نخست به شکل لوله کاغذ بزرگ و یکسره‌ای بود... سرشار از «میل شدید زیستن» است و همین وادارش می‌کند که مدام زن و اتومبیل عوض کند و تا حدودی جیمز دین را به خاطر می‌آورد که تقریباً همنام اوست... زندگی را نمی‌توان طور دیگری جز در تب زیست... دوستی‌های وفادارانه و عشق‌های یک‌روزه ... شب‌های بی‌قیدی و بحث‌های بی‌ملاحظه... بی‌طبقه‌هایی هستند که با داعیه‌ی اخلاق فاصله‌ی بسیار دارند و به الکل و مخدر به منزله‌ی راه‌های دست‌یابی به «سرمستی» علاقه‌مندند

در جاده [On the Road]. رمانی از جک کرواک1 (1922-1969)، نویسنده‌ی امریکایی، که در 1957 منتشر شد. دست‌نوشته‌ی در جاده، که در 1948 نوشته شد و تا 1956 بی‌وقفه روی آن کار شد، نخست به شکل لوله کاغذ بزرگ و یکسره‌ای بود که خود استعاره‌ای از جاده یعنی زمینه‌ی اصلی رمان بود.

در جاده [On the Road]. جک کرواک

در اواخر سال‌های 1940، سال پارادایز2 راوی کتاب و بدل شفاف جک کرواک، در نیویورک با دین موریارتی3 برخورد می‌کند و در وجود او «فرشته‌ی آتش» و «متقلبی مقدس» می‌یابد که سرشار از «میل شدید زیستن» است و همین وادارش می‌کند که مدام زن و اتومبیل عوض کند و تا حدودی جیمز دین را به خاطر می‌آورد که تقریباً همنام اوست. این برخورد در نظر سال پارادایز اندوهگین و فکور مثل اشراق است: زندگی را نمی‌توان طور دیگری جز در تب زیست و هنگامی که دین به سان‌فرانسیسکو بازمی‌گردد، سال پارادایز تنها یک رؤیا در سر دارد: از طریق اتو- استاپ «برآمدگی بزرگ» قاره‌ی امریکا را طی کند و به او بپیوندد. این سفر لجام‌گسیخته، که شباهتی عجیب به تجدید حیاتی بیرون از پیله‌ی کشنده‌ی شهر بزرگ دارد، با مرحله‌ها و مسیرها و برخوردها و دوستی‌های وفادارانه و عشق‌های یک‌روزه مشخص شده است. به دنبال آن، نوبت به سفری خاطره‌انگیز با اتومبیل تا نزدیکی نیواورلئان، محل زندگی اولد بول لی4 (ویلیام باروز)5 می‌رسد و شب‌های بی‌قیدی و بحث‌های بی‌ملاحظه با کارلو مارکس6 (آلن گینزبرگ)7 سفر زیارت‌گونه به دنور8 محل تولد دین موریارتی و سرانجام سفری فراموش‌نشدنی به سوی جنوب و مکزیک با دین که پشت فرمان اتومبیل «راننده‌ای مطلوب» است.

در جاده، به محض انتشار، جک کرواک را به شهرت رساند و افسانه‌ی «بیتنیک»9 هرزه‌گرد و رسوایی‌برانگیز را به وجود آورد. در واقع، سال پارادایز و دوستانش بی‌طبقه‌هایی هستند که با داعیه‌ی اخلاق منزه‌طلبانه فاصله‌ی بسیار دارند و به راحتی با خانه‌به دوشی کنار می‌آیند و والت ویتمن را پدر معنوی خود می‌خوانند و به کارهای کوچک می‌پردازند و با کمال میل با جنایتکاران رفت‌وآمد می‌کنند و به الکل و مخدرهای گوناگون به منزله‌ی راه‌های دست‌یابی به «سرمستی» علاقه‌مندند.

کرواک می‌نویسد: «می‌دانستم که جایی در جاده، دختران و رؤیاها و همه‌چیز خواهد بود؛ جایی در جاده مروارید نادر را به دستم خواهند داد». اتومبیل بهترین وسیله‌ی نقلیه در این جستجوی تقریباً عرفانی است، زیرا مترادف سفر و سرعت است؛ سرعتی که در خوب و بد حادثه مشخص‌کننده‌ی شیوه‌ی نگارش این رمان است که بر تمامی یک نسل تأثیر گذاشت. جاز و شعر دو منبع الهام دیگر است که به صدای راوی آهنگ و تحریر می‌بخشد. در جاده، که یک رمان بزرگ «شفاهی» است، نه‌تنها شامل روش زندگی تازه و اخلاق ناگفته است، بلکه چهره‌ی امریکای پنهان را نشان می‌دهد: کرواک، بدین‌معنا، از تبار مارک تواین و هرمان ملویل است.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش


1. Jack Kerouac 2. Sal Paradise 3. Dean Moriarty
4. Old Bull Lee 5. William Burroughs 6. Carlo Marx
7. Allen Ginsberg 8. Denver 9. beatnik

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...