مردی که از جنوب آمد | فرهیختگان


1. «پدر معنوی حزب‌الله»
«حضرت آیت‌الله بهجت در همان روزهای اول جنگ برای من پیغام فرستادند. انتقال پیام هم به صورت غیرمستقیم صورت گرفت، یعنی آن برادری که از قم آمده بود با یکی از برادران‌مان تماس گرفت تا به کسی که پیش من بود خبر داده بود و ایشان برای من نقل کرد که حضرت آیت‌الله بهجت برایتان پیغام فرستاده که «خیال‌تان راحت باشد. شما ان‌شاءالله در این جنگ پیروز خواهید شد».

پدر معنوی حزب‌الله وحید خضاب

این جملاتی ا‌ست که شهید سیدحسن نصرالله مدتی پس از رحلت آیت‌الله بهجت، در گفت‌وگویی اختصاصی با شبکه المنار لبنان بیان کرد، جملاتی که در سال 98 تبدیل به کتاب «پدر معنوی حزب‌الله» شدند. در این کتاب شهید نصرالله به‌تفصیل به بازگویی خاطرات و تحلیل‌های خود درباره‌ آیت‌الله بهجت پرداختند. خاطراتی که وحید خضاب آنها را گردآوری و به زبان فارسی ترجمه کرده است. در این کتاب به نقل از شهید مقاومت به نقش آیت‌الله بهجت در تفکر هسته مرکزی حزب‌الله، نامه‌نگاری‌های میان ایشان و شهید مقاومت در میان جنگ لبنان اشاره شده است؛ اتفاقاتی که باعث می‌شود شهید نصرالله این جملات را درباره نسبت میان حزب‌الله و آیت‌الله بهجت بگوید: «بنده شخصا بسیاری از چیزهایی که درمورد حضرت شیخ بهجت نوشته و جمع‌آوری شده بود را خواندم، ولی معتقدم آیت‌الله بهجت درواقع پدری معنوی بودند و ما نیز ایشان را پدری معنوی می‌دانستیم. این موضوع پس از رحلت امام خمینی(ره) تقویت شد. هنگامی که دیدیم رهبر و ولی‌امر ما یعنی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای وقتی برای زیارت به قم مشرف می‌شوند بسیار اصرار دارند با حضرت شیخ دیدار کنند، توشه بگیرند، سوال کنند، استفاده ببرند و از را‌هنمایی‌های او بهره ببرند، دیگر تکلیف ما به‌عنوان سربازان و پیروان آن رهبر مشخص بود.»

کتاب پدر معنوی حزب‌الله به چاپ پنجم خود رسیده، کتابی که در 88 صفحه تلاش کرده تا از وجه دیگری به حزب‌الله، شهید مقاومت و ارتباط مقاومت لبنان با علمای شیعه ایران بپردازد.

2. «نصرا‌لله»
«مردی به اتاق وارد شده است و با لبخند و محبت دستش را به سوی من پیش آورده که سربازانش، اسطوره ارتش شکست‌ناپذیر خاورمیانه را متلاشی کرده‌اند و هزاران نفر به عشق او نام فرزندان‌شان را حسن و نصرالله گذاشته‌اند.»

نصرالله

این چند خط، خطوط نوشته شده محمدرضا زائری است در کتاب «نصرالله». زائری در کتابش از دیداری می‌گوید که چند روز پس از جنگ 33 روزه سال 2006 اتفاق افتاده است. البته کتاب نصرالله به صرف گفت‌وگوی او با سید مقاومت خلاصه نمی‌شود و زائری در این کتاب چند یادداشت و ترجمه گفت‌وگوهای سید مقاومت را با تعدادی از روزنامه‌ها و مجله‌های عربی و فرانسوی در این کتاب ذکر می‌کند.

اما نقطه مهم کتاب همان گفت‌وگوی چند روز پس از جنگ 33 روزه است. زائری که در آن روزها سنش به 40 نرسیده به دیدار مردی می‌رود که قدرتمندترین ارتش آن روزهای خاورمیانه را زمین‌گیر کرده است. او کتاب 112 صفحه‌ای خود را با شرح روز ملاقات آغاز می‌کند و تا محل دیدار پیش می‌برد و از لحظه ملاقات می‌گوید: «مردی به اتاق وارد می‌شود که نام و خاطره همه اسطوره‌های پایداری جهان را باابهت و عظمت خود کم‌رنگ ساخته است. مردی که امتش عاشقانه تمام زندگی و هستی‌شان را فدای او می‌کنند و او تمام زندگی و عزیزترین پسرش را فدای عقیده‌اش کرده است.»

با وجود اینکه کتاب نصرالله توانسته به وجوهی مهم از زندگی و نگاه شهید مقاومت بپردازد اما زائری در مقدمه کتاب به این نکته اشاره می‌کند که شهید مقاومت لبنان در بیاناتش موضوعات دیگری را ترجیح می‌داده است: «برخی نزدیکان و دوستان ایشان هم سعی کردند ایشان را برای تکمیل این طرح (نوشتن بازشناسی و معرفی کامل ایشان) راضی و ترغیب کنند اما هیچ نتیجه‌ای حاصل نشد و همچنان ایشان ترجیح داد به جای سخن‌گفتن از شخص دبیرکل به خود حزب‌الله یا شهدای مقاومت پرداخته شود.»

3. «چرا سوریه؟»
در بحبوحه‌ای که در سال 2011 سوریه درگیر ناآرامی شده بود، شهید سید‌حسن نصرالله دستور حمایت از دولت سوریه را داد تا حزب‌الله وارد جبهه جدیدی بشود، جبهه‌ای که بسیاری از سیاستمداران لبنانی سعی کردند با این استدلال که درگیری‌های داخلی سوریه به لبنان ارتباطی ندارد، سید مقاومت را از حضور در آن منصرف کنند. اما شهید نصرالله برای ورود به سوریه دلیل دیگری داشت.

چرا سوریه؟

کتاب «چرا سوریه؟» به‌صورت شفاف به بحران پیچیده سوریه از زبان سید‌حسن نصرالله می‌پردازد. کتابی که سید‌حسین مرکبی آن را در 448 صفحه به رشته تحریر درآورده است. چرا سوریه؟ با روایت وی از کتاب خاطرات تونی بلر، سه سال پیش از وقوع بحران آغاز می‌شود که بلر از اراده جهان برای نابودی کشور (و نه حکومت) سوریه سخن می‌گوید. کتاب، مراحل ورود نیروهای حزب‌الله، ایران و روسیه به نبرد سوریه و علت‌های آن را بیان می‌کند و از زمینه‌ها، ‌انگیزه‌ها، هدف‌ها، پروژه‌ها، زمان‌بندی‌ها، طرف‌های درگیر، محدودیت‌ها، خط‌قرمزها، جایگزین‌ها، مسئولیت‌ها و حال و آینده سخن می‌گوید و به شرح تناقضات میان نظر حکام عربی در مساله اسرائیل با مساله سوریه می‌پردازد: «از تفاوت‌های بزرگی که همه را به تفکر درباره آن فرامی‌خوانم این است که فرض کنیم این دولت‌های عربی هیچ ارتباطی با آمریکا، اسرائیل و غرب ندارند. آنها را بگذارید کنار. به دولت‌های عربی بگویید راه‌حل مساله اسرائیل چیست؟ می‌گویند راه‌حل سیاسی، راهی جز مذاکره نیست. گفت‌وگو و مذاکره با اسرائیل. خب سقف زمانی دارد؟ نه ندارد. چند وقت است در حال مذاکره هستند؟ ده‌ها سال. خب بیایید در سوریه نیز به حل سیاسی بپردازید. می‌گویند دیگر زمان نیست. دیگر دیر شده. چطور می‌شود؟ برای ما توضیح دهید برادران.»

4. «سید عزیز»
«هر چیزی که مایه شناخت و تکریم بیشتر آن سید عزیز شود، خوب و برای من مطلوب است.» این جمله تقریظ رهبر انقلاب بر ابتدای کتاب «سید عزیز» است، کتابی که بر پایه همین جمله، نامش تغییر کرد. این کتاب که به کوشش حمید داودآبادی نوشته شده است، در 144 صفحه به زندگی شهید مقاومت لبنان می‌پردازد. داودآبادی در این کتاب ساعت‌ها گفت‌وگوی اختصاصی خود با شهید مقاومت در سال 77 را به رشته تحریر در‌می‌آورد و از خاطراتی سخن می‌گوید که پیش از این کتاب در جایی مطرح نشده است.

سید عزیز»

داودآبادی در مقدمه کتاب سید عزیز از اولین ملاقاتش با سید مقاومت می‌گوید: «اولین‌بار در تابستان 1362 در سفری به لبنان با حجت‌الاسلام والمسلمین «سید‌حسن نصرالله» آشنا شدم. همان ایام به‌دلیل شباهت چهره و خلق‌و‌خو، بچه‌های ایرانی -و لبنانی به تبعیت از آنان- وی را خامنه‌ای کوچک می‌خواندند.»

12 سال بعد و در بهار 1374 مجددا دیداری بین سید‌حسن نصرالله و داودآبادی در بیروت شکل می‌گیرد، البته این دیدار به کتاب سید عزیز منتهی نمی‌شود و در زمستان 77 دیدار منتج به کتاب رخ می‌دهد، دیداری که داودآبادی آن را این‌طور شرح می‌دهد: «زمستان ۱۳۷۷ طی سفری که به‌طور کاملا شخصی -‌‌و بدون هر گونه حمایت مادی و معنوی ارگان‌ها و سازمان‌های دولتی‌- به لبنان داشتم، موفق شدم با همکاری دوست بزرگوار لبنانی‌ام موسی احمد قصیر (ابو احمد) طی دو جلسه درمجموع حدود ۶ ساعت خاطرات و زندگی خود گفته سید‌حسن نصرالله را ضبط ویدئویی کنم.» کتاب سید عزیز از کودکی سید شهید تا روزهای شهادت محمدهادی، پسر شهید ایشان را روایت می‌کند. کتابی که اقبال مخاطبان را هم در پی داشته و توانسته به هفتمین چاپ خود برسد.

5. «امام مهدی(عج) و اخبار غیب»
موضوع اخبار آخرالزمان، مساله‌ای بود که سیدحسن نصرالله در ۳ سخنرانی خود در شب‌های پنجم، هفتم و نهم دهه اول محرم سال ۲۰۱۴ به آن پرداخت. روایات آخرالزمان همواره از مسائل بحث‌برانگیز در جامعه علمی بوده، اما در سال‌های اخیر به واسطه سرعت تحولات منطقه از عراق و شام تا حجاز و یمن، به سطح عمومی جامعه کشیده شده است.

امام مهدی(عج) و اخبار غیب

فراگیرشدن چنین مباحثی در جامعه عربی به‌ویژه جامعه شیعی لبنان بهانه خوبی بود تا شهید مقاومت از فرصت سخنرانی‌های دهه محرم به بهترین شکل استفاده کند و هم موضوع موردعلاقه و اهتمام جامعه و جوانان را به بحث بگذارد، موضوعی که سیدحسین مرکبی آن را در کتاب «امام مهدی(عج) و اخبار غیب» جمع‌آوری کرده است.

شهید مقاومت در بخشی از این کتاب این‌طور مساله را شرح داده است: «بعضی از مردم شبانه‌روزشان این شده است، نه درس می‌خوانند نه کار می‌کنند نه جهاد می‌کنند نه جان‌فشانی می‌کنند، پس چه می‌کنند؟ شبانه‌روز در حال مطالعه نشانه‌های ظهور هستند، خیلی خب. متخصصان باید روی نشانه‌ها کار کنند اما آیا همه ما باید کارمان این باشد؟ ما کار، مسئولیت، تکلیف شرعی، چالش و خطراتی پیش رو داریم. هر آینده‌ای در انتظار ما باشد مسئولیت ما این است که به وظیفه شرعی‌مان عمل کنیم، این از مهم‌ترین درس‌های امام حسین(ع) در کربلاست.»

مباحث این سخنرانی‌ها که سیدحسین مرکبی آنها را در 87 صفحه جمع‌آوری و ترجمه کرده، به این شرح است: «مبحث اول: نگاهی به راه‌های آگاهی از غیب، مبحث دوم: نگاه اسلام به اخبار غیب و آینده و مبحث سوم: روش مطالعه در نشانه‌های ظهور.»

6. «انقلابی جنوبی»
«زمانی که سپاه درندگان به مردم حمله کرد و مقاومت آنان را ترور خواند و دین‌شان را خشونت‌آمیز، مقدسات مردم هتک شد و سرزمین‌شان اشغال؛ از میان آنان باید یک مرد انقلابی پیدا می‌شد. مرد انقلابی ما از جنوب بشریت، جنوب اسلام و جنوب عربیت سر برآورد؛ انقلابی معممی که برای مقابله با سپاه شمال اروپا و آمریکا و اسرائیل قیام کرد و نفخه تاریخ و روح حسین که در کربلا با خون خود خضاب بست، از انقلابش به مشام می‌رسید. کربلا هنوز میان ما و در جهان معاصر ما زنده است و سید‌حسن نصرالله، این انقلابی معمم، می‌بایست بیاید تا قیام و عمامه باز با هم در فراز شوند و فصل تازه‌ای از عزت و کرامت و پیروزی و تن ‌ندادن به خواری در دین و دنیا را رقم بزنند.»

سید‌حسن نصرالله انقلابی جنوبی» [حسن نصرالله ثائر من‌الجنوب]

این جملات مقدمه نویسنده و اندیشمند مصری، رفعت سیداحمد در کتاب «سید‌حسن نصرالله انقلابی جنوبی» [حسن نصرالله ثائر من‌الجنوب] آمده است. رفعت سیداحمد در این کتاب زندگینامه مجاهد بزرگ سید‌حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان را بیان می‌کند و پس از آن به داستان صعود و پیروزی حزب‌الله و شاخه نظامی آن یعنی مقاومت اسلامی علیه دشمن صهیونیستی، آزادسازی جنوب از چنگال‌های صهیونیست و مزدوران آن به رهبری ژنرال آنتوان لحد می‌پردازد. کتاب انقلابی جنوبی که در سال 1394 توسط اسماء خواجه‌زاده ترجمه شده است، توانسته به اتفاقاتی در تاریخ لبنان بپردازد که در میان وقایع معاصر به فراموشی سپرده شده، اتفاقاتی که در متن آنها شهید مقاومت حضور داشته و او را تبدیل به بخشی جدایی‌ناپذیر از تاریخ مقاومت کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...