«داستان‌های واقعی از زندگی آمریکایی» اثر پل استر، با ترجمه مهسا ملک مرزبان از سوی نشر افق به چاپ می‌رسد.

به گزارش ایبنا، این مجموعه داستان طولانی که 180 داستان واقعی را در 679 صفحه جای داده است توسط مهسا ملک‌مرزبان به فارسی ترجمه شده و موسسه انتشاراتی «افق» (ناشر سلسله آثار استر)، آن را روانه کتاب‌فروشی‌های ایران کرده است.


استر، در اکتبر سال 1999 میلادی، از شنوندگان یک برنامه رادیویی می‌خواهد که یکی از داستان‌های واقعی زندگی خود را بنویسند تا در برنامه خوانده شود. استر بیش از چهار هزار نامه دریافت می‌کند. این نویسنده در کتاب حاضر 180 داستان از این داستان‌ها را دست‌چین و بازنویسی کرده است. او تلاش داشته با در کنار هم قرار دادن این داستان‌ها جلوه‌ای از آگاهی، اندیشه و تجربه‌های مشترک انسان‌ها را از جنبه‌های متنوع به نمایش بگذراد.

این نویسنده «داستان‌های واقعی از زندگی آمریکای» را در ده فصل تقسیم‌بندی کرده است که نام‌های این فصل‌ها عبارتند از: «حیوانات»، «اشیا»، «خانواده»، «بزن بزن»، «دیگران»، «جنگ»، «عشق»، «مرگ»، «رویاها» و «تاملات» است.

وی در مقدمه‌ای که برای این کتاب تحریر کرده، اشاره داشته است که هرگز قصد انجام چنین پروژه‌ای را نداشته و شرح داده که چه چیز موجب شد در نهایت چنین کتابی چاپ شود.

وی در پایان مقدمه نسبتا طولانی خود نوشته است: «تک تک این قصه‌ها تاثر ماندگاری روی ذهن می‌گذارند. حتی وقتی همه را خواندی و تمام شدند، با تو می‌مانند و مثل یک حکایت قوی یا یک شوخی جالب در ذهنت نقش می‌بندند. تصاویر، واضح، متراکم و گاه به نوعی بی‌وزنند و هرکدام به قدری کوچک‌اند که توی جیب‌تان جا می‌گیرد؛ مثل عکس‌های فوری خانوادگی که با خود به این طرف و آن طرف می‌بریم.»

استر تا به امروز بیش از 13 رمان و مجموعه داستان، یک مجموعه شعر، 5 نمایشنامه و فیلمنامه و سه مجموعه مقاله و یا زندگی‌نامه خود نوشت (autobiography)، به چاپ رسانده است.

وی همچنین 6 کتاب ترجمه شده و جمع‌آوری سه مجموعه داستان از نویسندگان مختلف را نیز در کارنامه فرهنگی خود ثبت کرده است.

برخی از آثار این نویسنده در ایران توسط مترجمانی چون خجسته کیهان، ماندانا مشایخی، امیر احمدی آریان، لیلا نصیری‌ها، ‌شهرزاد لولاچی و بابک ترابی ترجمه و منتشر شده است.

این کتاب که از تازه‌های نشر افق در شمارگان 2000 نسخه و با قیمت 12000 تومان روانه بازار کتاب ایران شده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...