یکی از منابع مهم معرفت دینی سنت است که این سنت از طریق حدیث گزارش شده و به نسلهای بعدی انتقال پیدا کرده است. از آنجا که احادیث درطول تاریخ فرازونشیبهای متفاوتی پیدا کردهاند و آسیبهای متعددی متوجه آن شده است -چه از ناحیه راویان حدیث و چه از ناحیه نگارش آنها- عالمان دین درصدد برآمدند تا علومی را تاسیس و پایهگذاری کنند که در سایه آن علوم بتوانند آسیبها را شناسایی و به سنت واقعی دسترسی پیدا کنند.
یکی از این علوم، علم رجال است؛ دانشی که در رابطه با معرفی و شناخت راویان حدیث است در دو بخش شناخت ذاتی و شناخت وصفی. شناخت ذاتی شخصشناسی است، به این معنا که نام راوی، کنیه و لقب او چیست، از چه قبیله و از چه شهری بوده است. مقصود از شناخت وصفی این است که مذهب راوی و گرایش فکری او را شناسایی کنیم و جایگاه حدیثیاش را از نظر توثیق و تضعیف بدانیم و همچنین بررسی کنیم در ضبط حدیث از چه جایگاهی برخوردار بوده است.
به همین جهت علم رجال ازجمله علومی است که از سابقه بسیار قوی و قدیم برخوردار است و ریشه و اساس آن را در کتاب و سنت باید جستجو کنیم. از این رو عالمان بزرگ- چه شیعه و چه سنی- درکنار فعالیتهای علمی مختلف به مبحث علم رجال هم توجه ویژه میکردند.
کتابهای فراوانی در زمینه علم رجال نوشته و همین سبب شده است آیتالله جوادیآملی که سهدهه از عمر بابرکت خود را صرف تالیف کتاب ماندگار تفسیر تسنیم کردهاند، به این موضوع مهم هم توجهی ویژه پیدا کنند، چون یکی از روشهایی که در تفسیر قرآن به کار گرفته میشود تفسیر روایی و بهرهگیری از روایات در تفسیر آیات است. چنانچه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مبحث مستقلی تحتعنوان «بحثٌ روایی» منعقد کرده است. آیتالله جوادیآملی هم در تفسیر تسنیم ضمن اینکه از روش «تفسیر القرآن بالقرآن» بهره میگیرد، بابی را مستقلا اختصاص به بحث روایات داده و از آنجا که این روایات تفسیری -چنانچه اشاره کردیم- درطول تاریخ دچار آسیبهایی شده، ایشان احساس کرده است روی راویان تفسیری هم باید کار جدی صورت بگیرد، چون کارهایی که تاکنون شده مربوط به روایات فقهی میشود.
به همین جهت این کار حدود 10 سال قبل آغاز شد. اصول و راهکارهای کلی از جانب ایشان داده شده بود. براساس راهکارهایی که ایشان داده بودند، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب که از تفاسیر معروف روایی بهحساب میآید، محور کار قرار گرفت.
چهارهزار راوی استخراج کردهایم و بنا شد درباره هریک از آنان بحثی داشته باشیم. ابتدا درباره هر راوی یک گزارش اجمالی از شرححال وی ارائه میدهیم و بعد بحث طبقهاش را مطرح میکنیم، بعد استادان و شاگردان او و بعد مبحث مربوط به مذهب و گرایشش را مورد بررسی قرار میدهیم. آخرین بحث هم تبیین جایگاه حدیثی هر راوی از نظر توثیق و تضعیف است که آیا میشود به حدیث او اعتماد کرد یا نه؟
چندجلد از این کار چاپ شده و مورد توجه قرار گرفته و تاکنون دومقاله در معرفی این اثر نوشته شدهاند؛ یکی در فصلنامه نقد کتاب، شماره 8 و دیگری هم در مجله علمی-پژوهشی علوم حدیث، شماره 97 که این دومقاله به معرفی این کتاب پرداختهاند و مبانی و قواعدی که در توثیق راویان بهکار گرفته میشود در آنها ارائه شده است.
اما در ارتباط با ویژگیهای کتاب «رجال تفسیری» اولین ویژگیاش این است که نخستین کتاب رجالی است که به زبان فارسی نوشته شده است. علاقهمندان اطلاع دارند که تمام کتابهای رجالی ما عربی است، به این جهت که علم رجال یک عمل خاصی بوده و مشتریان و مخاطبانشان هم یک قشر خاصی بودهاند. فضلای حوزه که درس خارج فقه میرفتند با روایات فقهی ارتباط داشتند و اولین مساله این بود که این روایت را از نظر سندی بررسی کنند و لذا نیاز داشتند به کتابهای رجالی مراجعه کنند تا اطلاعاتی از راویان آن روایت فقهی بیابند.
به این سبب تمام کتابهای رجالی -از قدما گرفته تا کتابهای رجالی متاخران و معاصران- به زبان عربی بوده است اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس مراکز مختلف آموزشی و پژوهشگاهی چه در حوزه چه در دانشگاه و احیای علوم مختلف قرآنی و حدیثی، مخاطبان این علم توسعه پیدا کردند، لذا نیاز بود که یک کتاب رجالی آن هم به زبان فارسی در اختیار باشد و آیتالله جوادیآملی این خلأ را احساس کردند، چنانچه ایشان در تفسیر تسنیم هم این نگاه را داشتند.
در رابطه با رجال نیز همینطور، نظر ایشان به فارسی بودن اثر بود، لذا اولین ویژگی این است که نخستین کتاب رجالی است که به زبان فارسی نوشته شده، البته معنیاش این نیست که مباحث رجالی فارسی نداریم، محققان و پژوهشگران مختلفی هستند که کتابهایی نوشتهاند اما هرکدام از آنها به بخشی از مباحث رجالی اشاره کردهاند و نسبت به راویان حدیث یک کتاب رجالی به زبان فارسی نداشتیم و لذا این امر از ویژگیهای بسیار مهم چنین اثری است.
دومین ویژگیاش این است که با محوریت یک تفسیر روایی نوشته شده و محققان و پژوهشگران میدانند کتابهای رجالی با محوریت روایات کتب فقهی یعنی کتاب کافی، تهذیبالأحکام، استبصار و من لایحضره الفقیه نوشته شده بودند، چون این چهارکتاب بیشترین روایات فقهی را در خودشان جا دادهاند و در حوزهها توجه فقها، مجتهدان و فضلا به این روایات بوده و لذا جامعالرویات محقق اردبیلی در قرن یازدهم با محوریت کتب اربعه نوشته شده بود. همچنین معجم رواة الحدیث آیتالله خوئی -که خودش یک فقیه بزرگی بوده- در عصر ما با محوریت کتب اربعه نوشته شده اما نیاز بود یک کتاب رجالی داشته باشیم که محور را یک کتاب تفسیر روایی قرار بدهد. این بیسابقه است وجود نداشته، لذا آیتالله جوادیآملی به این خلأ توجه کرده و یک تفسیر روایی به نام تفسیر کنز الدقائق را محور قرار داده و راویان این کتاب در رجال تفسیری معرفی شده است. این دومین ویژگی است که واقعا بیسابقه است.
سومین ویژگیای که این اثر دارد، این است که ما در این نوشتار در معرفی راویان تنها به گفتهها و دیدگاههای رجالیون شیعه بسنده نکردیم، یعنی در منابعی که ما به آنها مراجعه میکردیم، اینگونه نبوده که فقط به منابع رجالی شیعه بسنده کنیم، بلکه درکنارش به منابع اهل سنت هم مراجعه داشتیم و لذا در کتاب با هر عنوانی که برخورد میکنید در پاورقی ارجاع به منابع داده شده است. ما منابع را دو بخش کردهایم؛ منابع رجالی شیعه، منابع رجالی سنی. این بینظیر و بیسابقه است و اینکه یک کتاب رجالی داشته باشیم که به هر دو منبع ارجاع دهد، بیسابقه است. به همین جهت کتابی مقارنهای و تطبیقی است.
چهارمین ویژگی آن کاربردی بودن تمام مدخلهاست، یعنی چندمحوری که ما انتخاب کردیم طبقه راوی، استادان و شاگردان راوی، همینطور مذهب او و جرحوتعدیلش همه نقش کاربردی دارند. صرف بحث علمی محض نیست، مثلا در طبقه راوی بحث کردهایم که این راوی کدام معصوم را درک کرده یا نکرده است؟ از کدام معصوم نقل روایت کرده یا نکرده و... ثمره این موضوع در کجا ظاهر میشود؟ ثمرهاش در مسند و مرسل بودن یک روایت خودش را نشان میدهد، مثلا چرا استادان و شاگردان راوی را مطرح کردهایم؟ برای اینکه میخواهیم توثیق راوی را بررسی کنیم، یکی از جاهایی که میتوان به وثاقت وی پی ببریم این است که چه کسی از او روایت کرده است؟ اگر شاگرد راوی از اصحاب اجماع باشد یا از ثقات سهگانه، از آن استفاده میکنند.
چه ضرورتی داشت که مذهب و گرایش راوی را مطرح کنیم؟ برای اینکه این بحث میان علما و فقها مطرح است که روایت کدام راوی معتبر است؟ آیا راوی باید امامی باشد یا وثاقت تنها کفایت میکند؟ بعضی میگویند ما تنها به روایت راویان امامی عمل میکنیم اما بعضی میگویند نه، وثاقت کفایت میکند؛ میخواهد راوی امامی باشد یا غیرامامی، پس در هر صورت نیاز است که یک فقیه و یک محقق و پژوهشگر در جریان مذهب راوی قرار بگیرد.
پنجمین محوری که مطرح کردیم جرحوتعدیل راوی و توثیق و تضعیف اوست. آیا راوی ثقه است یا ثقه نیست؟ که این مهمترین مبحث به علم رجال است که شما از راه شناخت توثیق و تضعیف راوی نسبت به روایت او و اعتبار و عدم اعتبارش هم میتوانید نظر بدهید.
نکته دیگر از این جهت که این اثر یک اثر رجالی است میتوان آن را با کتابهای رجالی دیگر -ولو اینکه آن کتابها به زبان عربی است- مقایسه کرد. این اثر در این مقایسه هم امتیازاتی دارد و آن امتیازها اجمالا این هستند که ما وقتی راوی را عنوان میکنیم ذیل آن یک روایت از روایات تفسیری او را هم مورد اشاره قرار میدهیم. این مساله در هیچکتاب رجالی نیست.
نکته دوم این است که ما وقتی راوی را مطرح میکنیم و میخواهیم مثلا نسبت به مذهب و گرایش او اظهارنظر کنیم، تنها به اطلاعات تاریخی یا اطلاعات رجالیون گذشته بسنده نمیکنیم، بلکه یک راه مهم که باید به آن توجه و احیا شود، این است که روایاتی که این راوی نقل کرده هم بررسی شود. آن هم باز مغفول واقع شده است و کمتر در کتابهای رجالی به چنین مسالهای توجه شده. ما با تتبع در منابع مختلف به جمعآوری روایات راوی میپردازیم و از مجموع روایات او میتوانیم استظهار کنیم که این راوی مثلا شیعه بوده، شیعه دوازدهامامی بوده، سنی بوده و گرایش فکری او به چه سمتوسویی بوده است.
در جرحوتعدیل راوی آنهم ما تنها به گفتههای رجالیون بسنده نکردهایم، بلکه با تحلیل متن روایت او به نکاتی رسیدیم که میتوانیم از تحلیل مضامین روایاتش هم حُسن حال راوی را استظهار کنیم یا به وثاقت او اطلاع پیدا کنیم. همچنین ما در توثیق و تضعیف از دیدگاه رجالیون اهل سنت هم استفاده کرهایم.
این چند نکته که ذکر شد از امتیازات این کتاب است. در پایان دوستان و علاقهمندان را به آن دومقالهای که معرفی کردم، ارجاع میدهم تا بیشتر در جریان محتوای این کتاب قرار بگیرند.
فرهیختگان