«آمریکا و روسیه» [The United States and Russia : a cold and complex history] عنوان کتابی از گری وینر [Gary Wiener] است که با ترجمه فاطمه شاداب منتشر شده است.

آمریکا و روسیه» [The United States and Russia : a cold and complex history] گری وینر [Gary Wiener]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم،‌ این کتاب که جلد هشتاد و سوم از مجموعه تاریخ جهان است به رابطه به دو کشور آمریکا و روسیه پرداخته است و آن‌ را رابطه‌ای سرد و پیچیده معرفی می‌کند.

آمریکا و روسیه روابط پیچیده‌ای دارند و در این باره اظهارنظرهای مشهوری وجود دارد که کمک می‌کند درک بهتری از روابط این دو قدرت جهانی و موضع آن‌‌ها در قبال یکدیگر داشته باشیم. همۀ این اظهارنظر‌ها در دوران «جنگ سرد»، در فاصلۀ زمانی سال‌های 1947 تا 1991 که تنش بین دو کشور به اوج رسیده بود و آمریکا و شوروی تا آستانۀ جنگ جهانی سوم پیش رفته بودند، مطرح شده‌اند. بدیهی بود که دو ابرقدرت به‌جامانده از جنگ جهانی دوم بخواهند در امور جهانی موقعیت برتر را داشته باشند.

رهبران دو کشور در ابتدای دوران جنگ سرد همواره با یکدیگر جنگ کلامی و خصومت آشکار داشتند، سپس نوبت به دوران «تنش‌زدایی» و کاهش اختلافات رسید. در این روند بعضی از معروف‌ترین عبارت‌های سدۀ بیستم شکل گرفت. بعضی از آن‌ها چنان مشهور شدند که بخشی از فرهنگ عامه را شکل دادند.

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است:‌ با در نظر گرفتن روابط خصمانه‌ای که امروز بین آمریکا و روسیه حکمفرماست، باور این موضوع که این دو کشور روزگاری روابط حسنه‌ای داشته‌اند، دشوار است. به طور کلی از سده بیستم و به طور خاص بعد از جنگ جهانی اول و وقوع انقلاب روسیه، آمریکا و روسیه اختلاف منافع پیدا کردند. تا پیش از آن رابطه این دو قدرت «پایدارترین رابطه دوستانه‌ای بود که آمریکا با یک کشور اروپایی در قرن نوزدهم داشت»، حال چه شد که این روابط به این جا ختم شد، پیشینه‌ای به‌نسبت طولانی دارد که از زمان به رسمیت شناختن آمریکا از سوی روسیه آغاز می‌شود.

روابط دو کشور در تاریخ چند صد سالۀ اخیر با فراز و فرودهایی همراه بوده که در این کتاب به آن پرداخته می‌شود.

انتشارات ققنوس کتاب «آمریکا و روسیه» را در 104 صفحه به قیمت 35 هزار تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...