هم فال بود، هم تماشا | الف


سال‌های زیادی از پایان حکایت تکیه دولت می‌گذرد. از تکیه دولت تنها نامی بر یکی از کوچه‌های بازار تهران مانده است و روایت‌هایی که از روزنوشت‌های و زندگی‌نامه‌های دوره قاجار و سفرنامه‌های مستشرقان و سیاحان فرنگی به امروز رسیده است. 

تکیه دولت از بودن و نبودن علیرضا قاسم‌خان

تکیه دولت چیزی بیشتر از یک تکیه یا محل اجرای تعزیه بوده است. برای شناخت جایگاه تکیه دولت از یک‌سو باید شخصیت ناصرالدین شاه و جایگاه عزاداری برای سالار شهیدان (ع) را نزد او بررسی کرد و از سوی دیگر به زمینه‌های گسترش آیین‌های عزاداری و کوشش برای خلق چیزهایی فراتر از عزاداری صرف در دوره قاجار پرداخت. به قول مهدی‌قلی خان هدایت عزاداری دهه محرم «از برای مردم هم فال بود، هم تماشا». تأثیرهای تکیه دولت در شئون گوناگون عزاداری و سوگ تا امروز باقی مانده و تغییر رویه‌ها و گاه بدعت‌های عزادارانه دوره قاجار در نسبت امروز ما با عزاداری عاشورا تعیین‌کننده است. پس نمی‌توان بدون بررسی موقعیت امروز درباره تکیه دولت سخن گفت. 

در سال‌های گذشته، پژوهش‌هایی برای بازشناسی جایگاه تکیه دولت انجام شده است. هر کدام از پژوهشگران از منظری به تکیه دولت پرداخته‌اند، پژوهشگران حوزه تعزیه از منظر تعزیه یا از منظرهای مذهبی به تکیه دولت نگریسته‌اند، معماران ارزش‌های معمارانه بنای تکیه را بررسی کرده‌اند، دوستداران حوزه نمایش تعزیه‌های تکیه دولت را نقطه آغاز نمایش‌های امروز ایرانی دانسته‌اند و... . اما کمتر کار پژوهشی جامعی درباره تکیه انجام شده است که توانسته باشد همه این وجوه را یک‌جا جمع کند. 

علیرضا قاسم‌خان در کتاب «تکیه دولت از بودن و نبودن» (انتشارت علمی و فرهنگی) کوشش کرده است همه اطلاعات مربوط به تکیه دولت را در یک کتاب گرد آورد. کتاب مجموعه کاملی است درباره تکیه دولت از تاریخچه و آغاز بنا تا شخصیت‌های تأثیرگذار در شکل‌گیری و ادامه حیات تکیه و اطلاعات جزئی‌تری درباره ابزار و آلات و وسایل تعزیه و صورتک‌ها و موسیقی‌های به کار رفته در تعزیه‌ها و... . عکس‌ها نیز به کمک آمده‌اند تا کتاب را کامل‌تر کنند. 

کتاب پرسش‌محور است و به همه پرسش‌هایی که ممکن است درباره تکیه دولت در ذهن خوانندگان باشد، پاسخ می‌دهد: مکان واقعی تکیه دولت کجا بوده و امروز چه وضعیتی یافته است؟ معماری تکیه چگونه بوده و تماشاگران تعزیه از مردم عادی تا رجال و اشراف و خانواده سطلنتی هر کدام کجا می‌نشستند؟ منبر تکیه کجا قرار داشته و پس از تخریب تکیه به کجا منتقل شده است؟ نور و روشنایی تکیه چگونه تأمین می‌شد؟ و... . در حقیقت کتاب دایره‌المعارف یا کتاب راهنمای کوچکی درباره تکیه دولت تبدیل شده است که خواسته پرسشی را بی‌پاسخ نگذارد. 

علاوه بر این، کتاب به جنبه‌هایی از تاریخ تکیه پرداخته است که کمتر ذکر می‌شوند. مجلس مؤسسان در تکیه دولت انقراض قاجاریه و آغاز سلطنت پهلوی را اعلام کرد. همچنین نخستین فراخوان نظام وظیفه (سربازگیری) و جلسه بررسی عیار سکه‌های حاج امین‌الضرب (بانک مرکزی وقت) در تکیه دولت انجام شد. هر کدام از این اتفاق‌ها فصلی را در کتاب به خود اختصاص داده‌اند. فصل‌های دیگری مثل «کمال‌الملک و نقاشی تکیه دولت» و «عبدااله قاجار و عکاسی از تکیه دولت» و «کارت‌پستال‌های تکیه دولت» فصل‌هایی‌اند که کتاب را خواندنی‌تر یا بهتر بگویم تماشایی‌تر کرده‌اند. 

اما مسئله اینجاست که کتاب ساختار کتاب‌گونه ندارد و پرسش به پرسش پیش رفته و تا آنجا که توانسته به هر کدام از پرسش‌ها پاسخ داده است. رویه‌ای منطقی و منظم در سراسر کتاب حاکم نیست و فصل‌های کتاب بر اساس نظم گفتاری در پی هم قرار نگرفته‌اند. هر فصل به فصل‌های کوچک‌تری تقسیم نمی‌شود و موضوع هر فصل جزئی‌تر بررسی نمی‌شود. در واقع کتاب مجموعه‌ای از فصل‌های پراکنده است که در پی هم آمده‌اند. مثلاً فصل‌هایی که گذشت در انتهای کتاب آمده‌اند اما فصل‌هایی هستند مثل «تکیه دولت، جهانگردان و خارجیان» که در بتدای کتاب قرار گرفته‌اند. 

علاوه بر این، مؤلف بر اساس اطلاعات موجود هر فصل را سامان داده است، نه بر اساس ارزش و اهمیت فصل‌ها. فصل «تکیه دولت و معماری ایرانی» به اندازه فصل «موضوع چادر سقف تکیه دولت» است و «تکیه دولت کجا واقع شده بود» مفصل‌تر از «وضع تهران در دوره ناصری» است، حال آنکه ارزش و اهمیت زمینه‌های شکل‌گیری تکیه دولت یا نسبت تکیه و معماری ایرانی بسیار بیشتر از موقعیت جغرافیایی یا سقف تکیه است. 

چاپ چنین کتاب‌هایی در ایران معمولاً در مرحله انتشار به دچار نقص‌هایی می‌شوند که کوشش‌های مؤلف را هدر می‌دهد اما این بار استثنائاً کیفیت کتاب‌سازی ستودنی است، عکس‌ها که به بهترین شکل ویرایش و چاپ شده‌اند، به زیبایی کتاب افزوده‌اند و تصویرهایی مثل اعلان برنامه تکیه و جدول دخل و خرج جذابیت کتاب را دوچندان کرده‌اند، هرچند اطلاعات عکس‌ها موجود نیست. 

با این همه می‌توان به کتاب «تکیه دولت از بودن و نبودن» به‌عنوان منبع تازه‌ای نگریست که اطلاعات مربوط به تکیه را از منابع گوناگون گذشته گردآورده و نقطه آغاز مناسبی برای دیگر پژوهشگران است تا به دنبال پاسخ‌های تفصیلی‌تر به پرسش‌های مطرح شده در کتاب بگردند و ارزش و اهمیت تکیه را از منظر جامعه‌شناختی و تأثیرهای تاریخی و آیینی و هنری تکیه را تا امروز بررسی کنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...