رمان «فقط یک طاعون ساده» [A fost doar ciumă یا Чума] نوشته‌ لودمیلا اولیتسکایا [Lyudmila Ulitskaya] با ترجمه آبتین گلکار توسط نشر برج منتشر و راهی بازار نشر شد.

فقط یک طاعون ساده» [A fost doar ciumă یا Чума]  لودمیلا اولیتسکایا [Lyudmila Ulitskaya]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، از دوران باستان تا اواسط دوره‌ رنسانس، طاعون همواره سبب مرگ‌ومیر بسیاری شده و مورد توجه نویسندگان و هنرمندان زیادی قرار گرفته است؛ از جمله دانیل دفو، آلبرکامو و دن براون...
این بار، لودمیلا اولیتسکایا از «طاعونی در میانه‌ طاعون» در شوروی سال ۱۹۳۹ نوشته است. روایتی از خفقان، ترس و دلهره‌ مردمی که زندگی‌شان زیر سلطه‌ رژیم استالین در آستانه‌ نابودی است و از سرنوشتشان بی‌اطلاع‌اند؛ اکثریت آن‌ها از ترس اینکه هر لحظه بیایند و دستگیرشان کنند به خود می‌لرزند؛ اکنون طاعون واقعی در حال شیوع است.

این‌رمان، داستانی واقعی از زندگی دانشمندی به نام «مایر رودلف» است که در آزمایشگاه روی واکسن طاعون کار می‌کند. او در حین تحقیقاتش به بیماری مبتلا می‌شود و وقتی برای شرکت در کنفرانسی راهی مسکو می‌شود، قبل از شروع کنفرانس علائم بیماری‌اش ظاهر می‌شود. هنگامی که علائم بیماری‌ مایر رودلف ظاهر می‌شود، مسئولیت ردیابی ناقلانی که با او در تماس مستقیم بودند، به ان.کا.و.د (پلیس مخفی) واگذار می‌شود؛ پنهان‌کاری حکومت در اطلاع‌رسانی بیماری فجایع بیشتری به بار می‌آورد.

در «فقط یک طاعون ساده»، طاعون، ترس و وحشتی است که بر روسیه‌ استالینی سایه افکنده است؛ دوره‌ای مملو از سرکوب و اختناق که در آن، سرنوشت اکثر بازداشت‌شدگان زندان، تبعید و اعدام است.

لودمیلا اولیتسکایا، نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس روس است که آثارش به بیش از ۲۵ زبان زنده‌ دنیا ترجمه شده‌اند. این‌نویسنده تاکنون ۱۸جایزه‌ ادبی را در سراسر جهان از آن خود کرده ‌است. او در سال ۱۹۹۸ برنده‌ جایزه‌ مدیچی در بخش بهترین رمان خارجی و در سال ۲۰۱۱ برنده‌ جایزه‌ سیمون دوبوار شد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...