ترجمه این کتاب در کنار نقاط قوت‌ بسیار نویسنده تکمیل‌کننده رمان است.

* در این یادداشت از کتاب‌های «مکتب رئالیسم جادویی» نوشته مگی آن باروز و «بومی‌سازی رئالیسم جادویی در ایران» نوشته محمد حنیف و محسن حنیف، نشر علمی-فرهنگی استفاده شده است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...