چاپ دهم «بلندی‌های بادگیر» [Wuthering Heights] شاهکار امیلی برونته منتشر شد.

بلندی‌های بادگیر» [Wuthering Heights] شاهکار امیلی برونته

به گزارش کتاب نیوز به نقل از روابط عمومی انتشارات علمی و فرهنگی، «بلندی‌های بادگیر» که در ایران با نام «عشق هرگز نمی‌میرد» نیز ترجمه شده است؛ روایتگر عشق آتشین و بدفرجام میان کاترین ارنشاو و هیت کلیف است. عاشقانه‌ای جذاب که خواننده را میخکوب خود کرده و تا پایان داستان همراه خود می‌کشاند. هیت‌کلیف مرد کولی‌زاده‌ی جوانی است که توسط خانواده‌ی ارنشاو به سرپرستی گرفته می‌شود. میان او و دختر خانواده یعنی کتی عشقی شکل می‌گیرد. اما این عشق سرانجام خوشی ندارد.

از بلندی‌های بادگیر اغلب به عنوان نمونه‌ای از داستان رمانتیک یاد می‌شود. گفته می‌شود این رمان می‌تواند به نوعی از داستان زندگی خود برونته و شخصیت و باور‌هایش شکل گرفته باشد. در این رمان برونته جهانی را ترسیم می‌کند که در آن آدم‌ها زود ازدواج کرده و به همین ترتیب زود از دنیا می‌روند، که در دوره‌ی زندگی او به همین صورت بوده است. ازدواج زودهنگام و مرگ در جوانی هر دو به عنوان نشانه‌هایی از رمانتیک در نظر گرفته می‌شوند، چراکه اکثر هنرمندان آن دوره در جوانی فوت کردند.

این کتاب چندین موضوع اصلی را در بر می‌گیرد که به ترکیب داستان پیچیده و پر از احساسات این کتاب کمک می‌کند:
1. عشق و انتقام. 2. قدرت و نابرابری اجتماعی. 3. طبیعت و فضاسازی. 4. تنهایی و انزوا. 5. نکوهش جامعه و نقش‌های جنسیتی

علی‌اصغر بهرام‌بیگی در سال 1335 «بلندی‌های بادگیر» را ترجمه کرده است. ترجمه‌ کتاب‌هایی مانند «مرگ یک فروشنده» از آرتور میلر و «یک وجب خاک» اثر ارسکین کالوود در کارنامه‌ی پربار اوست.

چاپ دهم «بلندی‌های بادگیر» با 448 صفحه و قیمت450 هزار تومان توسط انتشارات علمی فرهنگی به بازار عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...