برگ برگ | شرق


محمدرضا پهلوی، آخرین پادشاه ایران، یک سال پس از سقوطش گفته بود: نمی‌توانستم از ساختن سوپرمارکت‌ها دست بردارم، کشوری مدرن می‌خواستم. برخاستن علیه بازار از‌جمله مخاطرات سیاسی-اجتماعی معمولی بود که باید در تلاشم برای مدرنیزاسیون ایران به جان می‌خریدم... در این اثنا، سه سال پس از تأسیس جمهوری اسلامی آیت‌الله خمینی نیز گفته بود بازار را ما باید حفظش بکنیم با تمام قوا... از آن طرف، بازار باید دولت را حفظ کند» (همان، 17).

آرنگ کشاورزیان [Arang Keshavarzian] خلاصه کتاب معرفی بازار و دولت در ایران: سیاست در بازار تهران» [Bazaar and state in Iran: the politics of the Tehran marketplace]

«با‌این‌حال شگفت‌آور آنکه دگرگونی مورد بحث چیزی نیست که انتظارش را داریم؛ بازار در لوای حکومت مدرن پهلوی به حیات خود ادامه داد و خودمختار باقی ماند (درواقع تا آنجا که یکی از بازیگران اصلی انقلاب بود)؛ اما در دوران حکومت جمهوری اسلامی که به طرز فراخی «سنت‌گرا» بود، با تغییر چشمگیر در ساختار مواجه و تضعیف شد» (کشاورزیان، 17:1398). این نکته که به‌خوبی «پیامد قصدنشده عمل» حکومت‌ها را نشان می‌دهد، مؤلف را واداشته تا با اتخاذ رویکرد دولت- جامعه، نشان دهد دولت‌ها و جوامع چگونه یکدیگر را شکل می‌دهند و یکدیگر را می‌سازند. رویکردی که در آن دگرگونی بازار تهران محصول سیاست‌های حکومتی و نحوه کنش متقابل آنها با نظم اجتماعی موجود بوده است. از‌این‌رو «تحلیل این کتاب بین حجره‌های بازار و وزارتخانه‌های حکومتی در رفت‌وآمد خواهد بود تا بر اهمیت کنش‌های متقابل میان حکومت و بازار تأکید کند» (همان، 22).

آرنگ کشاورزیان [Arang Keshavarzian] مؤلف کتاب «بازار و دولت در ایران: سیاست در بازار تهران» [Bazaar and state in Iran: the politics of the Tehran marketplace]، دانشیار مطالعات خاورمیانه و اسلامی در دانشگاه نیویورک است. تحقیقات او بر سیاست‌های مدرن ایران، اقتصاد سیاسی منطقه خلیج فارس و سیاست‌های مقایسه‌ای خاورمیانه متمرکز است. او عضو هیئت علمی علوم سیاسی در دانشگاه کنکوردیا در مونترال کانادا است. کتاب به زبان انگلیسی در انتشارات کیمبریج در سال 2007 به چاپ رسیده است.

1) شبکه‌ بازار؛ مکان ارتباطی، ملاط اجتماعی

کشاورزیان درباره بازار می‌گوید: «من بازار را «مجموعه‌ای از شبکه‌ها» می‌دانم و آن را یک شکل فرهنگی، طبقه، اقتصاد غیررسمی یا محصول کمیابی اطلاعات تلقی نمی‌کنم. شبکه‌های درهم‌تنیده بازار ابزارهایی هستند که کنشگران را با هم مرتبط می‌سازند و به‌این‌ترتیب وسیله‌ای است که از طریق آن شکل‌های نظارت عمل می‌کنند. من بر روی شبکه‌ها به‌عنوان شکلی از نظارت، به‌عنوان ملاط اجتماعی‌ای که افراد را به هم وصل می‌کند و یک نظام منسجم می‌سازد تأکید و تمرکز می‌کند» (همان، 46). مؤلف نشان می‌دهد که در این شبکه «چگونه روابط اجتماعی اغلب در مکان‌هایی خاص موقعیت می‌یابند، هویت‌ها را «بازتولید»، روابط را «موقعیت‌مند» و «وفادار» تولید می‌کنند» (همان، 43). منظور مؤلف از «مکان شبکه‌ها»، ساحت‌های مادی و ابعاد مکانی است که در آن تعامل‌ها روی می‌دهند و اینکه چگونه پیوندها در رابطه با مکان‌های خاص تعالی یا موقعیت می‌یابد. مکان‌های مادی روی وسعت، دامنه و بسامد تعامل‌ها می‌گذرد و «مکان عینی» را به «مکان ارتباطی» تبدیل می‌کند...» (همان، 43-42). درواقع شبکه‌ها ابزارهایی هستند که کنشگران به مدد آن‌ها نامی به هم می‌زنند، بر سر قیمت‌ها صحبت می‌کنند، اطلاعات را ارزیابی می‌کنند، اختلافات را حل‌وفصل می‌کنند و در همه اقتصادها به‌ویژه در زمینه‌هایی که اطلاعات پراکنده و نامتقارن هستند، دارایی‌ها را جابه‌جا می‌کنند.

2) دستورات دولت؛ پاسخ‌های بازار

«برنامه‌های تحولی دولت، خود را در دو چیز عیان می‌کند: 1)‌ محیط و زمینه سازمانی 2)‌ محل شبکه‌های بازار تهران از طریق مهیاکردن فرصت‌ها و محدودیت‌ برای روابط تجاری و شکل‌دادن نظارت در درون بازار. نخست زمینه سازمانی شبکه‌ها به سیاست مؤلفه‌های حقوقی‌ای (قوانین صادرات- واردات، یارانه‌ها، پروژه‌های برنامه‌ریزی شهری و نمایندگی‌ها و شرکت‌های حکومتی) برمی‌گردد که با ایجاد و قدرت‌بخشیدن به کنشگران و اجازه‌دادن و محدودکردن کنش‌ها درهم تنیده‌اند... . این سیاست‌های خاص، به نوبه خود، به شبکه‌‌های اقتصادی دیکته می‌شوند... شبکه‌ها می‌توانند مشاغل یا کارگزاری‌های اقتصادی را به سازمان‌های دولتی مرتبط کنند، می‌توانند هنجارها یا عرف محلی را به کار بگیرند تا سازمان‌های دولتی را دور بزنند یا ممکن است به منابع دولتی دست انداخته و آنها را در راستای اهدافی دیگر منحرف سازند» (همان، 40). به زبانی دیگر، بقای بازارها در بازار تهران به میزان قانون‌گذاری دولت در بخش تجارت ارتباط ندارد؛ بلکه به نوع خاصی از سیاست‌های دولت و پاسخ بازاری‌ها مربوط می‌شود.

3)‌ مواجهه پهلوی دوم و جمهوری اسلامی با بازار

یکی از نتایج تحقیق کشاورزیان این است که در دوران پهلوی دوم مناسبات درون بازار به لحاظ اجتماعی تثبیت شده بود؛ در‌حالی‌که زنجیره‌های ارزشی و حلقه‌های اجتماعی به طرقی در هم تنیده شده بودند و روابط و مناسبات طولانی‌مدت، متقاطع و چندوجهی را شکل داده بودند. این سلسله‌مراتب «همکاری‌جویانه» قادر به ارزیابی شهرت و اعتبار و کاستن از اختلافات بخشی، قومی و طبقاتی بودند؛ اما در پایان دومین دهه از انقلاب مناسبات بازار کوتاه‌مدت‌تر و از زندگی اجتماعی گسترده‌تر بازاری‌ها منفک شده است. شبکه‌ها امروز جامعیت و یکپارچگی کمتری دارند (همان، 381). سلسله‌مراتب همکاری‌جویانه... به خاطر مبادلات درونی و بازآفرینی تعاملات عمودی و افقی آن، بهتر می‌توانند منافع گروهی را نمایندگی کنند تا سلسله‌مراتب اجباری. شکل‌های نظارتی قبل از انقلاب مبتنی بر سلسله‌مراتب همکاری‌جویانه، عامل مهمی بود که بسیج بازار علیه دولت و مشارکت در سیاست ستیزه‌جو را تسهیل می‌کرد؛ زیرا این شبکه‌ها ابزارهای مناسبی برای اقدامات هماهنگ، ارسال و توزیع اطلاعات، تجهیز دارایی‌ها بوده‌اند و لایه‌های ناهمخوان را در بیرون و درون بازار به هم نزدیک کرده‌اند (همان، 45-44).

 بازار و دولت در ایران: سیاست در بازار تهران

نکته دیگر اینکه «در دوران جمهوری اسلامی... توزیع رانت‌ها بیشتر براساس هویت‌های فردی بوده تا صنفی... رژیم پساانقلابی میان بازارهای انقلابی یا متعهد و کسانی که چنین نیستند، تفاوت قائل شد... به‌این‌ترتیب حمایت فردی شبکه رابطه‌ای، بازاری‌ها را تضعیف کرده، اختلافات درونی را دامن زده و در نتیجه همبستگی درونی و هویت گروهی‌شان را تضعیف کرده است. افزون بر این، سیاست‌های نظام به یکپارچگی بازار منجر شده است: بازاری‌ها با نهادها و سازمان‌های حکومتی فراوانی روبه‌رو هستند که الگوی تجارت و قدرت اقتصادی را تغییر می‌دهند...» (همان، 382). با وجود اینکه بازاری‌ها می‌توانند در برخی اصول بنیادین دموکراسی- تساوی در برابر قانون و ایجاد کاربست‌ سیاست‌های عمومی برپایه منافع جمعی و نه فردی- با فعالان دموکراسی‌خواه یا گروه‌های اصلاح‌طلب، منافع مشترک داشته باشند و با وجود برخی نارضایتی‌ها و مخالفت‌ها در بازار؛ این نارضایتی به‌تنهایی بسیج سیاسی را تضمین نمی‌کند. درواقع از آنجا که ساختار بسیج‌گر بازار، که از حیث شکل حکمرانی درک می‌شود، تغییر یافته است، دیگر بازار «متحد» نیست؛ بنابراین مغازه‌ها باز می‌مانند و بازار به لحاظ سیاسی آرام است» (همان، 370).

چاپ دوم کتاب «بازار و دولت در ایران: سیاست در بازار تهران» اثر آرنگ کشاورزی و ترجمه ابراهیم اسکافی از سوی نشر شیرازه در 390 صفحه و در قطع رقعی در سال 1401 منتشر شده است. [این کتاب نخستین بار با ترجمه محسن محمودی و توسط انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...