جهان پس از پاندمی، جای بهتری شده است | مرور


فرید زکریا [Fareed Zakaria] متولد سال ۱۹۶۴ در بمبئی هندوستان و از متخصصین سیاست خارجی در ایالت متحده آمریکاست. وی فارغ‌التحصیل دانشگاه هاروارد در رشته علوم سیاسی و عضو یک خانواده مسلمان مهاجر است. او شخصیتی شناخته شده رسانه‌ای‌‌ست و از ویراستاران نشریه مشهور فارین افرز بوده است. کتاب «ده درس برای جهان پس از کرونا» در سال ۱۳۹۹ با ترجمه دکتر مهرداد عاقدی توسط انتشارات طرح نو با جلد گالینگور و در ۵۰۴ صفحه با طرح روی جلدی نسبتا ابتدایی منتشر شد. این کتاب ترجمه‌ای است از کتاب Ten lessons for a post-pandemic world که معنای تحت‌الفظی آن ده درس برای جهانی پس از یک همه‌گیری است.

فرید زکریا [Fareed Zakaria]  «ده درس برای جهان پس از کرونا»  Ten lessons for a post-pandemic world

این کتاب در ده بخش به‌‌عنوان ده درس مورد نظر مؤلف و یک مقدمه و یک نتیجه‌گیری تنظیم شده است. در مقدمه کتاب می‌‌خوانیم که ویروس کرونا پس از جنگ جهانی دوم، بزرگ‌‌ترین آسیب‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را بر نسل بشر وارد کرده است و موضوع اصلی کتاب نه شیوع جهانی ویروس کرونا بلکه جهانی است که در نتیجه این همه‌گیری و واکنش انسان به آن، در حال به‌وجود آمدن است. واکنشی که می‌‌تواند ترکیبی از ترس، انکار، سازش و سازگاری باشد.

درمقدمه به سابقه همه‌گیری‌های پیشین اشاره شده و تمرکز نویسنده بر واکاوی شرایط ویژه دولت آمریکا در عدم موفقیت کافی در کنترل ویروس است. چرا که نویسنده ساکن آمریکاست و بیشتر یک تحلیلگر سیاسی است و از منظر سیاسی و نقد عدم چابکی دولت ایالت متحده در تصمیم‌گیری‌های مؤثر در مبارزه با این بیماری، نوشته شده است.

به‌عبارتی دیدگاه کلی کتاب توجه معطوف به جهان پس از یک همه‌گیری است و به نوعی مطالعه موردی آن کشور آمریکاست. در ادامه به ‌طور اجمالی به فصل‌ها و درس‌‌های کتاب می‌‌پردازیم.

درس اول؛ کمربند ایمنی خود را ببندید
فصل اول کتاب به ضرورت آمادگی انسان و استفاده از تجربیات همه‌گیری کرونا در آینده می‌‌پردازد و به جهانی اشاره می‌‌کند که به‌طور پیوسته در حال تغییر است. در این فصل جمله درخشانی به چشم می‌‌خورد: «همه‌گیری ویروس کرونا را می‌‌توان انتقام طبیعت در نظر گرفت.» در ادامه به روش‌‌های اشتباه شکار و مصرف خوراکی حیوانات می‌‌پردازد و آن را از دلایل اصلی ظهور ویروس می‌‌داند اما اشاره می‌‌کند که انسان محکوم به فنا نیست و باید در مقابل شوک‌‌ها مقاومت کند و از آن درس بگیرد و بهتر است خود را برای هر چیز غیر‌منتظره‌ای در آینده آماده کند.

درس دوم: آن‌‌چه اهمیت دارد دولت است نه کمیت آن
در فصل دوم کتاب نویسنده به مقایسه عملکرد دولت‌‌ها در مقابله با ویروس کرونا پرداخته است و نتیجه می‌‌گیرد که دولت آمریکا یکی از کشورهایی است که واکنشی غیرسریع و غیرمؤثر را داشته و به‌‌عبارتی در کنترل کامل ویروس کرونا شکست خورده است. از دلایل گفته شده کتاب برای این شکست می‌‌توان به فروپاشی سیستم پزشکی، تأخیر در قرنطینه، سازوکار بروکراتیک و دیوان‌سالاری دست‌و‌پاگیر دولت و نوعی تبعیض در اختصاص امکانات در بخش خصوصی و عمومی اشاره کرد. به‌‌طور کلی نویسنده معتقد است آمریکا به‌‌عنوان بزرگ‌‌ترین اقتصاد جهان، پویایی لازم برای کنترل بحران نداشته و در صورت ادامه این ترکیب سیاسی ناکارآمد، به تدریج افول خواهد کرد.

زکریا در پایان فصل نتیجه می‌‌گیرد که: «ما به دولتی بزرگ یا کوچک نیاز نداریم بلکه خواهان یک دولت خوب هستیم.»

درس سوم: بازارها به تنهایی کافی نیستند
نگرش کلی این فصل، نقد اقتصاد کاپیتالیستی آمریکا و فقدان برنامه‌های حمایتی کافی برای اقشار ضعیف علی‌‌رغم درآمدهای کلان مالیاتی این کشور است و به نوعی تفکرات شبهه سوسیالیستی افرادی مثل برنی سندرز تأیید شده است. زکریا در نقد »رویای آمریکایی« می‌گوید که در این کشور فرصتهای برابری برای پیشرفت کمتر از کشورهای سوسیال دموکراتیکی مثل دانمارک است.»

درس چهارم: مردم باید به متخصصان گوش کنند و متخصصان به مردم
در این فصل مثال خوبی از کنترل کرونا در کشور بحران‌زده یونان در این مبحث آورده شده و نقل قول مهمی از نخست وزیر کشور نقل می شود که گفته است؛ «ما به حرف متخصصان گوش کردیم». موارد متعددی ازجمله کره جنوبی و تایوان به‌عنوان نوارهای موفق از کنترل ویروس آورده شده و به آن پرداخته است.

می‌‌توان نقطه عطف این فصل را نقل قولی از مورخ آمریکایی «هوفشتاتر» در تایید لزوم استفاده از علم متخصصین و کارشناسان امر دانست: «در گذشته، خردمندان مسخره می شدند چون نیازی به آن‌‌ها نبود اما امروزه به شدت از آن‌‌ها متنفرند چون بیش از قبل به آن‌‌ها نیاز داریم.»

درس پنجم: زندگی دیجیتال
در نتیجه همه‌گیری کرونا تمامی تابوهای استفاده از فضای مجازی شکسته شد و ضرورت انجام کارها بصورت غیرحضوری در قرنطینه، باعث تغییر رویکرد انسان‌‌ها شده است و بعید به نظر می‌رسد به‌طور کامل به قبل برگردد. همچنین به مطالبی چون هوش مصنوعی، پزشکی آنلاین، مفهوم کار از خانه و پیشرفت دنیای دیجیتال پرداخته شده و پس از بررسی امکان خطر هوش مصنوعی در پایان فصل نویسنده تاکید می‌‌کند که: «ما برای جنبه‌های انسانی‌تر وجودمان ارزش بیشتری قائلیم .»

درس ششم: ارسطو راست می‌گفت؛ ما حیوانی اجتماعی هستیم
زکریا در این فصل به تأثیر پدیده‌های جدیدی چون دستورالعمل‌‌های فاصله‌گذاری، کارکرد متفاوت کافه‌ها و فرار مردم از شهرهای بزرگ و پرجمعیت می‌‌پردازد و معتقد است؛ اینها‌‌ موقتی است و افول شهرها ادامه نخواهد داشت.

نویسنده در این‌‌جا می‌گوید: «انسان‌‌ها کنار هم بودن را دوست دارند و شهرنشینی روشی ایده‌‌آل برای بشر به سوی یک زندگی مدرن است.» و یک سیاست عمومی مناسب می‌‌تواند زندگی شهری را حتی در دوران شیوع یک بیماری مسری ایمن کند.

درس هفتم: نابرابری بدتر خواهد شد
فصل با جمله تکان‌‌دهنده‌ای آغاز می‌شود: «مرگ پدیده‌ای دموکراتیک است!» و اشاره می‌‌کند که مرگ و نابرابری و مالیات، تنها چیزهای قطعی در این جهانند. به قول مثل ایرانی که می‌‌گوید مرگ شتری است که در خانه همه می‌‌خوابد. این فصل را می‌‌توان چشم‌‌گیرترین بخش کتاب در نقد آمریکای امروز دانست. نویسنده معتقد است؛ نابرابری در این کشور به‌رغم کاهش نابرابری جهانی با گذشت زمان، افزایش پیدا کرده و تمامی تلاش‌‌ها در کاهش نابرابری، با شیوع کرونا نقش بر آب شده است. بزرگ‌‌ها بزرگ‌‌تر و کوچک‌‌تر ها ضعیف‌تر می‌شوند. در پایان اشاره می‌‌کند که بر اساس اصول اخلاقی انسان‌‌ها برابرند، هرچند نابرابری اجتناب‌ناپذیر است.

درس هشتم: جهانی‌شدن نمرده است
در این فصل مؤلف به‌عنوان یکی از حامیان جهانی شدن، سیاست‌‌های دولت ترامپ در کاهش پیشرفت جهانی‌شدن را نقد می‌‌کند و این پدیده را در جهان امروز اجتناب‌ناپذیر می‌‌داند. او معتقد است؛ پاندمی کرونا تنها وقفه‌ای بر جهانی شدن است و بس!

درس نهم: جهان در حال دو قطبی‌شدن است
فصل نهم به شروع قدرت‌گیری چین می‌‌پردازد و معتقد است؛ به یکی از دوره‌های افول آمریکای بزرگ نزدیک می‌شویم. نویسنده معتقد است، چین و آمریکا فاصله زیادی با سایر رقبا دارند و اگرچه قدرت نظامی چین بسیار کمتر از آمریکاست، در اقتصاد به‌نظر می‌‌رسد به سرعت در حال بزرگ شدن است. اما مسئله مهم‌‌تر این‌‌ است که امروزه برخلاف دوران جنگ سرد، می‌‌توان جهانی دوقطبی بدون جنگ داشت و می‌‌گوید: «به هر اندازه تنش‌‌‌های موجود در دوقطبی ایجاد شده بین آمریکا و چین بیشتر شود، کماکان نظم بین‌المللی لیبرال بر جهان حاکم خواهد بود».

درس دهم: گاهی اوقات بزرگت‌‌رین رئالیست‌‌ها، ایده‌‌آلیست‌‌ها هستند
مسئله مهمی که در این فصل به آن پرداخته می‌‌شود، تغییر رویکرد آمریکا در عصر حاضر به‌عنوان منجی است. زکریا در این فصل می‌‌گوید: «آمریکا همواره بر روال منافع مشترک جهانی عمل کرده است نه منافع محدود ملی». در نتیجه نه توسعه‌طلبی چین که کناره‌گیری آمریکا از نظم جهانی خطرناک است! او به ضرورت همکاری دولت‌‌ها در کنترل بحران‌‌های جهانی اشاره می‌‌کند و در نهایت به‌نظر می‌‌رسد زکریا در این کتاب به هدف خود رسیده است؛ بشارت در مورد نقاط قوت عملکرد جهان در همه‌گیری و هشدار در مورد کمبودها و نقص‌‌ها…

کتاب متن یک‌‌دستی دارد و مملو از ارجاعات علمی و نقل قولهای مرتبط و داده‌های آماری کمکی است. به سرعت و در زمان طلایی نوشته و جمع‌آوری شده و در زمانی که هنوز حتی پاندمی پایان نپذیرفته بود، چاپ و حتی ترجمه شده است. تقسیم‌بندی مشخصی دارد و می‌‌توان گفت؛ مطالب آن تاریخ مصرفی ندارد و با آینده‌نگری نوشته شده است. اما از نقاط ضعف آن می‌‌توان به نگاه بیش از حد سیاسی آن اشاره کرد که با توجه به زمینه‌ی اجتماعی و علمی نویسنده قابل اغماض است.

نویسنده در کتاب گاهی نظرات شخصی خود را بر تحلیل‌ها، تحمیل کرده و به‌نظر می‌‌رسد گرایش دموکرات و چپ وی باعث انتقادهای بیش از اندازه از سیاست‌‌های جمهوری‌خواهان و به‌ویژه دولت ترامپ شده است. به‌نظر می‌‌رسد تاکید پررنگ بر مواردی چون افول آمریکا، افزایش خشونت و مسائل نژادی به‌صورت جهت‌‌داری صورت گرفته و در برخی موارد نگاه نویسنده از بی طرفی کامل برخوردار نیست.

این کتاب از جهتی حتی به نوعی نقد آمریکاست! جدا از این، ارائه اعداد و آمار زیاد، به‌نظر می‌‌رسد که از حوصله خواننده خارج است و حجم کتاب بر اثر اطلاعات بعضا غیرضروری و تکراری زیاد شده است. نویسنده در نتیجه‌گیری کتاب به این واقعیت از نظر خود می‌‌رسد که «جهان نسبت به ۵۰ سال قبل به جای بهتری تبدیل شده است» و دیگر هیچ کشوری نمی‌‌تواند به تنهایی کل جهان را سازماندهی کند و همکاری را از دلایل اصلی بقای نسل بشر می‌داند.

او معتقد است «هیچ چیز از قبل رقم نخورده است» و این به ما بستگی دارد که از فرصت این همه‌گیری برای تغییرات لازم استفاده کنیم یا آن را از دست بدهیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...