دومین چاپ کتاب «دولت در جامعه» [State in society] اثر جوئل میگدال [State in society] توسط نشر کویر منتشر شد که در آن درباره چرایی تفاوت و فاصله عالم واقع بین ادعاها و سیاست‌های دولت‌ها و عملکردشان برای تغییر جوامع بحث شده است.

دولت در جامعه» [State in society] جوئل میگدال [State in society]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر کویر دومین چاپ کتاب «دولت در جامعه: چگونه دولت‌ها و جوامع یکدیگر را متحول ساخته و شکل می‌دهند؟» نوشته جوئل میگدال و ترجمه محمدتقی دلفروز را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۳۹۲ صفحه و بهای ۷۵ هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این کتاب سال ۱۳۹۵ با شمارگان ۷۰۰ نسخه و بهای ۲۹ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود.

جوئل میگدال صاحب نظریه «دولت‌های ضعیف و جامعه قوی» است. در این نظریه میگدال راهکارهایی در راستای بازسازی و اصلاحات در تشکیلات دولتی، تقویت و بازسازی دستگاه نظامی، امنیتی، انتظامی و تلاش در ایجاد وحدت ملی را برای ایجاد ثبات برای دولت‌های ضعیف پیشنهاد کرده است.

او در این کتاب به دنبال پاسخی به این پرسش است که چرا در عالم واقع فاصله زیادی بین ادعاها و سیاست‌های دولت‌ها و عملکرد آنها برای تغییر جوامعشان وجود دارد. برای پاسخ به این پرسش نویسنده بحث ماهیت دولت و نحوه ارتباطش با جامعه را مطرح کرده و در تلاش علمی قابل تحسین تعریف کلاسیک ماکس وبر از دولت را به چالش می‌کشد. نویسنده در رویکرد خود که آن را دولت در جامعه می‌نامد، استدلال می‌کند که تعریف آرمانی وبر از دولت در عالم واقع و به‌ویژه در بسیاری از کشورهای جهان‌سومی به‌هیچ‌وجه مصداق ندارد.

میگدال باور دارد که در تعریف سلطه و تغییر باید تجدیدنظری جدی کرد و بر این اساس به نظر او، نگاه ماکس وبر، به‌ویژه حامیان او که قرائت‌های افراطی از نظریاتش دارند، در تعریف دولت، تعریف جامعی نیست: «سلطه و تغییر بارها به‌عنوان بخشی از فرایندی که دولت نقطه اتکای آن بوده است، مورد تحلیل قرار گرفته است. بر اساس این استدلال می‌شود که دولت مدرن از طریق قانون، دیوان‌سالاری، خشونت و دیگر ابزار، رفتار مردم و در سطح وسیع‌تری نوع تعریف مردم از هویت‌شان را تغییر داده است.»

کتاب پنج بخش و به طور کل هشت فصل دارد. نویسنده در بخش اول کتاب پس از نگارش مقدمه‌ای مهم پیرامون مفاهیم و عناصر تشکیل دهنده دولت و رویکردهای آن در جامعه، تعریف جدیدی از دولت را با توجه به نظریات خود، به مخاطبان ارائه می‌کند. میگدال همچنین در این فصل تلاش کرده که رویکرد دولت در جامعه را بر تعریف متفاوتی از دولت، شیوه جایگزینی برای تصور دولت و انجام پژوهش های مقایسه‌ای در این خصوص، دلالت بدهد و در راستای رسیدن به این موضوع سه پژوهش مستقل با عناوین افزایش خشونت قومی، افزایش قدرت قوه قضائیه و دولت و ملت را مطرح کرده است که در اولی پژوهش نیل اومارو در سرزمین‌های اشغالی فلسطین و مسایل اجتماعی و سیاسی مبتلابه آن را در کنار اختلافات سیاسی و اجتماعی پروتستان‌ها و کاتولیک‌های ایرلند شمالی که تحت سیطره بریتانیا هستند، مطرح کرده و به شرح آن پرداخته است.

در پژوهش دوم مخاطب دیدگاه‌های پاتریشیا وودز درخصوص قوه قضائیه رژیم اشغالگر قدس و تحلیل دولت – جامعه مواجه می‌شود. همچنین در ادامه موفقیت کشورهای اتحادیه اروپا تا آرژانتین و پاکستان در گسترش قوه قضائیه طی ربع قرن ۲۰ میلادی و قدرت گرفتن چشمگیر دادگاه‌ها در این خصوص، مورد بررسی قرار گرفته است و در پژوهش سوم هم مطالعه کنت لوسن تحت عنوان جنگ در میان توده‌ها مد نظر میگدال بوده است.

بخش دوم کتاب به بازاندیشی در تغییر اجتماعی و سیاسی اختصاص دارد و مقولات مربوط به آن در فصولی با عناوین «مدلی از روابط دولت و جامعه» و «دولت‌های قوی، دولت‌های ضعیف: قدرت و سازش» به بحث گذاشته شده‌اند. میگدال در این بخش استدلال می‌کند که ساختار جامعه بر سیاست در بالاترین سطوح دولت و بر اقدامات مجریان سیاست‌های دولت در سطوح بسیار پایین‌تر تأثیر می‌گذارد. اگر کسی می‌خواهد توانایی‌ها و خصوصیات رهبران دولت در چارچوب وضع قواعد برای مردم و این را که تا چه حد سیاست بقا بر دیگر برنامه‌ها غلبه پیدا می‌کند، درک کند، باید از ساختار جامعه شروع کند.

میگدال در بخش سوم کتاب که «یک رویکرد فرایند محور؛ تشکیل دولت و جوامع» نام دارد؛ طی دو فصل مباحثی چون انسان شناسی دولت، مبارزه برای سلطه و چرا بسیاری از دولت‌ها موجودیت خود را حفظ می‌کنند، مطرح کرده و در این رهگذر که دولت‌ها در برابر عوامل بین المللی چون جهانی شدن سرمایه و اقدامات نهادهای سازمان ملل متحد، واکنش دوگانه‌ای نظیر چالش و پایداری دارند، دیدگاه‌های رایج را به چالش کشیده است.

نویسنده در بخش چهارم کتاب با عنوان «پیوند تغییرات در سطح خرد و کلان»، تغییر فردی در میانه تغییر اجتماعی و سیاسی را به بحث گذاشته و بالأخره، در بخش پنجم و پایانی کتاب، طی دو فصل با عناوین «مطالعه سیاست توسعه و تغییر» و «آخرین تحولات و مطالعه دولت» تعریفات جدید خود از مفاهیم دولت و تغییر را به صورت کاربردی شرح می‌دهد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...